7. ظهور جزئی حضرت امام مهدی(عج) در ایام غیبت کبریٰ
چرا حضرت ولی عصر (ع) برای رفع ظلم و ارشاد مردم، تا حدودی كه ممكن است، ظاهر نمیشوند؟ مگر امكان ندارد كه تا وقت ظهور كلّی كه در شرایط خاصّ و آمادهشدن طبیعت جهان و جهانیان واقع میشود، امام (ع) در مناسبات و فرصتهایی ظاهر شوند و راهنماییهایی بنمایند؟ و به دوستان و شیعیان و حقپرستان مددهایی بدهند، و هر زمان خطری برای ذات شریفشان پیش آمد، یا مصلحتی اقتضا كرد، غایب شوند؟ و به همین نحو، ظهورهای جزیی، یكی بعد از دیگری داشته باشند تا آن ظهور كلّی فرا رسد؟
این نحو ظهور و غیبت، خلاف مصلحت نبوات و خلاف مصالح تربیتی جامعه است؛ و مانند مداخله یك قوّه مستمر غیبی در كار اختیار بشر و سلب اختیار از انسان میباشد؛ و بالاخره با هدف خلقت انسان، تكامل عادّی و اختیاری و سیر ارادی و تدریجی او بهسوی كمالی كه:
«ما او را از آب نطفه مختلط خلق كردیم و دارای قوای چشم و گوش گردانیدیم».
آن را بیان میدارد، سازگار نیسـت؛ و موجب وقوف و بازماندن بشر از سیر ترقّی و كمال است؛ و مانند آن است كه همه چیز، وابسته به معجزه گردد، و جریان طبیعی و عادّی كه سنّت خدا بر آن قرار دارد، متروك شود.
ما میدانیم كه شرایط و مقدّمات ظهور، دفعتاً و بهطور ناگهانی حاصل نمیشود[2]، بلكه از قرنها پیش و بهتدریج فراهم میگردد و دنیا بهسوی آن پیش میرود و از آن استقبال مینماید. بلكه ظهور، نتیجه حركت و سیر جامعه انسانی و تحوّلات فكری مختلف و دیدن مكتبها و كلاسهای متعدّد بسیاری است.
چنانكه میدانیم، از مقدّمات و شرایط ظهور آن حضرت، این است كه باید سطح اندیشه و طرز تفكّر مردم، آمادگی برای ظهور و قبول حكومت واحد و جهانی اسلام را داشته باشد و این ویژگی در اثر سیر عادّی جامعه در جهات علمی و فكری و سیاسی و اجتماعی حاصل میگردد و این نحو غیبت و ظهور (غیبت در عین ظهورهای پراكنده) مانع از حصول این اهداف و موجب غیرعادّیشدن وضع رشد و ترقّی افراد و جوامع خواهد شد.
بهعلاوه، این ظهور و اختفا اگر ملازم با شناختن شخص امام (ع) باشد، لازمهاش این است كه هر وقت در بین حوادث، بهحسب وضع عادّی، اهل باطل به ظاهر غالب شده و آن حضرت در خطر افتادند، او كه برنامهاش یك
سلوك عادی و رهبری متعارف رهبران الهی است، برای حفظ جانش (كه ودیعه خدا برای ظهور كلّی است) مختفی گردد و مردم را تنها بگذارد؛ بدیهی است كه این برنامه، عكسالعمل مساعدی نخواهد داشت.
و اگر با شناختن ایشان ملازم نباشد و متنكراً و بهطور ناشناس باشد، این ظهور و غیبت نیست، بلكه استمرار غیبت است؛ زیرا كه با مداخلهداشتن در امور، بهحسب امكان و مصالح (كه البتّه این مداخله هست، هرچند ما نحوه دخالت ایشان را ندانیم) از كجا معلوم كه آن حضرت مثلاً در جنگهای صلیبی شركت نكرده باشند امّا تحت فرمان كسی نبودهاند؟ و یا اینكه اصحاب و خواصّ ایشان به فرمان ایشان شركت نجسته باشند؟
ما در حوادث بسیار، تأثیر غیبی میبینیم، كه اگر عنایت غیبی نبود، وضع آن حوادث طور دیگر گشته بود و فاتحه اسلام خوانده شده بود یا صدمات جبرانناپذیری وارد میشد. این حوادث بسیار است، حتّی در عصر خود ما نیز میتوانیم مواردی را نشان بدهیم.
یک نفر پزشک، داستانی را از یكی از مجروحین جنگهای نواحی خراسان ـ كه او را از اوتاد و وابستگان به حضرت شناخته و عجایب مهمّی از وی دیده بود ـ نقل میكرد. متأسّفانه هم از جهت اینكه حكایت، طولانی بود و هم به دلیل مرور زمان و اینكه وقتی این حكایت را برای مرحوم آیتالله والد قدسسره نقل مینمود، من طفل بودم و كاملاً آن را در ذهن نسپردم، نمیتوانم به نحو صحیح و خالی از تحریف، نقل كنم؛ ولی آن حكایت این موضوع را كاملاً روشن میساخت كه افرادی هستند كه در بعضی از امور و كارها و حوادث، وارد میشوند.
حال اسم آنها هرچه باشد، رجالالغیب یا ابدال یا اوتاد یا اصحاب خاصّ امام (ع) بالأخره معلوم است كه تحت نظر و فرمان ولی امر (ع) انجام وظیفه مینمایند.
حاصل این است كه: آن چنان نیست كه امام (ع) در عصر غیبت بهطوركلّی از امور رعیّت خود و جریان اوضاع، بركنار و بیتفاوت باشند؛ و شاید فرمایش رسول اكرم (ص) حدیث جابر، اشاره به همین نكته باشد، آنجا كه عرضه داشت:
جابر پرسید: آیا شیعه او در عصر غیبتش از او نفع میبرند؟ حضرت فرمود: «آری! سوگند به آنكس كه مرا به پیغمبری برانگیخت در دوران غیبت او، به نورش روشنی میگیرند و به ولایت او بهرهمند میشوند، مانند سودبری مردم از آفتاب پشت ابر».
یكی از اقسام استضائه و انتفاع از وجود امام (ع) همین مداخلات و تصرّفات است كه دلیل بر این است كه امام (ع) امر شیعیان را مهمل نگذارده و رها نفرموده است چنانكه از آن حضرت در احتجاج طبرسی روایت شده است که فرمودند:
«ما در مراعات شما كوتاهی نمیكنیم و شما را فراموش نمینماییم، و اگر این نبود، شرّ و بدی بر شما نازل میگشت و دشمنان بر شما مستولی میگردیدند.
در اینجا مناسب است به این مسئله هم توجّه شود كه این درك شیعه، و ایمان به اینكه حضرت در پشت پرده، پشتیبان آنهاست و آنها را در مقاصد و اهداف اسلامی به انحای مختلف و مناسب، یاری میدهد، نهضتها و حركات اسلامی و جنبشها را مایه میدهد، و انسانها را امیدوار میسازد و به جهاد و كوشش بیشتر برای برقراری نظام اسلام تشویق مینماید.
آخرین نكتهای كه در اینجا تذكّر آن لازم است این است كه: این طرحها و پرسشها در برابر یك امر واقعشده غیبت امام (ع)، از جانب افرادی كه در تعیین برنامه آن حضرت صلاحیّت دخالت ندارند، اگر از جنبه فكری تا حدّی مفید شمرده شود، از جنبه عملی اثری ندارد و واقعیّت را عوض نمیسازد.
غیبت به این نحو كه واقع شده، واقع شده است؛ مثل اینكه انسان یا مخلوقات دیگر، همهوهمه، به همین نحو كه آفریده شدهاند، آفریده شدهاند، و گفتن اینكه: «چرا اینچنین شده، و چرا آنچنان نشده است؟» در كار دیگری و در دایره اختیار و سلطنت و مالكیت و آزادی دیگری، خصوصاً خدای عالم قادر مختار حكیم، دخالت بیهوده است؛ و به فرمایش حكیم طوسی:
هـر چیز كه هست آنچنان میباید و آن چیز كه آنچنان نمیباید نیست