جمعه: 10/فرو/1403 (الجمعة: 19/رمضان/1445)

شخصیت حضرت امام جواد(علیه‌السلام)

آن حضرت، امامِ نهم، از امامان دوازده‌گانه است كه پیامبر‌(ص)

 

برحسب روایات متواتر، آنان را به امامت معرفی كرده و امّت را به رهبری ایشان بشارت داده است.[1]

در اخلاق كریمه و صفات پسندیده و علم و معرفت و دانش و زهد و تقوا، وارث اجداد بزرگوار و در عظمت و جلالت زبانزد خاص‌وعام بود و شخصیّت‌های بزرگ علمی و دینی در برابر او خاضع و فروتن بودند.

محدّثان بزرگ و علمای عالی‌قدر، افتخار كسب علوم از آن حضرت را داشته و در دشوارترین مسائل علمی او را حلاّل مشكلات می‌یافتند.

علیّ بن جعفر ـ که از مشایخ و مؤلفان بزرگ و علمای بنی‌هاشم و علویّین بود؛ از محضر پدرش حضرت صادق‌‌(علیه‌السلام) و برادرش موسی بن جعفر‌(علیهماالسلام) و برادرزاده‌اش حضرت رضا‌‌(علیه‌السلام) كسب علم كرده و به جلالت و فقاهت و دانش مشهور بود ـ وقتی كه عمرش در حدود هشتاد سال بود و عمر شریف امام جواد‌‌(علیه‌السلام) از پانزده سال شاید تجاوز نكرده بود، به امامت ایشان معترف بود؛ به‌حدّی‌كه دست آن حضرت را می‌بوسید و می‌فرمود: «أنَا لَهُ عَبْدٌ؛ من بنده او هستم».[2]

روایات بسیار در فضایل و كرامات و نصوصی كه دلالت بر امامت آن

 

حضرت می‌كند، وجود دارد.[3]

با اینكه مدّت زندگی امام جواد‌‌(علیه‌السلام) دیری نپایید؛ و عمر شریف‌اش به بیست و شش سال نرسید، علوم بسیار از آن بزرگوار صادر شد و مجالس بحث و مناظراتی بین آن حضرت و علمای بزرگ آن زمان صورت می‌گرفت؛ مانند مناظره علمی و مباحثه‌ای كه با یحیی بن اكثم قاضی القضاة، در حضور مأمون ـ خلیفه عباسی ـ و جمعی از بنی‌عبّاس و دیگران فرمود؛ و در پاسخ به سئوال او، شقوق آن را چنان بیان كرد كه قاضی القضاة، حیران و خجل گشت، و حكم تمام آن شقوق را بیان فرموده؛ سپس از یحیی ـ طبق پیشنهاد مأمون ـ مسئله‌ای پرسید كه از جواب آن عاجز گردید و حلّ آن مسئله را از شخص امام‌‌(علیه‌السلام) درخواست كرد و حضرت پاسخ فرمود و بر همه بنی‌عبّاس واضح شد كه طبق گفته مأمون، آن حضرت با وجود كمی سن، افضل و اعلم از همه علماست و خداوند متعال او را به این فضیلت و كمال مزیّن كرده است.[4]

 

ازجمله مناظرات و مباحثات آن حضرت، مباحثه‌ای است كه برحسب روایت ابن شهرآشوب از كتاب الجلاء والشفاء در سنّ هشت‌سالگی با جمعی از دانشمندان فرمود و مسائل مشكل آنها را به‌طور علمی پاسخ داد.[5]

 

[1]. این روایات، برحسب استقصای ناقص حقیر، از دویست و هفتاد متجاوز است.

[2]. کلینی، الكافی، ج1، ص322؛ مجلسی، بحارالانوار، ج47، ص266؛ ج50، ص36؛ مامقانی، تنقیح‌المقال، ج2، ص272 ـ 237؛ خوئی، معجم رجال‌الحدیث، ج‌12، ص‌314 ـ 318.

[3]. ر.ك: کلینی، الكافی، باب «الاشارة و النص علی ابی‌ جعفر الثانی‌‌(علیه‌السلام) »؛ ج1، ص320 ـ 323 و باب «مولد ابی‌جعفر محمّد بن علّی الثّانی×»، کلینی، الکافی، ج1، ص492 ـ 497.

[4]. شرح این مجلس ِمناظرة تاریخی و بی‌نظیر، در كتب معتبر اهل‌سنّت مانند: الصواعق‌المحرقه (هیثمی، ج2، ص597 – 598)، الاتحاف بحب‌الاشراف (شبراوی،‌ص350 – 355)، نور‌الابصار (شبلنجی، ص161)، تذكرةالخواص (سبط ابن‌جوزی، ص321) و... نقل شده و در كتب شیعه نیز مانند: مناقب آل ابى‌طالب، (ج3، ص488 ـ 489)، الارشاد (مفید، ج2، ص281 ـ 289)، اعلام‌الورى (طبرسی، ج1، ص101 – 105) و كشف‌الغمه (اربلی، ج3، ص146ـ 148) و بیش از صدها كتاب حدیث و تراجم و تاریخ آمده است.

[5]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج3، ص489 ـ 490.

موضوع: 
نويسنده: