پنجشنبه: 30/فرو/1403 (الخميس: 9/شوال/1445)

نتایج قیام امام‌حسین‌(علیه‌السلام)

هر نهضت و قیامی كه به‌منظور ایجاد سازمان نوین و نظام جدید و اصلاحات معنوی و اجتماعی و اقتصادی یا هر مقصد دیگر برپا شود خواه‌وناخواه در افكار و اوضاع و احوال جامعه، عكس‌العمل‌هایی مساعد یا نامساعد خواهد داشت، خواه منظور قیام‌كننده حمایت از حقّ و نجات انسان‌ها و اصلاح امور و برقراری عدالت اجتماعی و كمك به طبقات محروم و ستمدیده، دفاع از حریم شرف و فضیلت و آزادی و سایر هدف‌های صحیح و انسانی باشد، یا آنكه غرض او از انقلاب، مقاصد شخصی و مادی و هدف‌های سیاسی باشد.

البتّه پیروزی یك فرد سیاسی كه به مصلحت شخصی و برای رسیدن به مقام و منصب تلاش و مبارزه می‎كند، در این است كه در قیام سیاسی بر حریف غالب و او را از صحنه سیاست خارج و مقام مقصود را تصرّف كند و اگر نتوانست به هدف سیاسی خود برسد مغلوب و قیامش بی‌نتیجه خواهد شد و اگر پیروز شود، پیروزی او پیروزی فردی و محدود به همان زمان و دوران ریاست و فرمانروایی است.

اما پیروزی و ظفر مصلحین حقیقی، و كسانی كه برای حقّ و مصالح عالیه اجتماع قیام می‎كنند، در این است كه حقّ، حاكم و مصالح جامعه، تأمین و عدالت بر ظلم، و نظم و قانون بر بی‎نظمی و قانون‌شكنی، غالب و پیروز شود.

این اشخاص اگرچه نتوانند در ظاهر طرف را مغلوب سازند و از پای در آورند، و در میدان نبرد حقّ و باطل، جان خود را در راه حمایت از حقّ از دست

 

بدهند؛ اما واكنش‎های طبیعی عمل آنها كه موافق با فطرت پاك هر بشر است، قلوب را به‌سوی حقّ متوجّه می‎سازد. فداكاری و علوّ همّتشان باعث میل و گرایش جامعه به خیر و صلاح و عدالت و حق‌‌پرستی می‎شود و برای دیگران و آیندگان سرمشق سودمند و علّت احترام حقّ در نفوس و تنفّر همگان از اهل باطل می‎گردد.

این است كه این مردم، چون برای مصلحت عموم و نجات بشر و طرف‌داری از حقّ قیام می‎كنند، در مبارزه‎ای كه آغاز می‎نمایند شكست نمی‎خورند، چه در ظاهر نبرد را ببرند یا ببازند برنده و پیروز هستند و چون عملشان با حقّ و مصلحت نوع مربوط است و نوع، باقی و حقّ، پایدار است، پیروزی آنان هم جاودان و ابدی است.

برخلاف آنكه عملش راجع به مصلحت فرد باشد كه عمرش كوتاه و ناپایدار است، پس آن مظفّریّت جاودانی خواهد داشت و اینكه جنبة فردی دارد، چند صباحی بیشتر باقی نیست.

پس هم از جنبه روانی و هم از جنبه حوادث تاریخی، این مطلب قابل‌انكار نیست كه عكس‌العمل قیام رجال اصلاح و پیشوایان آزادی‌خواه و حق‌‌پرست، عكس‌العمل مساعد و مثبت و پایدار است.

نتایج و عكس‌العمل فداكاری بی‌مانند سیدالشهدا‌(علیه‌السلام)  ازهرجهت موافق و مساعد با هدف و مقصد آن حضرت شد، و امام‌(علیه‌السلام)  در این فداكاری و معامله‎ای كه با خدا كرد، نه فقط خسارت و زیان نكرد بلكه آن‌قدر سود و فایده برد كه غیر از خدا كسی حساب و مقدارش را نمی‎داند.

این‌هم یك امر بدیهی و فطری است كه در مبارزاتی كه بین اهل حقّ و باطل واقع می‎شود، هركسی اهل حقّ را برنده می‎داند و هركس دلش می‎خواهد در صف اهل حقّ و جبهة حق‌‌پرستان نامش برده شود.

 

از وقتی حادثه جانسوز كربلا واقع شد، تا حال كسی پیدا نشده كه مایل باشد همكار شمر و حرمله باشد، یا از اعمال آنها متنفّر نباشد، در مقابل در هر عصر و زمان میلیون‌ها مردم آرزومند بوده و هستند كه از یاران حسین‌(علیه‌السلام)  شمرده شوند.

ما با یك مقایسه و نشان دادن یك مثال ثابت می‎كنیم كه حسین‌(علیه‌السلام)  این مبارزه را بُرد، و یزید و اهل باطل مغلوب و شكست خوردند.

دو نفر را مثال می‎آوریم كه هر دو به صورت، دارای یك سابقه بودند، هر دو از سپاه ابن‌زیاد بودند، هر دو در شمار لشكری بودند كه برای كشتن حسین‌(علیه‌السلام)  اعزام شده بودند. یكی از آنها در نیمه راه، ریاست و فرماندهی و جایزه و تمام امتیازات را ترك كرد، و به دنیا و مال و ثروت و آنچه داشت پشت پا زد و خود را به خدا فروخت و آن دیگری از ستم و دشمنی با خاندان رسالت و خدمت به دودمان ابی‌سفیان و قساوت و بی‌رحمی چیزی فروگذار نكرد.

نام نامی شخص اول حرّ بن یزید ریاحی و نام منفور دومی، شمر بن ذی‌الجوشن بود.

حرّ اگر در جنگ با پسر پیغمبر‌(ص)  اصرار می‌ورزید و با سپاه بنی‌امیه همكاری می‎كرد و به طمع جایزه و ترفیع رتبه و مقام، در صف اول سپاه كوفه قرار می‎گرفت و هرچه می‎توانست ظلم و ستم می‎كرد و فرضاً ـ العیاذ بالله ـ اگر روز عاشورا چند ساعت دیگر با عمر بن سعد مانده بود و اعمال شمر و سنان و حرمله و بیشتر از آن را هم مرتكب شده بود، سرانجام از این اصرار جز اینكه نامش در تاریخ در ردیف شمر و حرمله ذكر می‎شد، چه سودی می‎برد؟

ولی حرّ، هم‌قطار سپاه عمر سعد نبود، جسمش اگر‌چه چند صباحی در لشكر كوفه بود اما با روح و فكر و علوّ همّتش در اصحاب حسین‌(علیه‌السلام)  بود.

او به تمام امور مادّی پشت پا زد و با یك جهش و پرواز تاریخی از دنیا به‌سوی آخرت و از ظلمت به‌سوی نور و از باطل به‌سوی حقّ و از كفر به‌سوی

 

اسلام شتافت، و خود را به سعادت جاودانی رسانید، كاری كرد كه تاریخ نام او را در ردیف زهیر و حبیب و مسلم بن عوسجه ثبت كرد.

حرّ اگر به‌سوی امام‌حسین‌(علیه‌السلام)  باز نمی‎گشت، جز آنكه ابن‌زیاد جایزه به او می‎داد و درجه او را بالا می‎برد و حقوقش را زیاد می‎كرد چه سودی می‎برد؟

ولی امروز از هركس بپرسید كه حرّ و شمر كدام‌یك بردند و كدام باختند، همه پاسخ می‎دهند: حرّ برنده شد، حر سربلند شد، حرّ افتخار یافت؛ شمر سرنگون شد، شمر پست و خوار شد، شمر به لعن ابد گرفتار شد.

به همین قیاس هركدام از اصحاب ابی‌عبدالله‌(علیه‌السلام)  را با سران لشكر كوفه مقایسه كنیم، می‎بینیم كه فتح و پیروزی نصیب اصحاب آن حضرت است.

مسلم بن عوسجه را با شبث بن ربعی، حبیب بن مظاهر را با عمرو بن حجاج، عمرو بن قرظه انصاری را با برادرش كه در لشكر ابن‌سعد بود، مقایسه كنید.

امروز نام مسلم و حبیب و عمرو بن قرظه محبوب دل‌هاست و نام آن ملعونان در شمار كفار و اشقیاست.

پس در نتیجة فداكاری‌های مردان خدا و توفیق و مظفّریّت آنها شكی نیست، و این حكم فطری و عقلی و شرعی است كه اعمال مصلحین مثمر ثمر و نتیجه‌بخش است، و در دنیا و آخرت فداكاری آنها مأجور و مشكور است:

﴿إِنَّ اللّٰهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ﴾؛[1]

«به‌راستی‌كه خداوند پاداش نیكوكاران را تباه نمی‎كند».

ما اگر‌چه درضمن فصل‌های گذشته قسمتی از فواید قیام و نتایج نهضت حسینی را تذكر دادیم، مع‌ذلك برای آنكه در این موضوع هم تا حدّی كه با وضع این كتاب سازگار باشد، به مقدار بصیرت و اطلاع ناقص خود بحث را ادامه می‎دهیم و چون با مطالب گذشته ارتباط دارد اگر در بعضی موارد ناگزیر از تكرار شدیم، از خوانندگان ارجمند پوزش می‎طلبیم:

 


[1]. توبه، 120.

نويسنده: