انبوه جمعیت
جمعیت زوار در مدینه منوّره در موسم حج شاید بیشتر از هر موقع باشد به طوری كه از كثرت جمعیت، آمد و شد در خیابانها دشوار است و اگر كسی فرصت داشته باشد و وضع رفتار و روش این جمعیتهایی كه هر كدام و هر گروهی نماینده یك نوع فرهنگ و عاداتی میباشند كه با تفاوتهایی كه دارند همه در فرهنگ اسلام بهم پیوسته اند یا به نظر بعضی همه نمایش فرهنگ اسلام هستند به مسائل جالب و دانستنیهای مهم آگاهی مییابد.
بهترین فرصت برای بررسی اوضاع اجتماعی ملل مسلمان همین موسم است اینجانب آنچه توانستم در این اجتماع بشری بیندیشم در تمام آنها جمال معنویت اسلام را بیشتر ظاهر میدیدم اگر چه از جهت وضع لباس و حتی چهره برای برخی جالب نیستند اما از نظر معنویت همه جالبند، و از همانهایی كه شاید به نظر عقب مانده و نادان جلوه كنند چنان انسانیت و وقار عبادت و پرستش خدا و تواضع در برابر او و خلوص نیت ظاهر است كه قابل توصیف نیست.
باور كنید برای بعضی از این گروهها كه فاقد وسایل آسایش هستند، و لباسهای ژنده و كهنه در بر دارند و از راههای دور در حالی كه بسیاری از آنها در سن پیری و كهولت یا در عنفوان جوانی میباشند این مسافرت جهاد اكبر است كه جز با همت و تصمیم مؤمنان كسی بدان اقدام نخواهد كرد.
من همیشه و هر وقت از منزل بیرون میروم و این مردم را از اهل هر شهر و دیار كه میبینم از همت و تصمیم و خلوصشان لذت میبرم و تعجب میكنم و بر صاحب آن مكتبی كه این ایمان را در بشر ایجاد كرده كه چهارده قرن است انسانیت را در این زمین با این جلوه تابناك در معرض نمایش قرار میدهد درود میفرستم.
در این مظاهر و در این اوضاع است كه انسان به معنی پاسخ خدا به فرشتگان تا حدی آگاه میشود كه وقتی ملائكه گفتند:اَتَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِكَ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَك؟
در جواب آنها فرمود: اِنّی اَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ[1]
بدیهی است این جماعت بزرگ بشری به آن مرحله از كمال كه اسلام پیشنهاد نموده و مكتب اهل بیت علیهمالسلام و تمسك به قرآن و عترت میپروراند نرسیده اند اما انسان اثر اسلام و تعالیم نجات بخش و انسان ساز اسلام را در اینها مشاهده میكند، و میفهمد كه اینها كلاسهایی را كه سازنده اند طی كرده و به مراحلی از خودسازی دست یافته اند هر چند كلاسهای بسیار دیگر در جلو دارند.
تفاوت اشخاص از جهت تسلیم در برابر احكام خدا
در صدر اسلام هم تأثیر اسلام و تسلیم اشخاص در برابر دستورات، و فرمانهای رسول اكرم صلی الله علیه وآله وسلم مساوی نبود. بعضی تسلیم محض و كامل بودند، و به آنچه پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم خبر میداد یا به آن امر میفرمود صد درصد مؤمن بودند و ذرهای احتمال خلاف آن را نمیدادند، مانند علی علیه السلام كه سوابق ایمان و مواضع و مواقف او در اسلام همه روشنگر این حقیقتند كه ایمانی سنگینتر و محكمتر از ایمان او قابل تصور نیست و حتی یك لحظه در برابر حكم خدا و فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در یك مورد هم اندیشه دیگر والعیاذ بالله خود رأیی اظهار ننمود و بلكه چنان شخصیتی كه به اتفاق همه، علوم و معارفی از او صادر شد كه جهان را پر نمود، و دانشمندترین فلاسفه الهی نتوانسته و نخواهند توانست در توصیف و تنزیه و سپاس حق تعالی مانند او سخن برانند و آن زبانی كه پس از پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم اینهمه درفشانی كرد و علوم و معارف بشری و اسلامی را برای مردم بیان فرمود در عصر پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم آنچنان ساكت و خاموش بود كه هرگز در خور عشری از اعشار و یك از هزار علوم و حكمتها و دانشهایش از او شنیده نشد.
آری این است حقیقت فناء در محبوب كه: با وجودت ز من آواز نیاید كه منم.
این است ادب علوی و معرفت او نسبت به پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم و این است تسلیم كامل در برابر خدا و رسول كه مافوق آن تصور ندارد.
و این است معنی بندگی و عبودیت و عمل به آیه: وَ ما كانَ لِمُؤْمِن وَ لا مُؤْمِنَة اِذا قَضَی اللهُ وَ رَسُولُهُ اَمْراً اَنْ یَكُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ[2] اینجا است كه مقام كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرُهُ الَّذی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسانُهُ الَّذی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتی یَبْطِشُ بِها[3] و معنای: وَ ما رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَلكِنَّ اللهَ رَمی،[4] فعلیت و تحقق خارجی مییابد.
بنده آن باشد كه بند خویش نیست
جز رضای خواجه اش درپیش نیست
گر (ببرّد) خواجه او را پا و دست
دست دیگر آورد كاین نیز هست
نه ز خدمت مزد خواهد نه عوض
نه سبب جوید ز امرش نه غرض
نقطه مقابل و ضد این بینش موضع ابلیس مآبانه بعضی دیگر بود كه ابلیس گرچه به ظاهر سوابق زیادی در عبادت و پرستش خدا داشت اما انانیت و تكبر و خودبینی او در برابر خدا بر جای مانده و به مقام توحید نرسیده بود و فرمان خدا را برای اطاعت نمیبرد لذا زبان به اعتراض گشود و گفت: اَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نار وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طین،[5] در بین افرادی كه به اصطلاح به آنها صحابه اطلاق میشود و در بین مردم دیگر و در عصر ما نیز بعضی در برابر حكم خدا و رسول خدا اظهار عقل و رأی مینمایند و زبان معترضانه به چون و چرا باز میكنند و گاه به صراحت حكم خدا را رد مینمایند و این بیماری در عصر ما بسیار شایع شده و بسا كسانی كه صبح میكنند در حالی كه از دین خارج شده اند.
تلبیس ابلیس
نكته دیگر كه از مشاهده مناظر اظهار شوق و ارادت و عبادات اینهمه مردم كه متأسفانه به راه ولایت راه نیافته اند درك میشود تلبیس ابلیس است كه چگونه در این مناظر و برنامه ها كه به صورت عبادت و اطاعت است وارد شده و برنامه های اسلامی را در بعض موارد بالمره تغییر داده یا در آن تصرف كرده و نقش خود را در آنها پنهان نموده است و به صورت پیروی از فلان و بَهمان و ابوهریره ها و...خود را وارد كرده و دستورات شخصیتهایی را كه در طول تاریخ اسلام را از تحریف غالین و ابطال مبطلین حفظ فرموده اند كنار گذارده است.
این تلبیس ابلیس كه از آستین منافقین درآمد به قول ابودرداء همه برنامه هایی را كه در عهد رسول خدا بود حتی نماز را تغییر داد وبزرگترین چهره زشت و وحشتناكش غصب خلافت اهلبیت علیهمالسلام بود.
مسؤولیت آنها كه از روز اوّل خشت كج بكار گذارده و موجب گمراهی این همه مردم شده و سنّت سیئه را تأسیس كردند مساوی است با مسؤولیت تمام گناهكاران و خطاكارانی كه در طول تاریخ از راه آنها پیروی نموده اند و بلكه بیشتر است.
بقیع
بقیع یكی از دو قبرستان معروفی است كه در صدر اسلام و عصر رسالت مسلمین، اموات خود را در آنها دفن نموده اند و تاكنون هم دفن اموات در آنها به مناسبت شأن و فضیلتی كه همه مسلمانان برای این دو گورستان قائلند و جنبه های تاریخی آنها ادامه دارد قبرستان دیگر همان قبرستان معروف مكه مكرمه (حجون) است كه در آینده به آن خواهیم رسید.
قبرستان بقیع پیش از هجرت پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم به مدینه منوره، قبرستان نبود و بر حسب بعض نقلها اولین نفری كه از انصار در این مقبره مدفون گردید اسعدبن زراره بود سپس از مهاجرین اولین كس عثمانبن مظعون بود كه هر دو از صحابه عالیقدر بودند و به امر پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم این زمین برای قبرستان آماده گردید و پس از رحلت ابراهیم فرزند عزیز پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم كه به امر آن حضرت او را نیز در بقیع در جنب عثمانبن مظعون دفن كردند این قبرستان رسمیت یافت و به دفن اموات مسلمین در آنجا اختصاص پیدا كرد.
این قبرستان در سمت شرقی مدینه واقع است و طول آن بر حسب تعیین بعضی 150 متر و عرض آن 100 متر است و ظاهراً این طول و عرض قطعه ای است كه فعلا بقیع نامیده میشود و الاّ عرض و طول آن كمتر بوده است و مكان قبر عثمان كه به نام (حش كوكب) موسوم بوده است خارج از بقیع قرار داشته است كه چون مسلمانان مانع از دفن او در مقبره مسلمین شدند و حتی ابتداء انقلابیون از دفن او هم مانع میشدند چند تن از بنی امیه او را روی دری گذاردند و چون در (حش كوكب) كه مقبره یهود بود حفرهای كندند و خاك بر آن ریخته جسدش را مخفی كردند این مكان را بنی امیّه بعدها ضمیمه بقیع نمودند.
باری این قبرستان از چهارده قرن پیش تا امروز همواره زیارتگاه مسلمین و مركز بیداری و تذكار خاطرات رجال و شخصیتهای بزرگ اسلام و رویدادهای زشت و زیبا بوده است.
و این قبرستان پس از روضه مقدسه نبویه یكی از منابع تاریخ اسلام است كه وجود شخصیتهای تاریخی اسلامی را اثبات و تأیید مینماید.
در حدود ده هزار نفر از صحابه در این قبرستان مدفون میباشند. از معاریف و مشاهیری كه در این قبرستان مدفون هستند و از بانوان نخست به احتمال حضرت زهرا علیهاالسلام را باید نام برد و نفر دوم به طور مسلم نیز فاطمهبن اسد ام الوصی و ام الائمه است كه نسبت به پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم به مناسبت پرستاری و كفالتی كه از آن حضرت داشت مقام مادری دارد و بر حسب احادیث پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم او را مادر میخواند و فرمود بعد از ابوطالب كسی نسبت به من نیكی كنندهتر از او نبود و در مقام تجهیز و تشییع و تكفین و دفن او عنایتهایی فرمود كه مورد تعجب و جلب توجه گردید، از جمله اینكه پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم پیراهن خود را برای كفن او مرحمت كرد و در قبر او خوابید و از جمله قبور محترمه قبر ام البنین مادر حضرت عباس ابی الفضل شهید در كربلا است، و قبور زوجات النبی نیز به غیر از حضرت خدیجه علیهاالسلام كه در مكه مكرمه و میمونه كه در سرف مدفون میباشند، در بقیع میباشد و همچنین قبور دیگر بنات پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم و صفیه عمه بزرگوار آن حضرت و جمعی از بانوان معظمه اهل بیت از بنات بلا واسطه یا مع الواسطه ائمه علیهمالسلام نیز در بقیع است و اما از مردان نیز شخصیتهای بسیار در این قبرستان مدفونند كه عزیزترین و بزرگترین آنها نخست سبط اكبر حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام سید جوانان اهل بهشت و دیگر حضرت امام زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام و حضرت امام محمدباقر و حضرت امام جعفر صادق علیهماالسلام میباشند (امام دوم و چهارم و پنجم و ششم) كه تواریخ زندگی مشحون از افتخارات و فضایل و بزرگواریِ آنها مستقلاً و در ضمن صدها تاریخ معتبر نوشته شده است و دیگر قبر جناب عباس عموی پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم و عقیل عموزاده آن حضرت و عبدالله جعفر و از جمله چنانكه قبلا گفته شد قبر مطهر جناب ابراهیم فرزند عزیز و عالیمقام رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است كه بالخصوص در بقیع زیارت میشود.
وضع كنونی قبرستان بقیع
وضع قبرستان بقیع در حال حاضر بسیار موهن است و اهانتی كه به رجال و شخصیتهایی كه در این گورستان مدفونند شده، فوق العاده تأسف آور و رقت انگیز است تقربیاً جز اقلیت غیر قابل توجهی كه به اسم وهابی نامیده شده و موجودیت دارند و گروهی از مردم غافل از حقایق جریانها و دخالت سیاست در امور كه فریب تبلیغات عوام فریبانه آنها را خورده اند، اكثریت مسلمانان از این استخفاف و اهانت سخت ناراحت و آزرده خاطرند.
در هیچ كجای دنیا نسبت به قبور بزرگان خود این همه بیادبی و بیاحترامی روا نمیدارند و در هر كجا دفن اموات مرسوم است قبور اموات و مقبره آنها نیز محترم است.
نقشه تخریب آثار و ابنیه اسلامی نقشه بسیار عمیق و خائنانه ای بود كه بیگانگان برای محو مستندات و شواهد عینی و اثری تاریخ اسلام كشیده بودند و در موقعی كه برای تسلط بر كشورهای اسلامی دست به تفرقه و فرقه سازی بودند، مثلا علی محمد شیرازی و حسینعلی نوری را در ایران به ادعای بابیت و مهدویت و نبوت و بلكه الوهیت برانگیختند و در هند غلام احمد قادیانی به اصطلاح فرقه مزدور احمدیه را و در عربستان نیز فرقه وهابی را وسیله دست ساختند و محمدبن عبدالوهاب را به مزدوری گرفتند و مهمترین مقصد آنها علاوه بر غارت معادن بزرگ نفت، از میان بردن آثار اسلامی بود كه حتی روضه مقدسه پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم را نیز فرا گرفت.
[1]. سوره بقره، آیه 30.
[2]. سوره احزاب، آیه 36.
[3]. اربعین شیخ بهایی، صفحه 143، حدیث35.
[4]. سوره انفال، آیه 17.
[5]. سوره اعراف، آیه 12.