یکی از وقایع مهمّی که در ماه مبارک رمضان اتّفاق افتاد، غزوهی بدر بود که بنا به نقلی در هفدهم این ماه در سال دوّم هجرت، به وقوع پیوست.(1)
یكی از پیروزیهای بسیار چشمگیر و با عظمت و اهمیّت تاریخ اسلام، پیروزی مسلمانان در زیر پرچم توحید و فرماندهی وجود شریف پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم در جنگ بدر است.
* بدر، نخستین مقابله سپاه اسلام و کفر
این جنگ، نخستین مقابلهی سپاه اسلام با كفر، و نبرد اهل توحید با اهل شرك بود. مشركان در این جنگ، از جنبهی ساز و برگ و اسلحه و مهمّات بر مسلمانان برتری داشتند و نفرات و افراد آنها تقریباً، سه برابر سپاه اسلام بود.
پیروزی سپاه اسلام در این جنگ، برای آیندهی اسلام، از ارزش و اهمیّت ویژهای برخوردار بود و در تعیین مسیر تاریخ اسلام، به حسب ظاهر تأثیر فراوان داشت.
این جنگ، برای دین توحید و آیین جهانی اسلام، ارزش حیاتی داشت و فتحی كه در آن نصیب مسلمانان شد، پایه و مادر تمام فتوحاتِ آینده گردید.
مسلمانان با صبر و استقامت، در این غزوه جهاد كردند و صدق نیّات و راستی ایمان و اسلام خود را آشكار ساختند و خدا آنان را یاری نمود و در جنگ پیروز شده، دین را یاری كردند و پافشاری آنها در این جهاد، سبب گسترش دعوت اسلام و ثبات اركان آن شد.
در این غزوه، مسلمانان از بوته امتحان سربلند بیرون آمدند و نشان دادند كه توانایی رساندن دعوت اسلام به جهانیان را دارا هستند و در هنگام فداكاری و جانبازی، اسلام را از اموال و اولاد و جانهای خود گرامیتر میدارند.
* درسهای «بدر»
این غزوه، درسهای زیادی به مسلمانان آموخت كه فراگیری و عمل به آن میتواند آنها را به عزّت و عظمت صدر اسلام برساند كه ما در این نوشتار به دو درس آن اشاره میكنیم:
- درس اوّل: لزوم همراهی عمل با عقیده
تنها، قوّت دلیل و برهان، وضوح علمی و استیلای سلطان حقّ در ضمایر و قلوب، بدون استیلای آن بر عالم خارج و ظواهر اجتماع، سبب حكومت مطلق حقّ و محو باطل نخواهد شد و تنها عقیده به اینكه امری حق و امر دیگر باطل است، حقّ را در دنیای مردم و زندگی جامعه، میزان و مرجع نساخته و باطل را از دنیای انسانها بیرون نمیراند.
مادامی كه سلطنت باطل باقی باشد و مانند عصر فرعون، اهل حق، استضعاف شوند، جامعه از بركات حكومت حق محروم خواهد بود. باید باطل، رانده و كوبیده شود و حقّ جانشین آن گردد؛ باید حقّ و حقّپرستان غالب و سپاه باطل مغلوب شود، و معنای (لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ) ظاهر شود.
اسلام، دینِ حركت و انقلاب علیه چهرههای ظلمانی و باطلپرستان است و یك نظریّه و عقیده ساده ایجابی و علمی نیست.
این درس، از دروس بسیار مهمِّ این واقعه است كه مسلمانانِ عصر ما ضرورت آن را باید درك كنند و علّت انحطاط مسلمانان را در عدم توجّه به آن جستجو نمایند.
اسلام در عصر حاضر، برای صدها میلیون از پیروانش به صورت یك عقیده ساده و نظریّه صحیح و استوار، كه منطق و علم و برهان آن را تأیید كرده، در آمده است و مفاهیم دیگر و لزوم ارتباطش با عالم خارج منظور نمیشود.
مسلمانان، با كثرت جمعیّت، نفوذ كشورها و ممالكی كه در اختیار دارند، حركت و نهضت، تشكیل حكومت و ترقّی صنعتی وعلمی و تطبیق اسلام را با واقعیّت اوضاع واجتماع خود، عملاً جزء مفاهیم اسلام نمیگیرند؛ بنابر این جامعه جاهلی، در سراسر عالم اسلام، جایگزین جامعه اسلام شده و زشتترین قیافههای مهیب ارتجاع، در اجتماعات آنها خودنمایی دارد.
پری نهفته رُخ و دیو، در كرشمه و ناز * بسوخت عقل ز حیرت كه این چه بوالعجبی است
- درس دوم: لزوم اتّکا به خداوند
مؤمنان باید متّكی به تدبیر خدا و یاری او باشند و با توكّل، در برابر كثرت اهل باطل، خود را نبازند و شكسته نگردند و بدانند كه نیرومندترین عاملی كه در جهاد حقپرستان با اهل باطل، سبب غلبه و پیروزی است، ایمان به مبدأ و حقیقت، ثبات، استقامت، شرافت هدف و مقصد است.
مجاهدان غزوه بدر، با روحیّه قوی، عزم و شوق به یاری حقّ، میل به شهادت و لقاء الله و اینكه جهاد، منتهی به اِحدی الحُسَنَینْ: یا نصر و پیروزی و یا شهادت و بهشت است، نبرد میكردند و از غرور به اسلحه و زیادی مهمّات و تكبّر و خودخواهی پرهیز داشتند.
با این پشتوانهها، اهل حقّ همیشه پیروزند، اگر چه به ظاهر هم مغلوب شوند. اهل باطل مغلوبند، اگر چه به ظاهر غالب شوند.
* اسباب نصرت و پیروزی مسلمانان
به طور خلاصه، اسباب نصر و پیروزی چنانچه از آیات مربوط به غزوه بدر استفاده میشود، عبارت است از:
- ثبات در هنگام جهاد و دیدار دشمن و در هر گونه مبارزه با اهل باطل.
- اتّصال به ذكر خدا و اتّكا به كمك و تدبیر او.
- اطاعت خدا و رسول.
- پرهیز از نزاع و اختلاف.
- صبر و شكیبایی بر خطرات و مصایب جهاد.
- پرهیز از ریا كاری، ستم و خودبینی.
اینها صفاتی است كه تقریباً مسلمانان امروز كمتر دارا هستند و عامل شكست و ضعف آنها در برابر كفّار، فقدان این صفات است.
مسلمانان صدر اسلام اگر در جنگی شكست میخوردند یا از نظر ضعف اقتصادی، یا اسلحه و مهمّات جنگی دشمن را قویتر میدیدند، از نظر روحی عقبنشینی نكرده و تسلیم نمیشدند و داراییهای خود را با ارزشتر از دارایی دشمن میدانستند و نعمت ایمان را برتر از هر چیز میشمردند و نیروی معنوی و فكری خود را بر قدرت مادّی و ظاهری دشمن غالب و برتر از آن میدیدند.
* نقایص جوامع اسلامی عصر ما
بیشتر جوامع اسلامی عصر ما، به جای اتّكا به یاری خدا و سرمایههای فكری و معنوی و شجاعت روحی، بیشتر به نیرو و قدرت مادّی بیگانگان اعتماد میكنند و در تقلید از عادات زشت آنها با یكدیگر به رقابت پرداخته، با پشت پا زدن به عادات دینی و بیاعتنایی به التزامات اسلامی، خود را به بیگانگان نزدیك میسازند.
عدّهای به گونهای غربزده و خود باخته شدهاند كه نمیتوانند به طور فرض در یكی از مجامع بین المللی با لباس ملّی و اسلامی شركت كنند و حتّی از بستن كراوات كه بندی از بندهای رقیّت است، غافل نمیشوند و در مجالس رسمی خویش هم به كسی كه این بند را نبسته باشد، حقّ شركت نمیدهند، در حالی كه میبینیم ملل دیگر، با همان لباس ملّی خود در هر مجلس رسمی و بین المللی شركت میكنند و هیچكس این التزام را علامت عقبماندگی آنها نمیشمارد.
* اتحّاد اسلامی، بزرگترین وسیله پیروزی
اتّحاد و اتّفاق اسلامی كه بزرگترین وسیله قوّت و شوكت و پیروزی مسلمانان بود، امروز به نفاق و تجزیه و تقسیم ممالك مبدّل شده و در هر نقطه واقلیمی، اجتماعی مجزّا، منفرد و مستقل تشكیل گردیده و حكومتهای كوچك و ضعیف، تشتّت و تفرّق را در عالم اسلام رهبری كرده و برای مصالح و منافع شخصی خود هرگز حاضر نیستند واقعاً علیه منافع استثمارگران شرق و غرب قدمی بردارند و به سوی وحدت اسلامی و برداشتن این فاصلههای دروغین و جعلی پیش بروند و بدینسان، عالم اسلام را از قوّه مركزی و مركز ثقل و یك مجمع یا هیأت یا حكومت واحدی كه جهان اسلام را رهبری میكند، محروم میسازند.
اجتماع واحد صدر اسلام، قبایل متشتّت و حكومتهای ملوك الطوایفی، قبیلهای واصطكاك منافع و پراكندگیهای آنها را تحت لوای اسلام و پرچم توحید ویكتاپرستی، به اتّصال، هماهنگی، هم فكری و وحدت تبدیل كرد.
در آن روز، مسلمانها تحت رهبری پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم، حكومتی واحد و ملّتی یكپارچه داشتند و در سرتاسر عالم اسلام، چیزی به نام «قومیّت گروهی»، «تجزیهطلبی» و ... وجود نداشت.
هیچكس در فكر تصاحب منطقه یا ناحیه ای برای خویش نبود. آنان كه علیه حكومتها قیام میكردند، هر كدام مسلمان و پیرو افكار اسلامی بودند، هدفشان تجزیه نبود، بلكه تعدیل، اصلاح و برقرار كردن حكومت اسلامی بود.
نظایر این نقایص و عیوب است كه جامعه مسلمانان را بیمار ساخته و مسلمانان صدر اسلام از آن مصون بودند و تا این بیماریها درمان نشود، امّتِ اسلام توانایی تجدید مجد و عظمت گذشته را نخواهد داشت.
پینوشتها:
1. سیرهی ابن هشام، جلد 2، صفحه 260 و 261.