دعا و خواندن خدا به اسما و صفات جمال و جلال، یكی از اركان عبودیت و بندگی و توجّه به كمال و یكی از وسایل مهم ترقّی و سیر معنوی و سفر به عالم ملكوت و لاهوت است و فاصلهای بین خواندن بنده و پاسخ خدا نیست، ولی بنده باید خود را برای گرفتن جواب، آماده نماید و بداند كه در چه مشهد عظیم و مقام اعلایی قرار میگیرد و با گوش دل جواب خدا را بشنود و اگر از حال خود احساس كرد كه جواب نگرفته است باید به اصلاح حال معنوی و اخلاقی خود بپردازد و موانع صدور جواب یا شنیدن جواب را رفع نماید.
در مورد حاجات مادّی و دنیوی گاه ـ چنانكه از احادیث شریفه استفاده میشود ـ سرعت اجابت، علامت استدراج و خذلان و تأخیر در اجابت و دادن حاجت، برای حضور بیشتر بنده در مشهد دعاست كه از اعظم مشاهد است.
ابنفهد حلی در كتاب عدّة الداعی از جابر بن عبدالله انصاری روایت كرده است كه: قَالَ النَّبِی صلی الله علیه وآله: «إِنَّ الْعَبْدَ لَیدْعُو اللهَ وَهُوَ یحِبُّهُ فَیقُولُ لِجَبْرَئِیلَ: اقْضِ لِعَبْدِی هَذَا حَاجَتَهُ وَأَخِّرْهَا فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ لَا أَزَالَ أَسْمَعُ صَوْتَهُ وَإِنَّ الْعَبْدَ لَیدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ وَهُوَ یبْغِضُهُ فَیقُولُ: یا جَبْرَئِیلُ اقْضِ لِعَبْدِی هَذَا حَاجَتَهُ وَعَجِّلْهَا فَإِنِّی أَكْرَهُ أَنْ أَسْمَعَ صَوْتَهُ؛ بندهای خدا را میخواند درحالیکه خدا او را دوست میدارد، پس خدا به جبرئیل میفرماید: حاجت بندهام را برآور و آن را به تأخیر انداز؛ زیرا من میخواهم همواره صدای او را بشنوم و بندهای خدای عزّوجل را میخواند درحالیکه خدا او را دشمن میدارد پس خدا به جبرئیل میفرماید: حاجت این بندهام را زودتر برآور؛ زیرا كراهت دارم صدایش را بشنوم».
چنانكه میدانیم دعا گاه متضمّن درخواست و تقاضای حاجتی از حوایج دنیا یا آخرت است، یا درخواست و حاجت در آن نیست و فقط بنده به خواندن خدا و گفتن یا الله، یا رحمان، یا رحیم، یا خالق، یا رازق، یا قاضیالحاجات، یا كافیالمهمّات، یا سمیع، یا بصیر و سایر اسماءالله الحسنی اكتفا میكند؛ هرچند در گفتن این اذكار هم به مناسبت حالی كه بنده دارد و اسمی را كه خدا را به آن ندا میكند حاجتمندی و قبله دعای او معلوم میشود.
مثلاً بیمار و مریض «یا شافی» و «یا سلام» میگوید. فقیر «یا غنی» و جاهل «یا علیم» میگوید. گناهكار «یا غفّار» و «یا توّاب» و «یا ستّار» میگوید.
در اینجا هم اگرچه حاجت بر زبان آورده نمیشود ولی معلوم است كه بیماری كه «یا شافی» میگوید، یا گمراهی كه خدا را به اسم «یا هادی» میخواند حاجتشان، شفا و هدایت است.
- اقسام دعا.
دعاهایی كه مشتمل بر عرض حاجتها و نیازهاست بر دو قسم هستند:
قسم اول: مشتمل بر درخواست حاجتهای مادّی و دنیوی است، مثل طول عمر، وسعت رزق، صحّت بدن، تندرستی و سلامتی در سفر، شفای بیمار، بركت كسبوكار، موفّقیت در شغل و امنیت و امور دیگر.
چنانكه میدانیم بیشتر دعاهای مردم از این قسم است یعنی خدا را میخوانند برای این حوایج جسمی و مادّی كه دارند و گرایش آنها به دعا احساس ضعف خود و احتیاج به ارتباط با قدرت قادر متعال و مددگرفتن از اوست كه این خود از جهاتی مفید، سودمند و موجب امیدواری به موفّقیت و پیشرفت و درعینحال جلب عنایات الهیه و از عبادات است؛ چون مفهوم آن اعتراف به عجز و ناتوانی بنده و فقر به خداوند متعال است و لذا باید انسان همهچیز و هر نعمتی را از خدا بخواهد و خدا را در رسیدن به تمام نعمتها مؤثّر بداند حتّی اگر وسایل ظاهری موفّقیت در امری و مقصدی ازهرجهت فراهم شده باشد بنده عارف، اهل بینش و بصیرت آن را از خدا میخواهد؛ چون علاوه بر آنكه فراهمشدن وسایل و اصل وسایل همه از خداست، بقای آنها نیز تا حصول مقصود با عنایت خدا میباشد.
باید همهچیز را حتّی ـ چنانكه در بعضی اخبار است ـ نمك طعام را هم از خدا خواست و این برنامهای است كه تأثیر آن در كمال نفس، ترقّی و سیر معنوی بسیار مؤثّر است.
معذلك در اینگونه موارد گاهی برخی بهعنوان رضا به قضای الهی و تسلیم امر او زبان به دعا باز نمیكنند و ثمرات تحمّل بلا را بر دفع یا رفع آن برمیگزینند و مانند حضرت سیدالشّهدا(علیهالسلام) كه در روز عاشورا هرگز خلاصی خود را از آن مصائب جانكاه كه مفهومش عدم نیل به درجه رفیعه شهادتی بود كه آنهمه آثار عالیه و بركات متعالیه در احیای دین اسلام و بقای شرع داشت، طلب نكرد، بلكه برحسب روایات هرچه مصائب بیشتر بر او وارد میشد چهره نورانیش بازتر و روشنتر میشد و حالت رضایش ظاهرتر میگشت.
بلی! گاهی حال، اقتضای دعا دارد مثل نفرین بر ظالم؛ یعنی اگر نفرین كند خلاف تسلیم و رضا نیست ولی دعاكننده از بیم اینكه دعایش به داعی و غرض تشفّی قلب و انتقامگیری آلوده نشود، دعا نمیكند ولی ناله درونش تا عرش یار میرسد.
و گاهی همین نفرین نیز از باب اینكه اظهار حقّ و اعلان بیزاری و تنفّر از ظالم و سبب هلاك او میگردد لازم میشود.
خلاصه برحسب موارد و حالات، مظاهر و صُوَر دعا متفاوت میشود. چنانكه برحسب روایات نیز دعاهای مناسب این حالات از پیغمبر اكرم و ائمّه طاهرین علیهمالسلام ـ كه معلّمان الهی مكتب دعا هستند ـ رسیده است. اما اینكه بعضی متصوّفه میگویند:
یك گُره دارم خبر از اولیا * كه زبانشان بسته باشد از دعا
خامشند و نالههای زارشان * میرسد تا زیر عرش یارشان
بهطورمطلق، بهطور یك روش دائمی، خلاف سیروسلوك شرعی و سیره رسول خدا صلی الله علیه وآله و ائمّه معصومین علیهمالسلام است كه فقط باید به آنها اقتدا و تأسّی كرد و از آنها كسب تعالیم اخلاقی و عبادی را نمود.
قسم دوّم: از دعاهای مشتمل بر درخواستها و رفع نیازمندیها، دعاهایی است كه مربوط به كمال نفس، تعالی روح، امور معنوی، حصول معرفت، تقرّب به درگاه الهی، تكامل در عبودیت و حسن ارتباط بنده با خدا و چیزهایی است كه هرچه در آنها انسان ترقّی و رشد داشته باشد، ارزش انسانی او افزوده میشود و وجهه خدایی و رحمانی او را قوّت میدهد و از حَضیض حُظوظ عالم حیوانی بهسوی اوج مرتبه ملكوتیت و حقیقت انسانیت و آدمیت پرواز مینماید.
لذّت این دعا قابل توصیف نیست و تا انسان آن را درنیابد نمیفهمد. روح را قانع مینماید و آرامبخش دل و موجب صفا و روشنی باطن و رفع تیرگیها و تاریكیهای قلب است.
وقتی انسان در مراتب و منازل این دعا سیر مینماید احساس میكند كه آنچه را خواسته است به او عطا میكنند و اجابت دعایش با دعایش همزمان است. در این دعا انسان تلاش میكند كه چیزی نگوید و نخواهد جز آنچه ارتباط او را با صاحب این عالم كه كمال مطلق است محكمتر سازد تا آنجا كه فقط منقطع بهسوی او میشود و برای او میشود و در حال این دعا هرچه میبیند جمال و كمال است و هرچه درك میكند حضور و وصال و هرچه دعا میكند تمنّایش و عشقش به دعا بیشتر میشود و از آن سیر نمیشود.
- بهترین دعاها.
یكی از مهمترین حوائجی كه انسان در همه اوقات مخصوصاً در ماه مبارک رمضان باید از خداوند بخواهد، عافیت در بدن و دین است؛ كه هر كسی این دو نعمت خداوند را داشته باشد، سعادت دنیا و آخرت را دارا شده است.
- عافیت در بدن.
عافیت در بدن، عبارت از تندرستی و سلامتی از بیماری ها و نقص های عضوی و كمال استوای خلقت و آفرینش است كه از نعمت های بزرگ خداست كه با توجه به انواع و اقسام امراض، سلامتی از هر یك از آنها نعمتی جداگانه به شمار میرود و غالب مردم از شكر این نعمتها غافلند چون از خود نعمت غافلند؛ یا اصلاً آن را نمیشناسند؛ زیرا اطلاع بر این نعمت ها نیاز به اطلاع وافی و كامل در علوم متعدده دارد كه همه مربوط به جسم انسان از گوشت، پوست، استخوان، رگ، پیه، خون، مفاصل، سلولها، اعضا و جوارح ظاهره و باطنه میباشد كه به فرض اینكه كسی از این همه علوم مطلع باشد چون این علوم كامل نشده است باز هم از شناخت نعمت های خدا در این رابطه و شكر آنها قاصر است.
- عافیت دین و انواع آن.
و امّا عافیت در دین كه اهمیت آن بیشتر است و اگر آن نباشد عافیت در بدن وسیله احتجاج بر عبد و استحقاق توبیخ و معاقبه زیادتر است بر سه قسم است:
- عافیت فكری و اعتقادی.
عافیت فكری و اعتقادی این است كه شخص در شناخت خدا و صفات و اسماءالحسنای او در شناخت ملائكه و مسائل نبوّت پیغمبران و وحی و امامت خصوصاً شناخت حضرت خاتمالأنبیاء صلی الله علیه وآله و اوصیا و خلفای آن حضرت و در شناخت معاد و خلاصه كلّ امور اعتقادی، ایمانش سالم از انحرافات و پاك از بدع و شبههها باشد و از خطی كه انبیاء خصوصاً حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه وآله ترسیم فرمودهاند بیرون نباشد و همه را با معیارهای صحیح عقلی و نقلی تحصیل كرده باشد و به آنچه بر حضرت محمّد بن عبدالله صلی الله علیه وآله نازل شده است؛ اعم از اصول یا فروع ایمان داشته باشد كه حتّی به جزئیترین امری از امور اعتقادی و كوچكترین فرع از فروع و احكام شرعی و عملی، ایمان مطمئن داشته باشد و میل نفس خود را در همه امور، تابع شرع قرار دهد، بدیهی است گاه یك انحراف و انكار یك موضوع مسلّمِ دینِ اسلام، شخص را زیر سؤال برده و موجب كفر او میشود.
- عافیت اخلاقی.
و امّا عافیت اخلاقی عبارت از اتّصاف انسان به اخلاق اسلامی است كه در قرآن مجید و احادیث مرویه از پیغمبر و ائمه صلوات الله علیهم بیان شده است. مثل: صبر، زهد، تواضع، صداقت سخاوت، شجاعت، عدالت، ترحّم، حلم، عفّت، مروّت، حرّیت، فتوّت، عفو و گذشت، ایثار، صله رحم، رعایت حقّ همسایه حق پدر و مادر، مواسات، احسان، انصاف، كظم غیظ، صدق وعده، تفویض، توكّل، رضا و تسلیم و سایر صفات حمیده و مكارم اخلاق كه در قرآن مجید و احادیث شریفه و ادعیه بر آنها ترغیب و توصیه شده است.
و بر حسب حدیث معروف: «اِنّما بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَكارِمَ الأخلاق» پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله برای اتمام و آموزش كامل اخلاق مبعوث شده است.
در موضوع اخلاق، تعالیم اسلام كاملترین و سازندهترین تعالیم است. بسیاری از حكما هم كه علم اخلاق را حكمت عملی مینامند در حكمت عملی وارد نمیشوند؛ زیرا معتقدند با تعالیم اسلام در این موضوع دیگر جایی برای كلام و مقال دیگران نیست.
كتابهای اخلاق و اشعار شعرا و حكایاتی كه از مسلمانان تربیت شده در مكتب اسلام نقل شده، مسلمانان را در اخلاق به قدری غنی و صاحب افتخار نشان میدهد كه بالاتر از آن تصور نمیشود.
شخص پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله كه خدا به او خطاب فرموده است: «اِنَّكَ لَعَلی خُلُق عَظیم» دارای عالیترین اخلاق انسانی بود و یكی از علل عمده نفوذ دعوت آن حضرت در اعراب جاهلیت كه تغییر عادات آنها امری ناممكن به نظر میآمد همان اخلاق كریمه آن حضرت بود.
همچنین اهل بیت آن حضرت امیرالمؤمنین و سایر ائمه طاهرین علیهمالسلام همه نمونه اعلی و مثل اكمل اخلاق انسانیت بودند كه دوست و دشمن به آن اعتراف داشتند و این اخلاق سرّ و رمز محبوبیت فوقالعاده آنها در قلوب مردم بود.
- عافیت عملی.
و امّا عافیت عملی به این است كه انسان در اعمال و كارهای خود خواه فردی، اجتماعی، سیاسی و مالی و همچنین در عبادات و تكالیف و فرایض، رعایت كامل احكام شرع مقدّس را بنماید و نسبت به این دستورات كه عمده آنها در كتابهای فقه مدوّن است، تعهّد كامل داشته باشد و از معصیت و مخالفت پرهیز كند و تقوا پیشه سازد و حتی در گناهان صغیره نیز اگر چه وعده گذشت از آنها در صورت اجتناب از گناهان كبیره داده شده بپرهیزد و چنان عمل كند كه شاعر در این شعر میگوید:
خلّ الذنوب صغیرها و كبیرها فهو التقی
كُن مثل ماش فی طریق الشوك تحذر ماتری
لاتحقرن صغیرة ان الجبال من الحصی؛
از گناهان كوچك و بزرگ پرهیز كن كه این كار، تقوی است. مانند روندهای باش كه در یك راه پر از خار، با احتیاط گام بر میدارد و هیچ كوچكی را حقیر مشمار كه كوهها از سنگریزهها تشكیل شده است.