یکی از مناسبتها و اتفاقات تاریخی که در ماه مبارک رمضان به وقوع پیوست، عقد اخوّت و برادری بود.
بنا به نقل«شیخ مفید»(1) در روز دوازدهم ماه رمضان، پیامبر اكرم صلّی الله علیه وآله وسلّم بین اصحاب، عقد اخوّت بست و بین خود و علی علیهماالسّلام نیز پیوند برادری برقرار كرد.
اسلام، دین برادری و اخوّت، برابری و همفكری، همقدمی و مساوات است؛ و اهل جهان را اعضای یك خانواده میداند. رنگ و نژاد، توانگری و تهیدستی، حكومت و عناوین دنیوی را سبب امتیاز فرد بر افراد، نشناخته؛ و فاصلهها را ازمیان برداشته، و تنها امتیاز و ملاك برتری را «تقوا» دانسته است؛ امتیازی كه هرگز سبب غرور و تكبّر و سوء استفاده و فاصلهگرفتن از دیگران نمیشود.
عقیده توحید و یكتاپرستی، هسته مركزی این دین، و منبع احساس برادری با خلق خدا است. هیچ مادّه و غذا و هیچ عقیده و خوی و خصلتی، مانند عقیده توحید در نیكبختی و سعادت افراد بشر، سودمند نیست. قرآن كریم میفرماید: «إِنَّ هذِهِ اُمَّتُكُمْ اُمَّةً واحِدَةً وَاَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ»(2)
قرآن، بین افراد، به مال و ثروت، مقام و حكومت، جمعیّت و تعداد، رنگ و جنس، مقایسه و مسابقه قرار نداده است.
عرب با عجم، و سفید پوست با سیاه پوست برابر است؛ چرا كه این افراد از نظر قرآن و حقوق انسانی و اسلامی با هم برابرند، و انسانیّت انسان و كمال آدمیّت، به این امور وابسته نیست.
قرآن، هنگام مقایسه میان افراد، علم و تقوا و عبادت و ایمان را میزان فضیلت قرار داده است.
رنگ اسلام و رنگ ایمان به خدا، رنگی است كه برای هر كسی اعمّ از زن و مرد، غنی و فقیر، آسیایی و اروپایی، و عرب و عجم شایسته است؛ رنگ فطرت بشر است و هر انسانی آن را در فطرت خود دارد و نباید رنگهای دیگر را حجاب و حایل آن قرار داد.
این رنگ، مثل رنگ وطن، نژاد، قوم و زبان سبب تفرقه و جدایی نیست؛ زیرا به قوم خاصّ و اهل یك كشور اختصاص ندارد.
اسلام اعلام کرد که خدا یک شعب و جیل و ملّتی را از جهت حقوق، بر دیگران برنگزیده و رستگاری را در انحصارِ اهل یک کشور، یا یک نژاد قرار نداده است و هم اعلام کرد که انسانها، همه در کرامتِ انسانیت، علی السواء و شریک میباشند، و این کرامت، در انحصارِ لَون یا نژاد یا یک ملّتِ به خصوص نیست.
فریادهای قومیّت و ملّیت از هر حلقومی بیرون بیاید، بر خلاف اصل شرافت و كرامت انسانها است و خلاف منطق صحیح و مكتب ادیان راستین و تعالیم مقدّس اسلام است.
این صداها، تخم نفاق و دورویی، كینهتوزی و جدایی و تفرقه را بین بشر كاشته است. كسانی كه این صداها را بلند میكنند، باید بدانند كه منادی نفاق و اختلافاند.
تعالیم اسلام، تخم محبّت و مودّت را در قلوب میافشاند؛ و انسانها را به همكاری و همدردی راهنمایی میكند.
قرآن مجید، اخوّتی را كه در سایه اسلام، نصیب مسلمانان شد و اختلافات و دشمنیها را از بین برد و دلها را به هم الفت داد، یادآوردی كرده، و مسلمانان را به اِعْتِصامِ بِحَبْلِ الله مأمور فرموده و با جمله كوتاه و پر معنای «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ»(3) برادری آنان را انشاء و یا اخبارِ به اخوّت و برادری آنها داده است.
پس اگر مردمی با هم برادری و اخوّت نداشته باشند، مؤمن نیستند.
- عقد اخوّت بین اصحاب پیامبر.
پیامبر اكرم صلّی الله علیه وآله وسلّم از آغاز دعوت، به مسأله اخوّت دینی عنایت و توجّه تمام داشت و آن را از اركان مهمّ و پایههای استوارِ اجتماعِ زنده مسلمانان میدانست و به وسیله آن، كینهها و دشمنیهای دیرینه اقوام و قبایل مختلف را از بین برد.
از جمله كارهایی كه به منظور جوشش و همبستگی كاملتر، و بیدار شدن شعور اسلامی و حكمتهای دیگر انجام دادند، این بود كه بین هر دو نفر از مهاجرین، عقد اخوّت بست؛ چنانكه بین هر دو نفر از مهاجرین و انصار نیز پیمان برادری برقرار كرد.
بین هر دو نفر كه با هم تجانس داشتند و از لحاظ افكار و آرا به هم شبیه بودند، عقد اخوّت برقرار شد و با این كار در حقیقت، خانوادهها و قبایل و عشایر، به هم مرتبط و متّصل شدند.
این اقدام پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم هم از جنبه سیاسی و اجتماعی، و هم از جهت بههمپیوستن جامعه نوزاد اسلامی، بسیار با ارزش و سودمند بود و زمینهای برای اخوّت عامّ مسلمانان و برادری همگانی و جهانی جامعه بشریّت شد.
- تكرار عقد اخوّت.
چنانکه از کتب تاریخ و حدیث استفاده میشود، عقد مؤاخاة مکرر واقع شد.
1. یک مرتبه بین مهاجرین چنانکه در بحار الانوار، ج38 طبع جدید، ب68، ص333 از «ابن عمر» روایت کرده است.
2. در مدینه طیّبه بین مهاجر و انصار، در ابتدای ورود به مدینه، چنانکه در بحار و سیره ابن هشام و کتابهای دیگر نقل شده است.
3. هنگام نزول آیه «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَة» چنانکه در بحار از امالی شیخ روایت کرده است.
4. در «یَوْمُ الْمُباهَلَة». چنانکه در سفینة البحار، ج1، ص12 روایت شده است.
- موضوع مهمّ و جالب.
موضوعی كه در این صحنههای مودّت ساز و محبّت آفرین، جالب و با اهمّیّت بود، انتخاب حضرت علی علیه السّلام توسّط پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به برادری خود بود.
پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم همه را با هم برادر كرد و به گفته بسیاری از مورّخان و محدّثان، افرادی را كه هم طراز و هم رتبه بودند، برادر قرار داد.
بر این اساس، برای خود نیز باید برادری انتخاب میكرد. به راستی آن كس كه لایق و شایسته این مكرمت باشد، كیست؟ و آن كس كه بتواند، قرین و هم طراز پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم باشد (جز در مقام نبوّت) چه شخصیّتی است؟
آری، به غیر از علی، كسی لایق چنین مقامی نبود كه پیامبر در حقّش فرمود: «اَنْتَ مِنّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسی اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِیّ بَعْدی»(4)
این انتخاب، بر اساس وحی و انتخاب خدا بود. خدا بین پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و علی علیه السّلام برادری قرار داده بود؛ چنانكه در «لَیْلَةُ المبیت»، شبی كه مشركان میخواستند پیغمبر را بكشند، و علی جان خود را فدای جان پیامبر كرد و در بستر آن حضرت خوابید ـ به شرحی كه در كتب معتبر اهل سنّت است ـ خدا در ضمن وحی كه به جبرییل و میكاییل كرد، فرمود: «اَفَلا كُنْتُما مِثْلَ عَلیّ بْنِ اَبیطالِب آخَیْتُ بَیْنَهُ وَبَیْنَ مُحَمَّد»(5)
پینوشتها:
1. مسار الشیعة شیخ مفید ره، ص 28.
2. سوره انبیا، آیه 92؛ این آئین شما، آئین یگانهای است (مشترکِ همة ادیان من است) و من پروردگار شمایم، پس مرا بندگی کنید.
3. سوره حجرات، آیه 10 : در حقیقت مؤمنان با هم بردارند.
4. این علی، تو در مقایسة با من، هم چون هارون در قیاس با موسی هستی، جز اینکه بعد از من، پیامبری نخواهد بود.
5. المسترشد، ص 261؛ الغدیر، ج2، ص48؛ عمده ابن بطریق، فصل 30، ص123 و 125؛ خصائص الوحی المبین ابن بطریق، فصل6، ص6؛ آیا شما مانند علی بن ابیطالب نیستید (و از فداکاری او درس نمیگیرید) و به این دلیل، من بین او محمد صلّی الله علیه و آله برادری برقرار کردم.