پنجشنبه: 1403/01/9
نسخه مناسب چاپSend by email
به سوی سرزمین وحی / سلسله گزارش‌ های کوتاه از سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره (شماره 4)
به سوی سرزمین وحی/ سلسله گزارش‌های کوتاه از سفرنامه حج (4)

شهر نور

لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْكُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ[1]

اِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبی یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلیماً[2]

نزدیك به ساعت نیم بعد از بیست و چهار به وقت محلی هواپیما در مطار (فرودگاه) مدینه منوره فرود آمد، و با ابتهاج و شادمانی بی اندازه و خوشحالی زاید الوصف قدم در زمین مبارك مدینه منوره نهادیم و قلم با این تعبیر دور از ادب شكسته باد، نه قدم بر آن زمین مقدس گذاردیم كه با هزاران عذر جسارت و گستاخی سر بر خاك آستان رسالت گذارده و زمین ادب را بوسیدیم، و خاكش را سرمه دیدگان نمودیم.

اگر امكان داشت كه خود را از این بدن عنصری خارج كنیم و در اینجا با روح مجرد به زیارت ارواح پیامبران خدا و اولیا و قدسیان ملكوت اعلی و معتكفان حریم حرم با احترام نبوی نایل شویم هرگز به خود اجازه نمی‎دادیم پا بر این زمینی كه مهبط ملائكه و مقدم شخص اول عالم امكان خواجه دو سرا محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم و امیرالمؤمنین و سیّدة النساء و دو آقای جوانان اهل بهشت و سایر ائمه علیهم‌السلام است بگذاریم و حداقل (سعیاً علی الرأس لا مشیاً علی القدم) را برمی‎گزیدیم.

سرزمینی كه هر نقطه ‎اش داستانی افتخارآمیز و تاریخی بهجت انگیز دارد اگر چه دشمنان بیدادگر از اسائه ادب به این زمین كوتاهی نكردند و در آن و حتی در مسجد رسول خدا صلی ‎الله علیه وآله وسلم جنایاتی مرتكب شدند كه تاریخ انسانیت را سیاه نمود.

در طول تاریخ اسلام حكومت‌هایی كه بر این سرزمین مسلّط شدند جز یك سلسله عملیات ظاهرسازی و عوام فریبانه كه در مسیر سیاست‎های خاص آنها بود نه فقط كاری انجام ندادند بلكه كوشش كردند مدینه منوره را از مركزیت بیندازند چنانكه انداختند.

عبدالملك مروان یكی از حاكمان و طاغوتیان بنی امیه، كوشش می‎كرد حیثیت علمی و معنوی مدینه را از میان ببرد، زیرا به واسطه استقرار خاندان رسالت كه در رأس آنها حضرت امام زین العابدین علیه السلام قرار داشت، و همچنین گروهی از تابعین و رجال علم مثل قاسم ‎بن محمدبن ابی‎ بكر موقعیت مركزی خاصی داشت و مردم به مركز حكومت كه شام بود اعتنائی نداشتند، لذا عبدالملك گروهی از اراذل و اوباش را در مدینه ساكن گردانید تا كسانی كه به مدینه می‎آیند از این شهر مقدس و مردم آن متنفر شوند، و كار تظاهر به فساد در مدینة الرسول به جائی رسد كه از شعبی نقل شده است كه گفت:

در حكومت عبدالملك وقتی به مدینه رفتم چنین و چنان دیدم كه من كلام او را بازگو نكنم بهتر است، سپس هم همین بنی امیه جامع اموی را در دمشق بنا كردند، برای اینكه مردم از مدینه منوره و مكه مكرمه منصرف نموده و به آنجا متوجه نمایند و بلكه به جای كعبه معظمه به حج آن وادار سازند.

هر چه بود در این دوران‌ها مدینه را كه باید مركزیتش استمرار پیدا كند از مركزیت انداختند. نخست بنی امیه دمشق را مركز قرار داد و سپس بنی عباس بغداد را و پس از آن هم عثمانی‎ها اسلامبول را و در برابر آنها نیز خلفای فاطمی در مصر، قاهره و حكام اموی اسپانیا و اندلس را مركز قرار دادند، و مدینه تقریباً در حد یك شهر متعارف در جهان اسلام تأثیر بیشتری نداشت.

و در بعض مواقع مثل عصر متوكل از آن هم به ظاهر پایین‎تر و مورد خشم حكومت بود، شقی‎ ترین و ستمكارترین افراد را بر اهل مدینه حكومت می‎دادند.

اگر چه دمشق و بغداد و اسلامبول نیز اعتبار معنوی كسب نكردند و عقیده مردم را جلب ننمودند، اما از جنبه سیاسی و توابع آن اهمیّت یافتند و طاغوت مآبی‌های مدائن و روم را به دمشق و بغداد و اسلامبول و دیگر شهرهای بزرگ منتقل كردند.

هر كس بخواهد بداند شهر مدینه منوره و مكه مكرمه در آن اعصار چگونه فراموش شده بود شهرهایی مثل بغداد و دمشق و وسایلی را كه برای رفاه مردم و وسعت جهات اقتصادی آنها فراهم بود، و كاخ‌ها و بیمارستان‌ها و مدرسه‎‌هایی كه در آنجا تأسیس می‎شد با وضع مدینه و مكه و مردم فقیر و گرسنه شبه جزیره مقایسه نماید.

در حالی كه در بغداد و اسلامبول و شهرهای مشابه آنها و در اندلس كتابخانه ‎ها و مدارس بزرگ تأسیس می‎شد و كاخ‌های مجلل و پرخرج‎ترین میهمانی‎‌ها و عروسی‌ها و عیاشی‌ها انجام می‎شد. برای مردم مدینه امكانات فراگرفتن و خواندن و نوشتن نبود.

و خلاصه این است كه شهر مدینه كه باید در طول چهارده قرن گذشته و بعد از این و در اعصار آینده مركز و عالی‎ترین مظهر فكر اسلام و نظام اسلام، و منبع نشر معارف اسلام درآید به وضعی درآمد كه در اقصی نقاط عالم اسلام شهرهای بسیار در بینش و علم از آن پیشی گرفتند و مدینه را تحت الشعاع قرار دادند.

از این شهرها می‎توان بغداد و دمشق و اسلامبول و قاهره و نیشابور و خوارزم و بلخ و مرو و قرطبه و غرناطه را نام برد كه همه هم در جهت علمی و فكری شهرت داشتند و هم در جهت اسراف در تجمل و خوشگذرانی و قصرها و كنیزان مغنیه و رقاصه در حالی كه مردم مدینه در فقر بسر می‎بردند و در انتظار این بودند كه پس از سال‌ها مثلا خلیفه یا اطرافیان او به آنجا بروند به رسم احسان و صدقه به مستمندان از بیت المال مسلمین چیزی به آنها با هزار منّت تصدق نمایند.

آری از مثل مالك‎بن انس در حدیث و فقه اسم برده می‎شد، و به او امام اهل مدینه لقب داده بودند اما این نیز به منظورهای سیاسی بود و منصور دوانیقی برای معارضه با امام جعفر صادق علیه السلام و اهل بیت از مالك ترویج می‎كرد.

البته در عصر امام محمد باقر و بالخصوص حضرت امام جعفر صادق علیهماالسلام موقعیت علمی مدینه تجدید شد و رجال بزرگ از مدرسه این دو امام بیرون آمدند كه عده ‎ای از آنها شهرت جهانی یافتند، اما این رونق بازار علوم و معارف هم دیری نپائید به واسطه شهادت حضرت صادق علیه السلام و بازداشت و زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر علیه السلام كه سال‌ها ادامه یافت دوباره آن وضع سابق را تعقیب كردند.

و خلاصه در اثر این دسایس سیاسی مدینه تقریباً پس از رحلت پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم در تمام این مدت چهارده قرن تا امروز وضعی را كه مناسب شأن و شرافت و موقعیّت مهبط وحی و مركز رسالت اسلام و مدفن رسول اكرم صلی الله علیه وآله وسلم و مقرّ اهل بیت علیهم‌السلام باشد نیافت. فقط مسأله ای كه در آن، مورد نظر و اهتمام بوده و هست معارضه با نفوذ اهل بیت علیهم‌السلام و اندیشه های اسلام راستین می‎باشد كه به شدیدترین صورت پیروان اهل بیت و شیعه محق سركوب می‎شدند و از حقوق اسلامی حتی قبول شهادت محروم می‎گردیدند و این سیاستی بود كه در تمام عالم اسلام اجرا می‎شد.

و حتی نقل فضایل آنها موجب بودكه بزرگترین محدثین و راویان احادیث را منزوی كند و نقل حدیث از او را ممنوع سازد و بقول ناصر خسرو:

در بلخ ایمنند ز هر شری * می خوار و دزد و لوطی و زن باره

ور دوستدار آل رسولی تو * از خانمان كنندت آواره

آزاد و بنده و پسر و دختر * پیر و جوان و طفل به گهواره

بر دوستی عترت پیغمبر * كردندمان نشانه بیغاره

مدینه منوره در طول تاریخ به واسطه جهات بسیار از جمله بدرفتاری و سوء سلوك زمامداران همواره در معرض گرایش به اهل بیت و پیروی از هدایت آنها قرار می‎گرفت كه آن گرایش با خشونت شدید و كشتار كه گاهی به صورت قتل عام بود سركوب می‎شد.

اما مرور زمان و تسلط حكام جائر حقانیت اهل بیت و حقیقت و صحت برنامه‎ای را كه پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم در امر رهبری امت داده بود روزبروز روشنتر ساخت، و مردم فهمیدند كه عدول از این برنامه و رجوع نكردن به اهل بیت رسالت علیهم‌السلام منشأ همه مفاسد و معایب و تسلط زورگویان و ستم پیشگان می‎باشد.

مسلمانان می‎دیدند نظاماتی كه اسلام با آنها درگیری داشته و محكوم كرده و برانداخته است از نو تجدید شده، و رسوم مداین و روم و پایتخت‎های دیگر جباران در دمشق و بغداد و غرناطه و اسلامبول و... معمول و متداول گشته و خلافت با شاهنشاهی، و امپراطوری و ملوكیت و استبداد و فرعونیت مترادف گردیده است.

بر اثر این اوضاع دانستند كه خبرهای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و برنامه ای كه خدا در امر خلافت مقرر فرموده همه برخیر و مصلحت است و برای استمرار دعوت اسلام و نجات مستضعفان بوده است.

دانستند كه هیچیك از این رژیم‌های غیر شرعی پاسخگوی خواسته های وجدان بشری و محقق اهداف اسلام نیست.

گسترش این بینش اركان حكومت‌های غاصب را كه به اسم اسلام مردم را استعباد می‎كردند همیشه می‎لرزانید، و همه از اینكه مدینه مركز این بینش شود در هراس بودند.

لذا حتی ابن حجر كه یكی از علمای معروف اهل سنّت و مروج سیاست‌های اسلام برانداز، و جیره خوار دستگاه همین حكومت‌ها است در ابتدای كتاب (الصواعق المحرقه) به شدت از اینكه فكر شیعی یعنی اندیشه اسلام راستین، و معارضه با سلطه‎‌های استعلا و استعبادی در مدینه روند بگیرد و فراگیر شود اظهار نگرانی می‎نماید، و به گمان خودش صواعق را برای جلوگیری از گسترش این بینش تألیف می‎كند.

آری مسأله مدینه منوره برای تمام سیاست‌های حكام غاصب همین بود، لذا اسلام را از حركت سریع اصیلش بازداشتند و سیاست‌های آن را در مسیر اهداف خود رهبری كردند، و اینهمه عقب‌ماندگی‌ها را برای مسلمانان بوجود آوردند.

وضع كنونی مدینه منوره از این جهات و نواحی اصیل اسلامی و انسانی در حكومت سعودی از وضع گذشته آن بهتر نشده بلكه از جهاتی بدتر و خطرناكتر است، و اگرچه ظواهر خانه ها و كاخ‌ها و راه‌ها چنانكه در همه جای دنیا به مناسبت عوض شدن اوضاع صنعتی و وارد شدن دنیا به دوره برق و ماشین تغییر كرده است اما هر كس می‎فهمد كه این تغییرات اصولی و جوهری نیست و آنچه به ظاهر از عمران و آبادانی در جده و مدینه طیبه و مكه مكرمه و طایف و ریاض و غیرها دیده می‎شود ترقی و پیشرفت محسوب نمی‎شود این آبادی‌ها بر سه اساس است:

1‎. بر اساس برآوردن نیازهای جاه طلبانه وهابی‌ها كه بر تمام ذخایر این كشور مسلطند، و در عربستان و خارج از آن برای خود همه گونه اسباب خوشگذرانی و عیاشی و هرزگی را در نهایت اسراف فراهم نموده اند در حالی كه مردم فقیر و گرسنه عربستان از زندگی متوسط انسانی محروم می‎باشند.

2‎. بر اساس رفع نیازمندی‌های استعمار كه در این رابطه نیز پول‌های كلان مصرف شده، و ثروت مردم فقیر این كشور جیب سرمایه داران آمریكائی یا فرانسوی یا انگلیسی یا ایتالیائی و دیگران را پر می‎سازد.

3‎. بر اساس به مصرف رساندن محصولات صنعتی بیگانگان كه ملاحظه می‎شود تقریباً تمام عواید ساختمان این بناهای مدرن حتی مسجد پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم و مسجد الحرام را مؤسسات كنتراتچی و كمپانی‌های بیگانه می‎برند.

بدیهی است تا حدودی هم وسایل آسایش حجاج و توسعه و عمران حرمین فراهم شده است، اما در متن نقشه آسایش حجاج و اینگونه هدف‌ها هدف اصلی نیست و تبعی و فرعی است، زیرا حكومتی كه می‎خواهد با جمعیت كم به مناسبت وجود حرمین شریفین در كشورش در بین حكومت‌های دیگر اعتبار داشته باشد و به عبارت دیگر حكومتی كه اعتبارش در بین مسلمانان و در تمام جهان فقط به این دو حرم مقدس است كه یك میلیارد بشر به آن به نظر احترام می‎نگرند و همه ساله نزدیك به یك میلیون برای ادای مراسم حج از اطراف و اكناف، و اصقاع دور و نزدیك عازم آن می‎شوند باید در حدی كه مورد اعتراض این همه زائر قرار نگیرد و دنیای اسلام به او معترض نشود آن را تجلیل نماید، و برای پذیرائی این جماعت بشری خود را آماده نماید، و این مراسم را كه خواه و ناخواه انجام می‎شود در اختیار خود نگاه دارد تا برای مقاصد خود از آن سوء استفاده نماید.

و به هر حال این ظواهر و مظاهر اگر چه در اصل مقصود حكومت سعودی نیست بلكه مقصود همه مسلیمن است، و همه می‎خواهند مراسم حج هر چه باشكوهتر و منظم‎تر برگزار شود، و مسجدین و حرمین شریفین در حدود تعالیم شرعی از جنبه توسعه و عظمت ظاهری همه نمونه باشد، و در این دو شهر فقط خدای بزرگ به بزرگی یاد شود، و صاحبان مقامات حكومتی هیچگونه تكبّر و علوّ و برتری نداشته باشند و مظهر مساوات اسلامی باشند و برادری اسلامی در آن آشكار باشد، و از طاغوت پرستی و استضعاف در آن خبری نباشد كه متأسفانه تشریفات ظاهری و تجملات در حد وفور نسبت به شاه و خاندانش وجود دارد، فقط چیزی كه نبود یا اگر بود ما ندیدیم مجسمه و عكس و صورت بود كه نه تنها در مسجدین در مساجد دیگر هم حتی یك عكس و صورت دیده نمی‎شود.

باری، مدینه كنونی مدینه‌ای بهتر از مدینه عصر عبدالملك و ولید نیست با این تفاوت كه در آن عصر با همه مفاسدی كه در آن ساخته و پرداخته بودند شخصیتی الهی، مثل امام زین العابدین علیه السلام وجود داشت كه عبادت و زهد و گذشتن از دنیا و زندگی بسیار ساده و بی‌تجملش تمام دستگاه ظلم و اسراف و تجبر و تكبر و پر تشریفات و خدم و حشم خلیفه وقت را تحت الشعاع قرار می‎داد و مثل فرزدق با آن قصیده جاودان او را مدح و توصیف به حق می‎نمود ولی مدینه امروز از وجود شخصیتی كه بتواند این مظاهر استكباری حكومت را با اخلاق و رفتار پارسایانه و بی‎تكلف و بی‎پیرایه بكوبد و نمونه قدس اخلاق اسلام باشد خالی است.[3]

 

[1]. سوره توبه، آیه 128.

[2]. سوره احزاب، آیه 56.

[3]. در این اشارات نظر به مردمی است كه شهر را نشان می‎دهند و صورت جامعه را در نظر بیننده مصور می‎سازند، و الاّ هستند افرادی كه كم و بیش ملتزم به رهنمودهای اسلام می‎باشند، نظام سیاسی و اقتصادی اسلام را تا حدودی شناخته اند اما این افراد كه اكثرشان شیعیان اهل بیت علیهم السلام‎ می‎باشند هر چند در حدود یك ثلث و بیشتر جمعیّت عربستان سعودی می‎باشند و دارای اخلاقی عالی هستند در استضعاف قرار گرفته و رژیم به آنها مجال عرض وجود و فكر و نظر نمی‎دهد.

 

جمعه / 19 خرداد / 1402