شنبه: 1403/02/1
نسخه مناسب چاپSend by email
خیرخواه امّت، سلسله مقالات مرحوم آیة الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره در ماه مبارک رمضان (شماره 15)
خیرخواه امّت؛ به مناسبت ماه مبارک رمضان (15)
بازنشری از نوشتار مرحوم آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره

بسیاری از مردم، شخصیت حضرت مجتبی علیه السلام و تأثیر بسیار حسّاس و فوق العاده صلح آن حضرت را در حفظ اسلام، آن گونه كه باید نمی شناسند؛ و هنوز شأن و منزلت و سیره آن حضرت، مجهول مانده است.
شخصیت والای آن پیشوای عالیقدر، بس عظیم تر از آن است كه ما بتوانیم با نگارش مقاله ای آن را شرح دهیم.
علاوه  بر كتب بسیاری كه در شرح احوال و تاریخ زندگی آن حضرت نوشته شده، در هزاران كتاب تاریخی، روایی، تفسیری، اخلاقی، تراجم و ...، فضایل و مناقب آن بزرگوار درج شده است.
كتب بسیاری از تألیفات شیعه و اهل سنت موجود می باشد كه مآخذ و مدارك معتبر تاریخ زندگی آن امام بزرگ و رهبر جلیل القدر است؛ نظیر: صحیح البخاری، صحیح مسلم، سنن الترمذی، سنن ابن ماجه، الطبقات الکبری ابن سعد، سنن ابی داوود، خصائص امیرالمؤمنین نسائی، الجامع الصغیر سیوطی، مصابیح السنة بغوى، إسعاف الرّاغبین صبان، نورالأبصار شبلنجی، تذكرة الخواص سبط ابن جوزی، الإتحاف بحب الاشراف شبراوی، كفایة الطالب گنجی شافعی، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، مرآة الجنان یافعى، ملتقی الأصفیاء راوه مکى، نظم دررالسمطین زرندی، فرائد السّمطین جوینی، السیرة الحلبیهحلبى، سیره زینی دحلان، الصّواعق المحرقة ابن حجر هیتمى، اسدالغابة ابن اثیر جزری، الاستیعاب ابن عبدالبر، الإصابة فی تمیز الصحابه ابن حجر عسقلانی، تاریخ الخلفاء سیوطی، الفصول المهمّه ابن صباغ مالکی كه از كتب اهل سنّت می باشند.
اینك برای رعایت اختصار، ترجمه قسمت هایی از كتاب اهل البیت علیهم السلام (1)، تألیف توفیق ابوعلم(2) كه یكی از تازه ترین تألیفات اهل سنّت در سال 1390 هجری قمری است و در مصر نگاشته شده است را با اندك اضافاتی نقل می كنیم:

 

  • فضایل بی‌نهایت.

شیعه و اهل سنّت، به اتّفاق براین عقیده اند كه آن حضرت، یكی از اصحاب «كساء» است؛ كه آیه «تطهیر»، در شأن آنان نازل شد. و طبق حدیث متواتر «ثقلین»، عدل قرآن، و نیز یكی از چهار نفری است كه پیغمبرصلی الله علیه و آله او را برای مباهله با نصارای «نجران»، حاضر فرمود.(3) پیغمبر صلی الله علیه و آله  او را دوست می داشت و می فرمود: «این پسرم آقا است»(4)
اسامة بن زید روایت كرده كه پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: این دو (حسن و حسین)، پسران من، و پسران دخترم هستند. خدایا! من آنها را دوست دارم؛ پس، آنها را دوست بدار و هر كه آنها را دوست می دارد، دوست بدار.(5)
 از زید بن ارقم روایت شده است كه پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ أَحبَّ هؤُلاءِ فَقَدْ أَحَبَّنی، وَ مَنْ أَبْغَضَ هؤُلاءِ فَقَدْ أَبْغَضَنی؛ هرکس اینها (علی، فاطمه، حسن و حسین  علیهم السلام) را دوست دارد مرا دوست داشته، و هرکس اینها را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است».(6)
«عایشه» نقل كرده: اِنَّ النَّبِی کانَ یأخُذُ حَسَناً فَیضُمْهُ إِلَیهِ ثُمَّ یقُولُ: «اللّهُمَّ إنَّ هذا ابْنی وَ أَنَا اُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ وَ أَحِبَّ مَنْ یحِبُّهُ».(7)
به درستی که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله حسن را می گرفت و بر سینه خود می چسبانید و می فرمود: «خدایا به درستی که این پسر من است. من او را دوست دارم، پس تو او و دوستدار او را دوست بدار».
انس بن مالك می گوید: حسن  علیه السلام بر پیغمبرصلّی الله علیه و آله وارد شد. خواستم او را از پیغمبر صلّی الله علیه و آله  دور سازم كه پیامبر  صلّی الله علیه و آله فرمود: «وای بر تو  ای انس! پسرم و ثمره زندگی ام را واگذار. هرکس او را اذیت كند، مرا اذیت كرده؛ و هرکس مرا اذیت كند، خدا را اذیت كرده است».(8)

 

  • علم امام‌.

لزومی به بررسی علم امام حسن مجتبی علیه‌السلام، نیست؛ زیرا آن حضرت به ‌تصریح حدیث «ثقلین» و اخبار دیگر، عِدل قرآن، رهبر و هادی امّت، مفسّر كتاب و وارث علوم پیغمبرصلّی الله علیه و آله بود.
اوّلین شرط اساسی زعامت، علم و دانش است؛ و چنانچه محدّثان روایت كرده‌اند، از همان آغاز كودكی علم و نبوغ فكری و درك و تیزهوشی بی‌نظیری در امام حسن‌‌ علیه‌السلام پدیدار بود.
وی در مجلس جدّش حضور می‌یافت و وحی و علومی را كه آن حضرت اِملا می‌كرد، فرا می‌گرفت، و به‌نزد مادرش سیدة النّساء علیها‌السلام می‌آمد و برای او بازگو می‌نمود و هنگامی كه امام علی‌ علیه‌السلام به منزل می‌آمد، فاطمه زهرا ‌علیها‌السلام آنچه را از فرزند خود شنیده بود برای امام ‌علیه‌السلام نقل می‌كرد.(9)
از آن حضرت احادیث و سخنان برگزیده و ممتازی در موضوعات: دعا و موعظه، زهد و تقوا، سیاست، مكارم اخلاق، قضا، فضل قرآن و ... روایت شده است؛ كه قسمتی از آنها در كتب اهل‌سنّت نیز بیان شده است.(10)
علم آن امام بزرگ تا بدان‌جا بود كه امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام، پاسخ برخی مسائل را به آن حضرت محوّل می‌كردند.
ازجمله روایت شده است كه: مردی اعرابی از ابوبكر پرسید: من محرم بوده‌ام، و تخم شترمرغ برگرفته و پخته و خورده‌ام، كفّاره‌ای كه بر من واجب شده است، چیست؟
ابوبكر متحیر شد و نتوانست به آن سؤال پاسخ دهد. ازاین‌رو پاسخ گفتن را به عمر ارجاع كرد. عمر نیز از پاسخ به سؤال بازمانده، و پاسخ گفتن به سؤال را به عبدالرّحمن بن عوف
حواله كرد. او نیز از پاسخ به سؤال درماند، هر چهار تن، به باب مدینة‌العلم، حضرت علی‌ علیه‌السلام پناه بردند. اعرابی سؤال را مطرح كرد و از امام علیه‌السلام پاسخ خواست. امام‌‌ علیه‌السلام فرمود: «سَلْ أَی الْغُلامَینِ شِئْتَ، وَ أَشارَ إِلَی الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ؛ از هریک از این دو پسر (حسن و حسین) خواهی سؤال کن». (و این در موقعی بود که سن امام حسن‌‌علیه‌السلام از نه و سن امام حسین‌علیه‌السلام از هشت سال، بیشتر نبود!)
اَعرابی از امام حسن‌ علیه‌السلام سؤال كرد. امام‌ علیه‌السلام فرمود: آیا شتر داری؟
اعرابی گفت: بلی! امام‌ علیه‌السلام فرمود: «به تعدادی كه تخم‌مرغ خورده‌ای، شترهای مادّه را به شترهای نر بزن و هرچه نتیجه آنها شد، به مكّه بفرست (تا در آنجا به كفّاره این عمل نحر شود)».
امیرالمومنین علیه‌السلام فرمود: «إِنَّ مِنَ النُّوقِ السَّلُوبُ وَ (مِنها) ما یزْلِقُ؛‌ برخی از شتران ماده، بچه را سقط می‌کنند و بچه برخی از آنها می‌میرند».
امام حسن علیه السلام به پدر بزرگوار، پاسخ داد: «إِنْ یکُنْ مِنَ النُّوقِ السَّلُوبُ وَ ما یزْلُقُ فَإِنَّ مِنَ الْبیضِ ما یمْرِقُ؛ اگر بعضی از شتران مادّه آن‌چنان هستند كه فرمودید، بعضی تخم‌مرغ‌ها هم فاسد می‌شوند (و جوجه از آنها بیرون نمی‌آید!)».
این پاسخ با آنچه که در فقه اسلامی و در بحث كفّارات حال احرام مقرّر شده، موافق است. و پیرمردی مانند ابوبكر ـ كه مسند خلافت پیغمبر اسلام‌ صلّی الله علیه و آله را تصرّف كرده بود ـ و عمر و عبدالرّحمن بن عوف به آن جاهل بودند. ازاین‌رو این پاسخ مورد تحسین امیرالمؤمنین‌‌علیه‌السلام واقع شد، و به حضّار مجلس روكرده و غزارت علم، فضل و مواهب خداوند را كه به فرزندش اعطا شده، آشكار و اعلام كرد و فرمود: «مَعاشِرَ النّاسِ إِنَّ الّذی فَهَّمَ هذَا الْغُلامَ هُوَ الَّذی فَهَّمَ سُلَیمانَ بْنَ داوُدَ؛ ای گروه مردم، آن‌کسی‌که به این پسر فهم و علم داده، همان‌کس است که به سلیمان بن داوود فهم و علم بخشیده است».(11)
یعنی همان‌گونه كه سلیمان بن داوود، از تفهیم و تعلیم و آموزش غیبی برخوردار گردید، حسن نیز، از همان اِفاضات غیبی و آموزش‌ها، بدون واسطه احدی از خلق، برخوردار است.

 

  • نمایش رحمت الهی.

امام حسن مجتبی علیه‌السلام مانند جدّش پیغمبرصلّی الله علیه و آله  نمونه بارز رحمت الهی بود كه دل‌های ناامید و اندوهناك را پر از امید و رحمت می‌كرد. او به دیدار ضعیفان می‌رفت؛ بیماران را عیادت می‌كرد؛ در تشییع جنازه‌ها شركت می‌فرمود؛ دعوت مسلمانان را اجابت می‌كرد و اهتمام او بر این بود كه مبادا كسی از ایشان رنجیده خاطر شود. از سوی آن حضرت، به احدی بدی و آزاری نمی‌رسید. با فقیران همنشین می‌شد و بدی را با نیكی پاسخ می‌داد.(12)
امام علیه‌السلام شیرین‌بیان، خوش‌معاشرت و باالفت و محبوب بود. پیر و جوان، و عموم مردم او را برای خصایص حمیده‌ای كه داشت، دوست می‌داشتند. همواره به مردم عطا و بخشش می‌كرد؛ چه از او درخواست می‌كردند و چه تقاضایی نمی‌كردند.
پس از نماز صبح تا طلوع آفتاب، در تعقیب می‌نشست(13)، سپس به دیدار كسانی كه می‌بایست می‌رفت، و به آنان مهر و محبّت می‌نمود. وقتی نماز ظهر را می‌خواند، در مسجد می‌نشست و به مردم علم و ادب می‌آموخت.(14)

 

  • معجزه صلح.

یكی از تعالیم مهمّ اسلام ـ‌ كه در جبهه برنامه‌های اسلامی، درخشان و هویداست ـ دعوت به صلح و كوشش برای رفع اختلافات و اصلاح ذات‌البین است. قرآن می‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُو ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ كافَّةً؛ ای افراد باایمان، همگی در فرمانبری حق وارد شوید». (15)  
 و نیز می‌فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَویكُمْ؛ منحصراً افراد مؤمن بایکدیگر برادرند، پس بین برادرانتان سازش برقرار سازید».(16)  و در جای دیگر اشاره كرده است: «وَ الصُّلْحُ خَیرٌ؛ سازش، بهتر است».(17)   اگرچه جنگ و جهاد یكی از احكام مهمّ اسلام است، ولی هرگز بالذّات وبالاصالة مطلوب نبوده، و به‌لحاظ یك ضرورت اجتناب‌ناپذیر، و به‌عنوان وسیله اصلاح اجتماعی و عدالت و در راستای اهداف سیاسی اسلام، و احقاق حق و ابطال باطل تشریع شده است.
جهاد، عبادت و اطاعت خداست؛ زیرا جهاد وسیله‌ای است برای آزادی انسان‌ها، برای برداشتن یوغ استعمار ستمكار از گردن افراد، و برای وارد كردن همگان در حكومت خدا و لغو حكومت مردم بر مردم كه معانی عالی و ارزنده آن در عبارت «جهاد فی سبیل الله» خلاصه شده است.
جهاد، جنگ و كوشش برای پیشبرد نقشه‌های نجات‌بخش اسلام است. جهاد برای نجات ضعفا و ستمدیدگان، برای دفع استثمار اقویا، برای آزادی انسان‌ها، برای برقراری نظم صحیح و عادلانه، برای اعلام تساوی حقوق، برای زندگی و اجتماع هرچه بهتر و انسانی‌تر است.
اسلام، جنگی كه برای پیدا كردن بازار كالاهای بازرگانان، برای استعمار، برای توسعه قلمرو یك كشور و فتح ممالك و جهانگیری، برای انتقام و كینه‌توزی، برای كسب شهرت و قهرمانی، برای بسط نفوذ یك دیكتاتور و غلبه یك ملّت بر ملّت دیگر باشد را محكوم كرده و قهرمانان این جنگ‌ها را گمراه و جنایت‌كار و خائن و گناهكار می‌داند. بنابراین همه ما باید این آیه را سر مشق زندگی خود قرار دهیم: «تِلْكَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لا یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ؛ آن خانه آخرت است که آن را برای کسانی که در زمین، اراده برتری‌جویی و فساد ندارند، قرار می‌دهیم و سرانجامِ نیک، از آن پرهیزکاران است».(18)  برطبق این آیه، هركس بخواهد رجحان و برتری بر كسی یا ملّتی داشته باشد، محكوم است. به‌راستی‌كه سرانِ ملل و رهبرانِ حكومت‌های دنیای معاصر، چقدر به این‌گونه تعالیم اسلام نیاز مبرم دارند!
جهادی برای اسلام، مقدّس محسوب می‌شود كه برای دفاع از حقیقت و فضیلت، برای مقاصد و مصالح عموم، برای انحطاط حكّامی كه خود را مالك خلق و مطلق‌العنان و صاحب‌اختیار بدون شرط افراد می‌شمارند، باشد. هدف تمام مجاهدت‌هایی كه اولیای اسلام، در هر زمان و مكانی انجام دادند، این بوده كه آسایش و آزادی را برای بشر به ارمغان آورند و به یاری افراد مظلوم و محروم بشتابند.
پس با این شرح و تفسیر، مجاهدت در راه اسلام كاری نیست كه كسی بتواند آن را با نیروی هوای ‌نفس و احساسات، و برای فرونشاندن آتش خشم و غضب آغاز كند. گاهی وجود شرایط و مقتضیات و عدم موانع این تكلیف را منجّز و حتمی می‌کند و گاهی عدم وجود شرایط و مقتضیات، مانع از تنجّز یا توجّه این تكلیف می‌گردد.
هرگز نمی‌توان خون كسی را ریخت و به مال و جان كسی تعرّض كرد؛ مگر در جاهایی كه به ناچار، عقل و شرع انجام چنین اعمالی را قاطعانه اجازه دهد.
اساس همه جنگ‌هایی كه در عصر ما بین ملل جریان دارد ـ اعمّ از جنگ سرد و گرم، جنگ‌های تبلیغاتی و انتخاباتی و حزبی، جنگ‌های اقتصادی و تجاری و مبارزه‌ها و رقابت‌هایی كه دولت‌ها، كارتل‌های صنعتی و همه‌وهمه باهم دارند ـ مقاصدِ پستِ مادّی و حیوانی و ارضای غریزه حبّ جاه و مال و شهوات و به‌ دست آوردن پیروزی‌های مادّی و نظامی و اقتصادی را دنبال می‌كند. بنابراین، چنین جنگ‌هایی، نقطه انتهایی ندارند و بین هر گروه و جمعیتی كه باشد، با شرافت انسانی سازشی ندارد.
در اسلام، همه این مبارزات كه باعث گرفتاری بشر، و اساس گناه و ظلم، و مایه استبداد و خیانت شمرده می‌شود، ممنوع است. مسلمانان باید با همه این مسائل نیز مبارزه نمایند و مبارزه آنان به مقاصد كثیف، آلوده نشود و به این آیه صریح و محكم قرآن، ایمان داشته باشند كه: «ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِی الْكَبِیرُ؛ آن به‌این‌دلیل است که خداوند حق است و هرچه غیراو را می‌خواهند باطل است و خداوند بلندمرتبه و بزرگ است».(19)  باری، نكته دیگر در حكم جهاد این است كه چون جهاد برای تحقّقِ اهداف اسلام و دفاع از حریم فضلیت و آزادی و نوامیس الهی است، تا وصول به این اهداف، لازم و منجّز است. پس از تشكیل مدینه فاضله انسانیت و جامعه اسلامی و یكپارچه شدن جهان بشری و برداشته شدن فاصله‌های جغرافیایی و تبعیض‌های گوناگون در سایه تعالیم اسلام، موضوع و زمینه جهاد از بین می‌رود؛ درحالی‌كه اساس زندگی اجتماعی تا ابد همان اجتماع فاضل بوده و احكامی مانند احكام عبادات و معاملات و مناكحات ثابت خواهد بود.
بنابراین، جهاد به‌منزله وسیله تأمین و تحصیل اهداف اسلام، نیروی دفاع و نگهبان جامعه اسلامی است و مقصود بالاصالة سایر احكام و به اصطلاح علما، جهاد، تكلیف و واجب للغیر است.
نتیجه مطلب اینكه باید در صلح و سازش و جنگ و جهاد، هدف را در نظر گرفت. اگر مقصد، مقدّس و انسانی وشرافتمند باشد، صلح یا جهادی كه برای آن انجام می‌گیرد، مقدّس و شرافتمندانه است.
ما نمی‌خواهیم و نمی‌توانیم در اسرار جنگ‌ها و صلح‌های اولیای دین و در این نوشتار اسرار صلح امام حسن مجتبی علیه السلام شرحی بنویسیم؛ زیرا علاوه‌ برآن كه خود را لایق نمی‌دانیم، این رشته سر دراز دارد؛ ولی به‌طور بسیار فشرده، عرض می‌شود که خاندان نبوّت، در صلح و آشتی و جنگ و جهاد، یك هدف داشتند و آن، اطاعت خدا، و هدایت و نجات بندگان خدا و اعتلای كلمه خدا بود.
به طور بسیار اجمالی می‌توان مهمترین علل و اسرار صلح حضرت را  اجرای حکم الهی، ضعف و تفرقه در سپاه امام، اوج انحطاط اخلاقی مردم،  خطر سقوط اسلام و کشورهای اسلامی،  فریب مردم توسط معاویه،  برخورد با سیاست مکر و حیله شمرد.
امام حسن مجتبی‌‌ علیه‌السلام انسانی صادق، باوفا، پرهیزكار و باتقوا، خیرخواه و بزرگوار بود. صلحی كه بین آن حضرت و معاویه برقرار شد، علاوه‌برآنكه صلح‌طلبی و خیرخواهی و گذشت او را نشان داد، ثابت كرد كه خانواده ایشان نیز، ریاست‌خواه و جاه‌طلب نیستند؛ و در قیام و نهضت، كناره‌گیری و عزلت، صلح و جهاد، رضای خدا و مصلحتِ عموم را می‌خواهند. در هنگام جهاد، مصداقِ «یجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّٰهِ وَلا یخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»(20) هستند و از كسی باكی ندارند، و در وقت صلح، مرد گذشت و فداكاری می‌باشند.

 

  • پی نوشت‌ها:

1. ر.ک: ابوعلم، اهل البیت  علیهم السلام، ص263 ـ 415.
2. رئیس مجلس اداره مسجد «السیدة نفیسه»، وكیل «وزارة العدل» و از دانشمندان مطّلع.
3. ابوعلم، اهل البیت علیهم السلام، ص266.
4. صنعانی، المصنف، ج11، ص452؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج13، ص230 ـ 237؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص185؛ طبری، ذخائرالعقبی، ص125.
5. ابن ابی شیبه کوفی، المصنف، ج7، ص512؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص154؛ اربلی، کشف الغمه، ج2، ص144؛ طبری، ذخائرالعقبی، ص121.
6. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج14، ص153 ـ 154؛اربلی، كشف الغمه، ج2، ص148 ـ 149.
7. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج13، ص197.
8. هیثمی، مجمع الزوائد، ج1، ص 284؛ مرعشی نجفی، شرح احقاق الحق، ج11، ص47؛ ج19، ص317.
9. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج3، ص175؛ مجلسی، بحارالانوار،‌ج43، ص338؛ محدث قمی، الانوار‌البهیه، ص88؛ همو، سفینة‌البحار،‌ج2، ص184 – 185. ابوعلم، اهل‌البیت‌ ‌(علیهم‌السلام) ، ص274.
10. ابوعلم، اهل‌البیت‌ ‌علیهم‌السلام، ص275ـ 276.
11. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج3، ص176 ـ 177؛ مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص354 ـ 355؛ ابوعلم، اهل‌البیت ‌علیهم‌السلام، ص275 ـ 276.
12. ابوعلم، اهل‌البیت ‌علیهم‌السلام، ص284 ـ 285.
13. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج‌3، ص180.
14. ابوعلم، اهل‌البیت ‌علیهم‌السلام، ص269.
15. بقره، آیه 208.
16. حجرات، آیه 10.
17. نساء، آیه 128.
18. قصص، آیه 83.
19. حج، آیه 62.
20. مائده، 54. «در راه خدا جهاد می‌كنند و از سرزنش هیچ ملامت‌گری هراسی ندارند.»

 

دوشنبه / 6 فروردين / 1403