جمعه: 10/فرو/1403 (الجمعة: 19/رمضان/1445)

بقیّه این بخش دعا:

پس از آن خطاب‌های مشحون به حمد و ثنا و مسئلت و صلوات بر محمد و آل محمد(ع) سؤال خود را چنین عرضه می‎دارد:

«سؤال می‎كنم خدایا از تو حاجتم را كه اگر آن را به من عطا كنی ضرر نمی‎زند به من آنچه را تو از من منع كنی، و اگر آن حاجت را از من منع كنی و عطا نفرمایی، به من سود نمی‎رساند آنچه را كه به من عطا كرده‎ای. سؤال می‎كنم از آتش دوزخ، آزادم سازی».

 

برحسب این قسمت از دعا باید تمام همّ و تلاش انسان صرف این شود كه به سعادت اخروی و نجات از عذاب و آتش دوزخ نایل شود و رستگاری و فوز به ثواب و قرب الهی را به تمام نعمت‌های دنیا هم كه باشد نفروشد؛ زیرا دنیا و همه نعمت‌هایش موقّت و فانی است و اِقبال و اِدبار آن هم می‎گذرد آنچه كه بر آن صبر نمی‎توان نمود عذاب خدا و غضب او و فراق و دوری از رحمت اوست.

انسانی كه نمی‎تواند اندكی از بلای دنیا و ناملایمات آن را تحمّل نماید چگونه می‎تواند بر عذاب خدا كه آسمان‌ها و زمین طاقت آن را ندارند تحمّل نماید و چگونه از روزی كه در وصفش می‎فرماید:

﴿یَوْمَ‏ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَ تَرَى النَّاسَ سُكَارَى‏ وَمَا هُمْ بِسُكَارَى‏ وَ لَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ﴾؛[1]

«روزی كه هر شیردهنده، كودك شیرخوار خود را وامی‎گذارد و هر صاحب حملی، حمل خود را می‎نهد و می‎بینی تو مردم را مست و حال اینكه مست نیستند ولكن عذاب خدا سخت است».

﴿یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ‏ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ‏﴾؛[2]

 

«روزی كه مال و فرزند نفع نمی‎دهد مگر كسی كه با دل سالم (از نفاق و حبّ دنیا و انحراف فكری) در محضر خدا حضور یابد».

﴿یَوْمَ یَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ * وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ﴾؛[3]

«در آن روز سخت مردم مانند ملخ هرسو پراكنده شوند و كوه‌ها از هیبت آن همچون پشم زده‌شده متلاشی گردد».

﴿یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ * وَاُمِّهِ وَأَبِیهِ * وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ﴾؛[4]

«آن روزی كه هركس از برادرش می‎گریزد، و از مادر و پدرش، و از زن و فرزندش هم می‎گریزد».

﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا  للِّٰهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ﴾؛[5]

«روزی كه زمین را به غیر این زمین مبدّل كنند و هم آسمان‌ها را (دگرگون سازند)، و تمام خلق در پیشگاه حكم خدای یكتای قادر قاهر حاضر شوند».

 

﴿وَ تَرَى‏ الْمُجْرِمِینَ‏ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ * سَرَابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرَانٍ وَ تَغْشَى‏ وُجُوهَهُمُ النَّارُ ﴾؛[6]

«و در آن روز، بدكاران و گردنكشان را زیر زنجیر قهر خدا مشاهده خواهی كرد و ببینی كه پیراهن‌هایی كه از مس گداخته آتشین بر تن دارند و در شعله آتش چهره آنها پنهان است».

﴿وَ یَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً * وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّكَ صَفّاً لَقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ اَلَّنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِداً * وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرى الْمُجْرِمینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا كَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَیهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً وَلَا یَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدَاً﴾؛[7]

«روزی را كه ما كوه‌ها را به رفتار آریم و زمین را صاف و بدون پستی و بلندی آشكارا ببینی و همه را در صف محشر از قبرها برانگیزیم و یكی را فرو نگذاریم و خلایق را در صفی بر خدا عرضه كنند (و به

 

كافران گفته شود) همان‌گونه كه اولین‌بار شما را آفریدیم باز به‌سوی ما امروز بازآمدید و آن معادی را كه به خیال باطل، منكر بودید به چشم مشاهده كردید و در آن روز، كتاب اعمال نیك و بد خلق را پیش نهند و اهل عصیان را از آنچه که در نامه عمل آنهاست ترسان و هراسان بینی درحالی‌كه با خود گویند ای وای بر ما! این چگونه كتابی است كه اعمال كوچك و بزرگ ما را سر مویی فرو نگذاشته جز آنكه همه را احصا كرده است و در آن كتاب همة اعمال خود را حاضر ببینند و خدا به هیچ‌كس ستم نخواهد كرد».

خواننده عزیز از این آیات و آیات دیگر، بزرگی روزی را كه در پیش داریم و خواه‌و‌ناخواه به آن می‎رسیم، در حدّی معلوم می‎شود. باید نجات خود را از آتش جهنّم تحصیل نماییم؛ آتشی كه در این دعا خلاصی از آن حاجتی شمرده شده است كه انسان با خلاصی در آن از هرچه ممنوع و محروم شده باشد زیانكار نیست و اگر گرفتار آن شود به هرچه دست یافته باشد و از هر لذّت و نعمتی بهره‎مند شده باشد برای او سودمند نیست.

فقط با ایمان و عمل صالح و رفتن در حِصن توحید و ولایت اهل‌بیت(ع) و مخالفت هوا و نفس امّاره، توبه، انابه، عبادت، اطاعت،

 

عرض تذلّل و تضرّع، كسب تقرّب به خدا و سیر در طریق پیغمبر و ائمّه طاهرین(ع) و انجام فرائض و واجبات و ترك منهیّات و محرّمات، خود را از این آتشی كه نمونه‎ای از حرارت و قدرت سوزان آن خورشید است و: ﴿نارُ اللّٰهِ الْمُوقَدَةُ * الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ﴾[8] است بیمه نماییم.

عقل سلیم می‎گوید: در برابر این‌همه توعید، تهدید، انذار انبیا و به‌خصوص قرآن مجید؛ كتاب معجزبیان وحی باوجود یقین به قیامت و معاد و حساب و جزا و عبث و بازی‌نبودن آفرینش انسان و این‌همه مخلوقات بر شخصی كه یقین دارد و از این‌همه خبرهای انبیا كه نبوّتشان به معجزات ظاهر و روشن ثابت شده است به مسئله حشر و نشر و حساب و كتاب قطع دارد، واجب است عقلاً كه خود را در مهلكه گرفتارشدن به این آتش قرار ندهد و چنان‌كه خدا دستور داده و خیرِ دنیا و آخرت او در آن است خود را بسازد.

و اگر كسی یقین نداشته باشد لااقلّ احتمال می‎دهد؛ چون یقین به‌خلاف، برای هیچ صاحب عقل سالم حاصل نخواهد شد و هیچ عاقلی نیست كه بتواند عالم غیب و دعوت انبیا را به‌طور جزم انكار نماید و احتمال صحّت و صدق دعوت آنها را ندهد.

 

اگر چند هزار سال قبل كه وجود میكروب و موجودات ذرّه‌بینی یا بسیاری از منظومه‎ها و كهكشان‌ها كشف نشده بود، كسی احتمال آنها را مطرح می‎كرد، چه‌بسا افرادی كه در عقل، كم‌مایه بودند به‌طور جزم آن را نفی كرده و منكر می‎شدند، امّا عقلا و ارباب منطق می‎گفتند: «ذَرْهُ فِی بُقْعَةِ الْإِمْكَانِ»،[9] احتمال و امكان آن قابل نفی نیست.

اكنون هم بسیاری از چیزها است كه بشر در كاوش‌های علمی و فنّی خود از آنها جستجو دارد بااینكه به وجود آنها یقین ندارد و بر اساس احتمال به كار و كاوش می‎پردازد. ممكن است برخی از كسانی كه فقط به «مادّه» ایمان دارند و به آنچه با حواسّ جسمانی قابل درك نیست، معتقد نیستند بگویند: ما در كاوش‌های به‌اصطلاح علمی و فنّی خود به وجود روح یا فرشته پی نبردیم! یا چگونگی و تأثیر صدقه را در دفع بلا یا صله رحم را در طول عمر درك نكرده‎ایم، اما نمی‎توانند بگویند ما كه مؤمن به حواسّ و محسوسات هستیم و معیار تصدیق به وجود یك شیء را «حس» می‎دانیم، با حسِّ نبود روح و ملائكه با تأثیروتأثّرات، غیرمادّی را احساس كرده و درك نمودیم؛ چون این امور با حسّ قابل درك نیستند.

یكی از فرق‌هایی كه مادّی و ملحد با مؤمن به خدا و موحّد دارد، همین است كه مادّی و ملحد نمی‎تواند به الحاد و نفی خدا ایمان و

 

باور داشته باشد؛ چون بر نفی آن، اقامه برهان ممكن نیست؛ و اما مؤمن به خدا و عالم غیب، ایمان و یقین دارد و اقامه برهان بر آنچه مؤمن به آن ایمان دارد ممكن و معقول و منطقی است.

بنابراین و باتوجه‌به اینكه اكثر اقدامات بشر و حركت‌های او در مسیرهای خطرناك به احتمال جلب نفع و مصلحت یا دفع فساد و زیان و ضرر است، در مسئله عذاب، عقاب و مؤاخذه الهی كه انبیا، بشر را از آن ترسانده و خود به آن ایمان داشته‎اند، وظیفه معقول این است كه با اطاعت از انبیا و پذیرش دعوت آنها احتمال خطر را از خود دفع و دور نماید و به اوامر و نواهی آنها احترام بگذارد.

چگونه است كه اگر یك فرد ناشناس و مجهولی بگوید در این راهی كه می‎روید دزد است یا چاه است، احتیاط می‎كنید. یا اگر پزشك بگوید فلان غذا برای شما ضرر دارد بااینكه احتمال می‎دهید كه اشتباه كرده باشد آن غذا را ترك می‎نمایید و روشی اتّخاذ می‎نمایید كه به نجات و رستگاری خود اطمینان پیدا كنید، ولی به این‌همه هشدارهای انبیا و بزرگان و رجال پاك اعتنا نمی‎نمایید و با پرهیز از معصیت خدا از این ضرر و خسران جاوید اخروی ـ فرضاً هم احتمالی بدانید ـ تحصیل امن و نجات نمی‎كنید بااینكه به فرض محال اگر عالم غیبت و حساب و كتابی در بین نباشد، صالح، طالح، عادل و ظالم، نكوكار و بدكار علی‌السّواء خواهند بود و اگر باشد كه هست و عقل و حكمت

 

آفرینش و دلایل عقلی و سمعی بر آن دلالت دارند، خسران بر ملحدان و گناهكاران است.

چنان‌كه نقل شده است كه: حضرت امام‌صادق‌(علیه‌السلام) در یكی از مباحثاتشان با بعضی از سران ملحد فرمودند:

«اگر وضع چنان باشد كه تو می‎گویی، ما و تو مساوی خواهیم بود و اگر چنان باشد كه ما می‎گوییم پس وای بر تو!».[10]

و این دو شعر نیز در این معانی منسوب به حضرت امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) است:

قَالَ الْمُنَجِّمُ وَالْحَکِیمِ[11] كِلَاهُمَا
إِنْ صَحَّ قَوْلُكُمَا فَلَسْتُ بِخَاسِرٍ
 

 

لَنْ یُحْشَرَ الْأَجْسَادُ قُلتُ إِلَیْكُمَا
إِنْ صَحَّ قَوْلِی فَالْخَسَارُ عَلَیْكُمَا[12]
 

 
 

[1]. حجّ، 2.

[2]. شعراء، 88 ـ 89.

[3]. قارعه، 4 ـ 5.

[4]. عبس، 34 ـ 36.

[5]. ابراهیم، 48.

[6]. ابراهیم، 49 ـ 50.

[7]. كهف، 47 ـ 49.

[8]. همزه، 6 ـ 7. «آتش برافروخته الهی است، آتشی که بر دل‌ها سرمی‌زند».

[9]. ابن‌سینا، الاشارات، ج3، ص418 (النمط العاشر فی اسرار الآیات).

[10]. صدوق، التوحید، ص126 – 127.

[11]. الطّبیب، خ ل.

[12]. بیهقی کیدری، دیوان امام علی‌(علیه‌السلام) ، ص520؛ خوئی، منهاج‌البراعه، ج15، ص312. ستاره‌شناس و حکیم هر دو گفتند بدن‌ها هرگز برانگیخته نخواهند شد. گفتم سخن مرا بشنوید و بگیرید اگر سخن شما درست باشد، من ضرر نمی‌کنم؛ اگر سخن من درست باشد ضرر و زیان شما بر شماست».

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: