بنابه نقل شیخ مفید در مسارالشیعه(1) ولادت با سعادت حضرت امام محمّد تقی علیهالسلام در پانزدهم ماه مبارك رمضان سال 195 هجری قمری اتّفاق افتاد.(2)
تفصیل ولادت آن حضرت و كرامات و معجزاتی كه از آن بزرگوار، هنگام تولّد ظاهر شد در كتب حدیث و تراجم ائمه علیهالسلام بیان شده است.
- شخصیت حضرت.
آن حضرت، امامِ نهم، از امامان دوازدهگانه است كه پیامبرصلی الله علیه و آله برحسب روایات متواتر، آنان را به امامت معرّفی كرده و امّت را به رهبری ایشان بشارت داده است.(3)
در اخلاق كریمه و صفات پسندیده و علم و معرفت و دانش و زهد و تقوا، وارث اجداد بزرگوار و در عظمت و جلالت زبانزد خاص وعام بود و شخصیّتهای بزرگ علمی و دینی در برابر او خاضع و فروتن بودند.
محدّثان بزرگ و علمای عالیقدر، افتخار كسب علوم از آن حضرت را داشته و در دشوارترین مسائل علمی او را حلاّل مشكلات مییافتند.
علیّ بن جعفر ـ که از مشایخ و مؤلفان بزرگ و علمای بنیهاشم و علویّین بود؛ از محضر پدرش حضرت صادق علیهالسلام و برادرش موسی بن جعفرعلیهماالسلام و برادرزادهاش حضرت رضا علیهالسلام كسب علم كرده و به جلالت و فقاهت و دانش مشهور بود ـ وقتی كه عمرش در حدود هشتاد سال بود و عمر شریف امام جواد علیهالسلام از پانزده سال شاید تجاوز نكرده بود، به امامت ایشان معترف بود؛ بهحدّیكه دست آن حضرت را میبوسید و میفرمود: «أنَا لَهُ عَبْدٌ؛ من بنده او هستم».(4)
روایات بسیار در فضایل و كرامات و نصوصی كه دلالت بر امامت آن حضرت میكند، وجود دارد.(5)
با اینكه مدّت زندگی امام جواد علیهالسلام دیری نپایید؛ و عمر شریفاش به بیست و شش سال نرسید، علوم بسیار از آن بزرگوار صادر شد و مجالس بحث و مناظراتی بین آن حضرت و علمای بزرگ آن زمان صورت میگرفت؛ مانند مناظره علمی و مباحثهای كه با یحیی بن اكثم قاضی القضاة، در حضور مأمون ـ خلیفه عباسی ـ و جمعی از بنیعبّاس و دیگران فرمود؛ و در پاسخ به سئوال او، شقوق آن را چنان بیان كرد كه قاضی القضاة، حیران و خجل گشت، و حكم تمام آن شقوق را بیان فرموده؛ سپس از یحیی ـ طبق پیشنهاد مأمون ـ مسئلهای پرسید كه از جواب آن عاجز گردید و حلّ آن مسئله را از شخص امام علیهالسلام درخواست كرد و حضرت پاسخ فرمود و بر همه بنیعبّاس واضح شد كه طبق گفته مأمون، آن حضرت با وجود كمی سن، افضل و اعلم از همه علماست و خداوند متعال او را به این فضیلت و كمال مزیّن كرده است.(6)
ازجمله مناظرات و مباحثات آن حضرت، مباحثهای است كه برحسب روایت ابن شهرآشوب از كتاب الجلاء والشفاء در سنّ هشتسالگی با جمعی از دانشمندان فرمود و مسائل مشكل آنها را بهطور علمی پاسخ داد.(7)
- امامت در کودکی.
دست یافتن به امامت، پیش از سن بلوغ، گرچه تا آن زمان بهطوررسمی سابقه نداشت؛ و در بین امامان، هیچیك در این سن بر مسند امامت ننشسته بودند، ولی در بین سایر انبیا و پیامبران سابقهدار است و حضرت عیسی و یحیی علیهماالسلام در كودكی به مقام نبوّت رسیدند. قرآن درباره حضرت عیسی علیهالسلام میفرماید:
«إِنّی عَبْدُاللهِ آتانِیَ الْكِتابَ وَ جَعَلنی نَبِیّاً؛ بهدرستیکه من بنده خدا هستم که خداوند به من کتاب عطا کرده و مرا پیامبر گردانیده است».(8)
و درباره حضرت یحیی علیهالسلام میفرماید: «وَ آتَیْناهُ الْحُكْم صَبِیّاً؛ و فرمانِ (نبوت) را درحالیکه کودکی بیش نبود، به او دادیم».(9)
این مسئله كه علوم و دانشهای امامان علیهمالسلام و قّوت فهم و كثرت معارف آنان بهواسطه آموزش و گذشت زمان و رشد جسمانی نیست، همواره مقبول خواصّ و عوام بوده است و کتب تاریخی قطعی و معتبر آن را اثبات میکند.
از دوران كودكی هریك از ایشان، حكایات و داستانهای شگفتانگیز بسیاری كه حاكی از نبوغ فوقالعاده و فعلیّت كمالات و فضایل آنهاست، نقل شده است؛ حتّی معاویه و یزید و عبدالله بن عمر نیز از علم لدّنی آنها سخن میگفتند؛ و مثل ابوحنیفه، وقتی حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام در سن هفت سالگی بودند، از ایشان مسائل فقهی میپرسید و پاسخ میشنید.(10)
هركس در حالات آن بزرگواران مطالعه کند و علومی را كه در دوران كودكی و بعد از بلوغ از آنها صادر شده را ملاحظه كند، میفهمد كه اینهمه علم و معرفت از راه تحصیل فراهم نمیشود.
- علم بیمنتهای اهل بیت علیهمالسلام.
علوم بیپایان امیرالمؤمنین علیهالسلام را در همه رشتههای علوم اسلامی و حقوق و معارف والهیّات و...، چگونه میتوان با تحصیل، به دست آورد و كدام مكتب و مدرسه غیر از مكتب خاصّ حضرت خاتمالانبیاء صلی الله علیه وآله میتوانست در آن زمان چنین فارغ التّحصیلی داشته باشد و كدام استاد میتوانست این شاگرد بینظیر را تربیت كند و غیر از علی علیهالسلام چه كسی میتوانست علوم نبوّت را حمل كند و باب مدینه علوم نبیّ شود؟
علوم تمام اصحاب و شاگردان مكتب پیامبر در برابر علوم علی علیهالسلام قطرهای در مقابل دریا بود.
این علوم از فضل خدا و میراث آنان از رسول خدا صلی الله علیه وآله است و صدور این علوم اگر از خردسالان تعجب داشته باشد، از سالمندان نیز تعجّب دارد. مگر سالمندان دیگر ظرفیّت اینهمه علم را دارند؟ و مگر دانشمندان سالمند، اینگونه بدونسابقه و بالبداهه به مسائل مردم پاسخ دادهاند؟
در این باب فرقی بین كودك هفتساله و پیرمرد هفتادساله نیست؛ هر دو باید استعداد خاص و صلاحیّت تمام و كمال داشته باشند كه بتوانند این علوم را اخذ كرده و مُلْهَمْ وَ مُفَهَّمْ و مُحدَّث به آن شوند.
همانگونه كه منصور (خلیفه) در مورد امام جعفر صادق علیهالسلام گواهی داد كه آن حضرت، از كسانی بود كه خدا در شأن آنان میفرماید: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا...؛ پس کتاب را به بندگانی که آنها را برگزیدیم، به ارث دادیم».(11)
هریك از امامان نیز بنده برگزیده خدا بودند كه خدا كتاب و علم كتاب را به ایشان عطا فرمود و هیچگاه امّت، از چنین شخصیّتی از اهلبیت علیهمالسلام، محروم نخواهد شد.
احادیث «ثَقَلیْن»، «سفینة»(12)، «امان»(13) و حدیث «فی كُلِّ خَلفٍ مِنْ اُمَّتِی»(14) و روایات دیگر، همه مبیّن و مؤیّد این موضوع است.
مرورِ زمان نیز ثابت كرد که غیر از این ذواتِ مقدّسه، فرد دیگری مصداق این احادیث نیست و ایشان هستنند كه علمشان از علم خدا و بصیرتشان، موهبتِ خاصّ خداست و مسلمانان به شرق بروند یا به غرب، علم صحیح را جز در نزد آنها نخواهد یافت.
حضرت زین العابدین علیهالسلام برحسب نقلِ ابنحجر هیتمی شافعی وقتی كه آیه شریفه:
«یآ أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقینَ؛ ای افراد با ایمان از خدا پروا داشته باشید و با راستگویان باشید».(15) را تلاوت میفرمود، دعایی طولانی میخواند و میفرمود:
«وَذَهَبَ آخَرُونَ إِلى التَّقْصیرِ فی أَمْرِنا وَاحْتَجُّوا بِمُتَشابِهِ الْقُرآنِ وَتَأَوَّلُوا بِآرائِهِمْ؛ و دیگرانی نیز نسبت به شأن و مقامِ ما، راه تفریط را پیمودند و با استناد به متشابهات قرآن و تأویلِ آیات، مطابق رأی خویش، استدلال به عقیدهشان نمودند».
تا اینكه فرمود: «فإِلی مَنْ یَفْزَعُ خَلَفُ هذِهِ الْاُمَّةِ، وَقَدْ دَرَسَتْ أَعْلامُ الْمِلَّةِ، وَدانَتِ الْاُمَّةُ بِالْفُرْقَةِ وَالإِخْتِلافِ، یُكَفِّرُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَاللهُ تَعالی یَقُولُ: ﴿ولاتَكُونُوا كَالَّذینَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جائَهُمُ الْبَیِّناتُ﴾(16)
فَمَنِ الْمَوْثُوقُ بِهِ عَلی إِبْلاغِ الْحُجَّةِ، وَ تَأویلِ الْحِکْمَةِ إلّا أهْلَ (أَعْدالَ خ ل) الْکِتابِ وَ أَبْناءَ أَئِمَّةِ الْهُدی وَ مَصابیحَ الدُّجَی الَّذینَ احْتَجَّ اللهُ بِهِمْ عَلی عِبادِهِ، وَ لَمْ یَدَعِ الْخَلْقَ سُدًی مِنْ غَیْرِ حُجَّةٍ. هَلْ تَعْرِفُونَهُمْ أَوْ تَجِدُونَهُمْ إِلّا مِنْ فُرُوعِ الشَّجَرَةِ الْمُبارَکَةِ، وَ بَقایَا الصَّفْوَةِ الَّذینَ أَذْهَبَ اللهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهیراً، وَ بَرَّأَهُمْ مِنَ الْآفاتِ، وَ افْتَرَضَ مَوَدَّتَهُمْ فِی الْكِتابِ؟؛ پس آیندگان این امت، به چه کسی پناه برند درحالیکه نشانههای دین مندرس شده و از بین رفته است و این امت، به پراکندگی و اختلاف نزدیک شدهاند تا آنجاکه گروهی از مردم، گروه دیگر را تکفیر مینمایند و خداوند متعال میفرماید: «و همچون کسانی نباشید که پراکنده شده به اختلاف با یکدیگر افتادند، درحالیکه شواهد روشن ما به ایشان رسیده بود.
پس چه کسی در ابلاغ و اتمام حجت و بیان حکمت بر این امت پراکنده، مورد اعتماد است؟ آیا فرد دیگری جز دارندگان کتاب و فرزندان ائمه هدی و چراغهای فروزان هدایت که خداوند، به وجود آنها بر بندگانش احتجاج نموده است، وجود دارد؟ آری خداوند، خلقش را باطل رها نکرده و آنها را بدون راهنما نگذاشته است. آیا تو آنها را میشناسی و آنها را جز از شاخههای درختِ مبارکة امامت و باقیماندههای برگزیدهای که خداوند، ناپاکی را از آنها دور نموده و آنها را کاملاً پیراسته ساخته و آنها را از آفات و بدیها بهدور داشته و دوستیشان را در قرآن واجب ساخته است، میدانی؟»(17)
این بیانات بلیغ، در نهایت صراحت به این مطلب اشاره دارد كه جز ائمّه هدی و پیشوایان و شخصیّتهایی كه عِدل كتاب خدا هستند، هیچ كس و هیچ مقامی صلاحیّت رهبری امّت را ندارد و فقط آن بزرگواران محل اعتماد و وثوق و از خطا و اشتباه بهدور میباشند، و خدا آنان را از هر رجس و آلایش پاك قرار داده و مودّت آنها را بر همه واجب فرموده است.
- پینوشتها:
1. مفید، مسارالشیعه، ص24.
2. آنچه درباره ولادت آن حضرت ذكر شد، همچنین با نظر كلینی در الكافى مطابقت دارد؛ کلینی، الکافی، ج1، ص492. هرچند برخی ولادت آن حضرت را در هفدهم ر.ك: طبرسی، اعلامالوری، ج2، ص91؛ همو، تاجالموالید، ص52؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج3، ص486. و برخی دیگر در نوزدهم ر.ك: اربلی، کشفالغمه، ج3، ص134. این ماه تعیین كردهاند؛ وقولی نیز مبنی بر ولادت آن حضرت در ماه رجب وجود دارد. طبرسی، اعلامالوری، ج2، ص91؛ همو، تاجالموالید، ص52؛ ابنخشاب بغدادی، تاریخ موالیدالائمه، ص39. گفته میشود دعای معروف، حاكی از این ادعاست. طوسی، مصباحالمتهجد، ص805؛ ابنطاووس، اقبالالاعمال، ج3، ص215؛ کفعمی، المصباح، ص530؛ محدث قمی، مفاتیحالجنان، ص250 (دعاهای ایام رجب).
3. این روایات، برحسب استقصای ناقص حقیر، از دویست و هفتاد متجاوز است.
4. کلینی، الكافی، ج1، ص322؛ مجلسی، بحارالانوار، ج47، ص266؛ ج50، ص36؛ مامقانی، تنقیحالمقال، ج2، ص272 ـ 237؛ خوئی، معجم رجالالحدیث، ج12، ص314 ـ 318.
5. ر.ك: کلینی، الكافی، باب «الاشارة و النص علی ابی جعفر الثانی علیهالسلام»؛ ج1، ص320 ـ 323 و باب «مولد ابیجعفر محمّد بن علّی الثّانی علیهالسلام »، کلینی، الکافی، ج1، ص492 ـ 497.
6. شرح این مجلس ِمناظرة تاریخی و بینظیر، در كتب معتبر اهلسنّت مانند: الصواعقالمحرقة (هیثمی، ج2، ص597 – 598)، الاتحاف بحبالاشراف (شبراوی،ص350 – 355)، نورالابصار (شبلنجی، ص161)، تذكرةالخواص (سبط ابنجوزی، ص321) و... نقل شده و در كتب شیعه نیز مانند: مناقب آل ابىطالب، (ج3، ص488 ـ 489)، الارشاد (مفید، ج2، ص281 ـ 289)، اعلامالورى (طبرسی، ج1، ص101 – 105) و كشفالغمه (اربلی، ج3، ص146ـ 148) و بیش از صدها كتاب حدیث و تراجم و تاریخ آمده است.
7. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج3، ص489 ـ 490.
8. مریم، 30.
9. مریم، 12.
10. ر.ک: ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج3، ص429؛ مجلسی، بحارالانوار، ج48، ص106.
11. فاطر، 32.
12. صدوق، کمالالدین ص241؛ حر عاملی، وسائلالشیعه، ج27، ص34؛ طبری امامی، المسترشد، ص578؛ حاکم نیشابوری، المستدرک،ج2، ص343.
13. ر.ك: امانالامة، من الضلال والاختلاف، تألیف نگارنده، ص169 – 171.
14. حمیری قمی، قربالاسناد، ص77؛ صدوق، کمالالدین، ص221؛ کراجکی، کنزالفوائد، ص152.
15. توبه، 119.
16. آل عمران، 105.
17. هیتمی، الصواعقالمحرقه، ج2، ص444؛ اربلی، کشفالغمه، ج2، ص310؛ قندوزی، ینابیعالموده، ج2، ص368، 440 ـ 441.