منسوب به آن جناب است که به درگاه الهی عرض میکرد:
تَرَکْتُ النَّاسَ طُرّاً فِی هَوَاکَا |
|
وَأَیْتَمْتُ الْعِیَالَ لِکَیْ أَرَاکَا |
[
نمودم ترک مردم را جمیعاً در هوای تو |
|
|
|
یتیم و دربهدر کردم عیال خود برای تو |
|
نمایی پارهپارهگر مرا اندر ره عشقت |
|
|
|
دلم هرگز نخواهد رفت سوی ماسوای تو |
|
آه آه! نمیدانم در چه وقت این کلمات را میفرمود؛ آیا آن زمانی که تیر سه شعبه در قلب مبارکش نشست و خون مانند ناودان از آن جریان داشت و دست مبارک به زیر خون میداشت و بر سر و روی مبارک میمالید و میفرمود: «هَکَذَا أَکُونُ حَتَّی اَلْقَی جَدِّی رَسُولَ اللهِ وَأَقُوُلَ قَتَلَنِی فُلَانٌ وَفُلاَنٌ؟»[1] یا آن زمانی که صالح بن وهب ـ علیه اللّعنه ـ چنان نیزه بر پهلوی مبارکش زد که از اسب در غلطید و آسمان وجودش بر بسیط زمین قرار گرفت.
چو پهلو شد ز جنبالله پاره
|
|
ز عینالله بر مه شد ستاره |