بسم الله الرحمن الرحیم
این شرح بینهایت كز وصف یار گفتند *** حـرفی است از هزاران كاندر عبارت آمد
از شخصیت عظیم امیرالمؤمنین علی علیه السلام كه بعد از رسول خدا صلّیالله علیه و آله و سلّم اشرف كلمات الهیّه، اكبر آیات ربّانیه، ادلّ دلایل جامعه، اتمّ براهین ساطعه، وسایل كافیه و مظهر العجایب و معدن الغرایب است و مالك كلّ عظمتهای انسان مافوق و برتر و خلیفة الله بر حق است و دوستی او، عنوان صحیفه مؤمن و علامت طهارت مولد است، اگر انسان، همه زبانهای گویا را در دهان داشته باشد و با هر كدام از آنها جاودانه مدح و ثنا بگوید، از حرف نخستین مدح او، بیشتر نخواهد گفت.
در آن میدانی كه پیامبر اعظم، عقل كل، خاتم رسل و هادی سبل صلّیالله علیه و آله و سلّم، بر حسب احادیث معتبر و مشهور بینالمسلمین، از آن حضرت، آن همه تمجیدات و تعریفات رسا و پر از معنا فرموده باشد و او را با حق و با قرآن، و حق و قرآن را با او و لازم الإتصال و غیر قابل افتراق دانسته باشد، و گاه فرموده باشد:
"وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی فِیكَ مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِی ابْنِ مَرْیَمَ لَقُلْتُ الْیَوْمَ فِیكَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْكَ لِلْبَرَكَةِ؛ قسم به آنكه جانم در دست اوست اگر نمیگفتند گروههایی از امّتم آنچه كه نصاری در عیسی بن مریم میگفتند به تحقیق چیزهایی درباره تو (علی علیه السلام) میگفتم كه هیچ گروهی از مسلمانان بر تو نمیگذشتند مگر اینكه خاك پای تو را برای تبرّك برمیداشتند."(1)
و گاهی با زبان معجزْ بیان و حقیقتترجمان، فرموده باشد: "لَوْ أَنَّ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْغِیَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْإِنْسَ كُتَّابٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَكَ یَا أَبَا الْحَسَنِ؛ ای علی! اگر دریاها مركب و درختها قلم و انسانها نویسنده و جنّیان حسابگر شوند، فضائل تو را نمیتوانند بشمارند."(2)
یا ارزش یكی از میدانهای جهاد آن مجاهد فی سبیلالله را در راه اعلای كلمة الله و دفاع از حق، افضل از عبادت جنّ و انس و یا تمام امّت معرفی كرده باشد، دیگران در مدح و ثناء آن حضرت چه میتوانند بگویند؟! همه در برابر آفتاب جهانتاب محمدی و دریای بیكران علم احمدی صلواتالله علیه و آله، چون ذرّه و قطره، بلكه از آن هم كمترند.
حقیقت این است كه با جملهها و كلماتی كه حروف آنها از بیست و نه حرف بیشتر نیست، نمیتوان از بزرگ بنده خاص و مخلص خدا، كه در آیات بسیاری از قرآن، خداوند متعال، خود او را وصف و مدح فرموده است، توصیف و ستایش كرد.
مدایح شایستهای كه از آن امام عظیم، رهبر موحّدان، پیشوای مجاهدان، سرور زهّاد و دادگران و امیرمؤمنان شده، هر چه رسا و شیوا بوده، به ناحیهای از نواحی عظمت آن حضرت اشارت دارد.
آن كه با این جملهی كوتاه "إحتیاجُ الكُلِّ إلَیْهِ وَ إسْتِغْنائُه عَنِ الكُلِّ دَلیلٌ عَلى أنَّه إمَامُ الكُلِّ؛ احتیاج همه به او و بینیازی او از همه دلیل بر این است كه او امام همگان است."(3) او را ستود و آن كه در وصف كلامش میگفت: "كلامُهُ دُونَ كَلامِ الخَالِقِ وَ فَوْقَ كَلامِ الْمَخْلُوقینَ؛ كلام او پایینتر از كلام خالق و بالاتر از كلام بندگان است."(4) همه و هر یك به منقبتی از مناقب آن حضرت اشارتی كردهاند.
با این همه كه علما و حكما، چهارده قرن است از فضایل او گفتهاند، تا علم، فضیلت، زهد، عدل و كمالات انسانی مورد ستایش است، آیندگان او را ستایش خواهند كرد.
و با این قصاید و اشعار بیشمار و هزارها كتاب و مقاله كه پیرامون شرح شخصیت این انسان أكمل و والا نوشتهاند و همه داد سخن را دادهاند، باز هم همانند روزهای نخست برای گویندگان و اندیشمندان، مجال سخن باز و بلكه بازتر شده است.
همانطور كه در احادیث شریفه بیان شده است، علی علیهالسّلام معجزهای است كه خداوند به رسول گرامیاش خاتم الانبیاء صلّی الله علیه و آله و سلّم عطا فرمود؛ معجزهای كه از همه معجزات انبیای گذشته، بزرگتر و حیرتانگیزتر است؛ و بجاست كه بگوییم این سخن حضرت صادق علیهالسّلام را:
"الصُّورَةُ الإنْسَانِیَّةُ هِیَ أكْبَرُ حُجَجِ اللهِ عَلى خَلْقِهِ وَ هِیَ الكِتابُ الَّذی كَتَبَه بِیَدِهِ وَ هِیَ الهَیْكَلُ الّذی بَناهُ بِحِكْمَتِهِ وَ هِیَ مَجْمُوعُ صُوَرِ العَالَمینَ وَ هِیَ المُخْتَصَرُ مِنَ العُلُومِ فی اللَّوحِ الْمَحْفُوظِ"(5) به واسطه شخصیتی، مثل علی علیهالسّلام بیان واقع و حقیقت میشود.
پس، سزاوار است كه زمین ادب ببوسیم، و خداوند متعال را به نعمت ولایت آن حضرت و فرزندان بزرگوارش، تا حضرت صاحب وقت، ولیّ عصر و مالك امر، مولانا المهدی ارواح العالمین له الفداء حمد و سپاس بگوییم: اَلْحَمْدُللهِ الَّذی جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكینَ بِولایةِ اَمیرَالْمُؤْمِنینَ وَ الاَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ سِیّما خاتَمِهِمْ وَ قائِمِهِمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِمْ اَجْمَعینَ.
پینوشتها:
1و2. بحار الأنوار، جلد 40، باب 91، حدیث 114.
3. بغیة الوعاة سیوطی، صفحه 243؛ تنقیح المقال مامقانی، جلد 1، صفحه 402، شماره 3769.
4. شرح نهج البلاغة ابن أبیالحدید، جلد 1، صفحه 24.
5. به نقل از تفسیر صافی، ذیل آیه 2 سوره بقره.