جمعه: 1403/01/31
نسخه مناسب چاپSend by email
به سوی سرزمین وحی / سلسله گزارش‌ های کوتاه از سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره (شماره 1)
به سوی سرزمین وحی/ سلسله گزارش‌های کوتاه از سفرنامه حج (1)

سلسله گزارش‌های کوتاه از سفرنامه حج مرحوم آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره به مناسبت فرا رسیدن ایام حج تقدیم مخاطبان گرامی می‌گردد. نخستین بخش از این سفرنامه بدین شرح است:

 

بسمه تعالی

بحول و قوه الهی، و به امید توفیق برای انجام عمره مبروره و حج مقبول و تشرف به تقبیل آستان فرشته پاسبان خواجه كائنات و خلاصه موجودات حضرت خاتم الانبیا و شفیع روز جزا ابوالقاسم محمّد مصطفی صلی ‎الله علیه وآله وسلم، و تشرف به زیارت قبور منتسبه به شفیعه قیامت و خاتون دنیا و آخرت سیده بانوان بهشت سلام الله علیها و اعتاب مقدسه حضرت سید شباب اهل الجنة سبط الرسول و ابن سیف الله المسلول و قرة عین البتول ابی محمد امام حسن مجتبی علیه ‎السلام، و حضرت سید الساجدین و زین العابدین علی بن الحسین و حضرت باقر علوم النبیین امام محمد باقر و حضرت كشاف حقایق امام جعفر صادق علیهم‌السلام و زیارت سائر اماكن متبركه و مساجد و مشاهد حرمین شریفین.

و به امید درك سعادت و فوز به تشرف به زیارت ملازمان درگاه قطب جهان و غوث دوران حضرت صاحب الزمان بقیة الله ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف در روز پانزدهم ماه ذی القعدة الحرام ۱۴۰۲ قمری هجری برابر با ۱۳ شهریور ماه ۱۳۶۱ شمسی هجری حدود ساعت ده و نیم بامداد پس از تودیع با آقایان مشایعت كنندگان، با هواپیما تهران را به عزم مقصد ترك كردیم.

رجاء واثق آنكه از بركات معنوی این سفر و حضور در مشاعر و مشاهد و مواقف اسلامی و تاریخی بهره‎مند شده، موجبات آمرزش گناهان و تقرب به خداوند متعال و قبول طاعات فراهم گردد و موانع قبول به هیچ وجه پیش نیاید و ما توفیقی الا بالله علیه توكلت و الیه انیب

 

در هواپیما

برخی از اشخاصی كه سابقه سفر با هواپیما را نداشته باشند ممكن است در ابتدا بیم و هراس برایشان پیش بیاید، و هر چه هواپیما صعود كند و بر سرعت حركتش افزوده شود بر هراسشان افزود شود، و چنان توهم كنند كه چون دستشان از كره زمین كوتاه شده با خطرات بیشتر روبرو هستند، اما این بیم و هراس پس از مقداری سیر و حركت تخفیف می‎یابد، و این افراد نیز دل به تقدیر خواهند داد و تسلیم تقدیر می‎شوند. بدیهی است این ترس و بیم در اثر عدم انس و بی‌سابقه بودن آن است، وگرنه بشر در روی زمین با ماشین و با وسایط نقلیه دیگر نیز كه سیر و سفر می‎نماید، و پیاده هم كه در كنار خیابان‌ها قدم می‎زند و خلاصه همه جا و در همه حالات در معرض خطرات بسیار است كه یا از خطرات هواپیما كمتر نیست و یا بیشتر است ولی چون به آنها عادت دارد بیم و هراسی بر او مستولی نمی‎شود، و خلاصه بشر در هر كجا باشد حیات و زندگانیش پایدار و استوار و مصون از خطر و بلا نیست، و بی‌جهت از مرگ كه واقع شدنی است بیم به خود راه می‎دهد و در هراس و وحشت می‎گذراند و با اینكه می‎داند از مرگ گریز و گریزی نیست نباید صرف خطر مرگ او را با اندیشه‎ناك و خاطرش را مشوش نماید كه خدا در قرآن مجید به پیامبر گرامی خود خطاب می‎فرماید: اِنَّك مَیّتٌ وَ اِنَّهُمْ مَیِتّونَ[1]

و  اَیْنَما تَكُونُوا یُدْرِكْكُمْ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَیِّدَةٍ[2]

و امیر المؤمنین علیه‎السلام می‎فرماید: ...ثُمَّ لا یُبالی اَوَقَعَ عَلَی الْمَوْتُ اَمْ وَقَعَ الْمَوْتِ عَلَیْهِ وَاللهِ ما یُبالی اِبْنُ اَبیطالِب اَوْقَعَ عَلَی الْمَوْتِ اَمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَیْهِ[3]

این عمر عزیز را سلامت نفسی است * واین سعی و تلاش ما توسل به خسی است

در وادی حیرت به خس آویختگان * همچون من و تو ز بیم غرقاب بسی است

حقیقت همین است كه بشر ثبات و بقایش در این جهان هر آن در معرض خطرات بسیار، و هجوم ناگواری‌های بی‌شمار است، و اگر لطف خدا از او دستگیری ننماید در دم نابود خواهد شد.

وَ اِنْ یَمْسَسْكَ اللهُ بِضُرّ فَلا كاشِفَ لَهُ اِلاّ هُوَ وَ اِنْ یُرِدْك بِخَیْر فَلا رادَّ لِفَضْلِهِ‎یُصیبُ بِهِ مَنْ یَشْاءُ مِنْ عِبادِهِ[4]

قُلْ اَرَاَیْتُمْ اِنْ جَعَلَ اللهُ عَلَیْكُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ اِلهٌ غَیْرُ اللهِ یَاْتیكُمْ بِضِیاءٍ اَفَلا تَسْمَعُونَ[5]

قُلْ اَرَاَیْتُمْ اِنْ جَعَلَ اللهُ عَلَیْكُمُ النَّهارَ سَرْمَداً اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ اِلهٌ غَیْرُ اللهِ یَاْتیكُمْ بِلَیْل تَسْكُنُونَ فیهِ اَفَلا تُبْصِرُونَ[6]

اگر تیغ عالم بجنبد ز جای * نبرد رگی تا نخواهد خدای

موحد چو در پای ریزی زرش * چو شمشیر هندی نهی بر سرش

امید و هراسش نباشد ز كس * بر این است بنیاد توحید و بس

بدیهی است معنای آنچه گفته شد تحفظ نكردن، و خود را در خطر انداختن و سوار وسیله معیوب شدن نیست كه «اَعْقِلْها وَ تَوَكَّلْ»[7]

گفت پیغمبر به آواز بلند * با توكل زانوی اشتر ببند

سایه حق بر سر بنده بود * عاقبت جوینده یابند بود

فقط مقصود این است كه انسان وقتی در جریان تقدیر الهی قرار گرفت، و آن را رعایت كرد و ملاحظه نمود از قضای الهی نباید بگریزد، و بداند كه قضای حضرت باری تعالی را از انسان در هر كجا و هر حال باشد جز او كس دیگر نمی‎تواند رد كند، و وسائط و آلات مادی و تأثیر و تأثرهای ظاهری و غیر ظاهری از آن مانع نمی‎شود. بلی مثل صدقه را اگر چه كیفیّت و چگونگی تأثیرش را در رفع بلا[8] می‌فهمیم و مکرّر تجربه شده است و لذا در روایت است: داوُوا مَرْضاكُمْ بِالصَّدَقَةِ وَادْفَعُوا اَمْواجَ الْبَلاءِ‎‎بِالدُّعاءِ[9]

چنان كه توسل و استشفاع به نفوس زكیه و ارواح طیبه پیغمبر خدا و ائمه معصومین علیهم‌السلام و دعا نیز به تقدیر الهی دافع بلا است و در باب توسل از طرق شیعه و سنی روایات بسیار وارد است بلكه علاوه بر اینها به امور دیگر مثل صله رحم نیز بلا دفع می‎شود و بلكه وجود سالخوردگان و حتی حیوانات و جنبندگان، بسیاری از آثار شوم معاصی و گناهان را مرتفع می‎نماید كه تمام این امور به قضا و قدر الهی است. چنانكه از حضرت موسی بن جعفر علیه‎السلام روایت است:

اِنَّ للهِِ تَعالی فی كُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ مُنادِیاً یُنادِی مَهْلا مَهْلا عِبادَ‎اللهِ عَنْ مَعاصِی اللهِ وَلَوْلا بَهائِمُ رُتَّعٌ وَ صِبْیَةٌ رُضَّعٌ وَ شُیُوخٌ رُكَّعٌ لَصُبَّ عَلَیْكُمْ الْعَذابُ صَبّاً تُرَضُّونَ بِهِ رَضّاً[10]

در روایت است كه حضرت امیر المؤمنین علیه‎السلام از كنار دیواری مشرف به ویرانی، برخاست به مكان دیگر رفت، گفتند: از قضای الهی می‎گریزی؟ فرمود، از قضای او به قدر او می‎گریزم.[11]

در اینجا نمی‎خواهیم راجع به قضاء و قدر سخن بگوئیم اما این را می‎گوئیم: كه باید اسباب ظاهری را رعایت كرد، و دعا و صدقه و اینگونه امور را نیز كه از شارع علیم خبیر كه به حقایق قضا و قدر آگاه است دستور داده شده است انجام داد، و با این برنامه و عقیده به اینكه هیچ امری از امور بدون اینكه در كتاب الهی نوشته شده باشد جریان نمی‎یابد محكم و با كمال آرامش و اطمینان قلب به احتمال خطراتی كه انسان به آنها در تمام حالات پیچیده است اعتنا نكرد و از استقبال آنها هراس ننمود كه خداوند می‎فرماید:

قُلْ لَنْ یُصیبَنا اِلاّ ما كَتَبَ اللهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ[12]

وَ ما مِنْ دابَّةٍ فِی اْلاَرْضِ اِلاّ عَلَی اللهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ فی كِتاب مُبینٍ[13]

ما مِنْ دابَّة اِلاّ هُوَ آخِذ بِناصِیَتِها اِنَّ رَبّی عَلی صِراط مُسْتَقیمٍ[14]

شعر زیر منسوب به حضرت مولی العارفین علی علیه‎السلام است.

اَی یَوْمَی مِنَ الْمَوْتِ اَفِرُّ
یَوْمَ ما قُدِّرَ اَوْ یَوْمَ قُدِرَ
یَوْمَ ما قُدِّرِ لَمْ اَخْشَ الرَّدی
وَ اِذا قُدِّرَ لَمْ یُغْنِ الْحَذَرْ[15]

 

***

از مرگ حذر كردن دو روز روانیست
روزی كه قضا باشد و روزی كه قضا نیست
روزی كه قضا باشد كوشش نكند سود
روزی كه قضا نیست در آن مرگ روا نیست

 

و بالأخره باید در این جریان در حال امر بین امرین و بیم و امید بود نه چنان بود كه تسبیب اسباب و تمسك به وسایل مادی و معنوی را بی‌ثمر دانست، و آنها را كنار گذارد و نه در توسل به اسباب چنان غلو و مبالغه نمود كه مسبب الاسباب و قضا و قدر او فراموش گردد و از او غفلت حاصل شود.

اما به هر حال پس از تسبیب اسباب مادی و معنوی و توكل و اعتماد به خدا نباید احتمالاتی كه عقلا به آن اعتنا نمی‎كنند سبب وحشت و اضطراب و هراس شود و ترس از مرگ و خطرات دیگر ما را همواره نگران بدارد.

اگر آنان كه از سرعت حركت هواپیما كه فقط چند صد نفر مسافر دارد می‎ترسند، می‎توانستند سرعت هواپیمائی را كه سه میلیاد بشر و كوه‌ها و اقیانوس‌ها و درختان تنومند و میلیاردها جانداران و جنبندگان دیگر محموله آن هستند ببینند كه در زمان واحد چگونه به حركت‌های سریع و متعدد در حركت است و با این محموله سنگین در یكی از حركت‌هایش در هر ساعت در فضا هجده هزار فرسخ طی می‎كند از نشستن و خفتن در این مركب عظیم غرق وحشت و اضطراب می‎شدند، و از اینكه می‎فهمیدند در عمر پنجاه ساله فقط در این سیر و حركت چهار میلیارد و ششصد و شصت و پنج میلیون و ششصد هزار كیلومتر راه طی كرده در هراس می‎افتادند، و اگر می‎دانست از آن موضعی كه در روز ولادت او زمین در آنجا بوده تا حال چقدر فاصله گرفته و دور شده است، و زمین و منظومه شمسی و كهكشان آن در حركتشان به سوی مقصدی كه بر ما مجهول است چه مسافت دور و درازی را طی كرده است چنان به وحشت می‎افتد كه قابل تصور نبود ولی چون از این هواپیمائی كه او و همه ابناء بشر بر آن سوارند و به كار و كوشش و صنعت و تجارت و تحصیل علم و جنگ و پیكار و عبادت خدا و معصیت او مشغولند غافل است و حركت آن را نمی‎بیند آرام و مطمئن در آن نشسته است و از سقوط آن یا اینكه خودش از آن سقوط كند با اینكه به ظاهر (غیر از فشار هوا و جاذبه زمین) دیواری و مانعی از سقوط از آن نیست بیمی ندارد: ذلِكَ تَقْدیرُ الْعَزیزُ الْعَلیمُ[16]

نه بشر این حركت‌ها را رؤیت می‎كند، و نه این حركت‌ها باعث سقوط بارهایی كه زمین بر پشت دارد می‎شود، و نه این زمین با هواپیماهای دیگر از نوع خود تصادم می‎كند، و تا هر وقت خدا بخواهد حركتش دائم و مستمر است.

وَالشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْدیرُ الْعَزیزُ الْعَلیمُ، وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناُه مَنازِلَ حَتّی عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدیمِ، لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغی لَها اَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرُ وَ لاَاللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ فی فَلَك یَسْبَحُونَ[17]

در كتاب «نقد فلسفه داروین» داستانی از یكی از روزنامه‎ها نقل كرده كه خلاصه‎اش به بیان ما این است كه، در سال 1337 كه یكی از منجّمین مشهور اروپا خبر داد كه زمین در اثر تصادم با ستاره دنباله‎دار منهدم و متلاشی می‎شود و زمان و وقت آن را معین كرده بود و با اینكه بر حسب اسناد و مصادر اسلامی وقوع این حادثه قابل قبول نبود بسیاری از مردمان ضعیف الایمان از مسلمانان هم سخت گرفتار اضطراب و نگرانی شده بودند در روز قبل از روزی كه بر حسب قول این منجّم باید زمین منهدم شود، در یكی از كوچه‎ها یا خیابان‌های تهران بچه‎ها بازی می‎كردند یك نفر به بچه‎ای كه در بازی زیاد به اصطلاح فضولی می‎كرد گفت مگر نمی‎دانی كه فردا زمین متلاشی خواهد شد؟ بچه گفت من هیچ نگران نیستم و اطمینان دارم كه چنین حادثه‎ای رخ نخواهد داد برای اینكه می‎بینم مهندسی كه نقشه خط آن قطار بین حضرت عبدالعظیم و تهران را داده است چنان آن را منظم كرده است كه قطارها در آمدن و رفتن بهم تصادم ننمایند پس به طریق اولی مهندسی كه عالم كون و ترتیب سیر اجرام و كرات را چنان مقرر فرموده است كه بر خلاف نظمی كه او معین كرده است حادثه‎ای اتفاق نخواهد افتاد. آن روز گذشت و شب موعود آمد و زمین به هیچ چیزی برخورد نكرد، روز بعد روزنامه (ایران نو) جریان این سؤال و جواب را در روزنامه‎اش منتشر كرد.[18]

باری از این رشته مطالب كه پایان ندارد می‎گذریم.

با یادآوری (علویه معظمه) با خواندن این آیه: سُبْحانَ الَّذی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنّا لَهُ مُقْرِنینَ[19]

بدون اندیشه و بیمی بر هواپیما سوار شدیم.

آری منزه است خدائی كه زمین و فضا و هوا و آهن و معدن و چیزهای دیگر را مسخر بشر نموده است. باید او را به پاكی و توانائی و دانائی یاد كرد كه این استعدادات محیر العقول را به بشر عطا كرده است، و اگر آفرینش و عطای او نبود نه بشری بود و نه این همه ظهورات استعدادات كه در واقع همه ظهور قدرت الهی هستند، و او را می‎نمایانند، و ما را به سر «ما رَاَیْنا شَیْئاً اِلاّ وَ رَاَیْنَا اللهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَهُ»

آگاه می‎نماید. همه از او است و همه به سوی او و آیات اویند.

در دیده تنگ مور نور است ز او * در پای ضعیف پشه زور است ز او

ذاتش سزا است مر خداوندی را * هر وصف كه ناسزا است دوراست ز او

 

ادامه دارد ...

 

[1]. سوره زمر، آیه 30.

[2]. سوره نساء، آیه 78.

[3]. سفینة البحار، ج2 ص554.

[4]. سوره انعام، آیه 17.

[5]. سوره قصص، آیه 71.

[6]. سوره قصص، آیه 71 و 72.

[7]. الجامع الصغیر حرف همزه.

[8]. من نمی‎دانم چگونه برخی تأثیر علل مادی را در معلولات آنها می‎پذیرند، و همه چیز را به علل مادی مستند می‎كنند، و از قبول تأثیر صدقه و دعا در رفع بلا سر باز می‎زنند مثلا اگر می‎گویند تأثیر آتش را در سوزاندن می‎فهمیم، و قبول داریم آیا غیر از انس و تكرار و عادت چه چیزی را فهمیده‎اند؟ البته ممكن است كیفیّت احراق و سوختن اشیاء را هم بدانند اما اینكه علیتش را برای سوختن فهمیده باشند كه چرا آتش می‎سوزاند، و چرا آفتاب و آب و هوا و اشیاء دیگر نمی‎سوزاند و خواص آتش را ندارند نمی‎توانند به آن ادعای علم كنند و مثلا بگویند علیت آتش برای احراق ذاتی آن است. جریان تأثیر و تأثر و ظهور خواص هر شیئی را بشر كشف می‎كند و بر این اساس هم در ظهور این تأثیر و تأثرات مادی مداخلات مینماید، اما این شناخت علت علت بودن نیست و بلكه شناخت علت و علیت است، و شناخت علت و علیت غیر از شناخت علت علت بودن است. بنابراین كسی كه علت این علیت را نمی‎شناسد هر چند بگوید ذاتی آن است نمی‎تواند اگر علت علیت و تأثیر دعا و صدقه را در دفع بلا نشناخت آن را انكار نماید، همانطور كه با تأثیر آتش در سوختن و تأثیر سایر اشیاء مادی در اشیاء دیگر، آنها را علل می‎شناسند همینطور با تأثیر صدقه و دعا در رفع بلا كه تجربه شده است و به طور متواتر تأثیر آن اثبات یافته و ما خود مكرر به آن رسیده‎ایم آن را نیز دفع بلا می‎دانیم، و اگر علیت سائر علل را ذاتی بگویند علیّت صدقه را نیز در دفع بلا ذاتی می‎گیرند چنانكه بسیاری از گناهان را دارای آثار و تبعات سوء می‎دانیم و حداقل كسی نمی‎تواند علیت این امور را برای این آثار انكار كند و تأثیر احتمالی آن را نپذیرد.

[9]. بحار الانوار، ج90 ص288 این مطالب در رسالة (سرالبداء) تألیف نویسنده به طور تحقیق و علمی بیان شده است.

[10]. اصول كافی، ج2 ص276.

[11]. توحید صدوق، ص369.

[12]. سوره توبه، آیه 51.

[13]. سوره هود، آیه 6.

[14]. سوره هود، آیه 56.

[15]. توحید صدوق،ص375.

[16]. سوره یس، آیه 38.

[17]. سوره یس، آیه 40 ـ 38.

[18]. در اینجا تذكر پیش گوئی دیگر یكی از منجمین بزرگ یعنی انوری ابیوردی بی مناسبت نیست، وی به اصطلاح بر حسب قواعد نجومی پیش بینی كرده بود در شبی كه معین كرده بود طوفان باد زمین را ویران می‎سازد و در آن شب در نیشابور باد به قدری كه چراغ‌های مناره‎‌ها را خاموش نماید هم نوزید لذا شاعری چنین گفت:

گفت انوری كه از اثر بادهای سخت
ویران شود سراچه و كاخ سكندری
در روز حكم او نوزیده است هیچ باد
یا مرسل الریاح تو دانی و انوری

 

[19]. سوره زخرف، آیه 13.

 

دوشنبه / 15 خرداد / 1402