مسأله بازگشت دادن جوامع اسلامی به دوره جاهلیت و قبل از اسلام و احیای قومیتها حتی بسیار مصنوعی برای تجزیه و تفرقه مسلمانان، یكی از هدفهای مهم استعمار و از وسائل مهم استضعاف مسلمانان است كه از یكصد سال پیش در بلاد اسلام مطرح، و با تجزیه دولت عثمانی سابق ملیتها و وطنهای گوناگون مطرح نمودند، و سعی كردند كه این جامعه بزرگ اسلام را كه فقط به هویت و شخصیت اسلامی و سوابق درخشان مسلمانان افتخار میكرد و بسا از اینكه به آن جاهلیت قبل از اسلام - كه در هر كدام از مناطق به صورتی رایج بود- منسوب شوند عار و ننگ خود دانستند، باستانگرا كنند.
این جریان در همه جوامع اسلامی بیشوكم بهصورت عربیت، مصریت، ایرانیت، تركیت و هر عنوانی كه باشد ترویج شد، و مسلمانان را تا توانستند از تاریخ خود جدا كردند.
در ایران نیز پس از مشروطه، این معانی بهوسیله نویسندگان، شعرای مزدور و افراد بهاصطلاح روشنفكر تعقیب شد كه بالاخره به آنجا منتهی شد كه تاریخ عوض شد، و تاریخ اسلامی كه آنهم بهصورت قسمتی از آن اگرچه رنگ تفرقه داشت و حركت بهسوی همان جاهلیتها و افسانههای رستم، سیاوش، هفتخوان و ضحاك مار بر دوش بود تبدیل به تاریخ دو هزار و پانصد ساله شد.
بخشی از تاریخ اسلام پس از مشروطیت عوض شد و ماههای قمری را از رسمیت انداختند و سال آن را شمسی كردند، و بعد هم آن را تبدیل به تاریخ شاهنشاهی یا یهودی كردند.
خلاصه، با تمدن اسلامی همهجا معارضه شده بود و میشود. مرحوم آیتالله بروجردی متوجه این موج ضد اسلامی و مدنیت اسلام و حركتهایی كه برای گسترش آن میشود بودند، لذا در موارد مختلف جداً با برنامههای اسلامزدایی كه بهعنوان ملیگرایی طرح میشد مخالفت میكردند، و در موضوع اقدام سرتیپ بهارمست بهشدت او را محكوم، و دولت را تحت سؤال قرار دادند.