اَرْضٌ مَشی جِبْریلُ فی عَرَصاتِها *وَاللهُ اَشْرَفَ اَرْضَها وَ سَمائَها
آنچه این شهر مقدس و عزیز كه صدها میلیون مسلمان شوق زیارتش را دارند، دارد هیچ شهری در روی زمین ندارد. راستی این شهر بینظیر است و وجود قبر مطهّر رسول اكرم صلیالله علیه وآله وسلم و مسجد آن حضرت و مشاهد مقدسه اهل بیت علیهمالسلام همه کمبودهای مادی آن را كه در اثر سوء سیاستهای سیاستمداران پیدا شده تحت الشعاع قرار میدهد، و با این امتیازات بزرگ آن نواقص به حساب نمیآید و اصولاً هر تقدیر و تجلیل كه از مدینه میشود به ملاحظه این افتخارات بزرگ است. این شهر دارالهجرت پیغمبر اكرم صلیالله علیه وآله وسلم و اولین مركز اعلام رسمی موجودیت جامعه و نظام اسلام است.
اگر این شهر نبود و اگر این شهر به ندای منادی الهی پاسخ نمیداد و پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه وآله وسلم را نمیپذیرفت و اگر مردم این شهر با آن ایثار و اشتیاق مهاجرین را نمیپذیرفتند و به اسلام نگرویده بودند و مهاجرین را منزل و مسكن نمیدادند و در نهایت برادری از آنها پذیرا نمیشدند هر چند سیر اسلام و دعوت پیامبر اسلام صلیالله علیه وآله وسلم متوقف نمیشد ولی میتوان گفت كه اگر این شهر نبود اسلام در این مسیری كه قرار گرفت قرار نمیگرفت.
زن و مرد مسلمان این شهر فداكاری كردند از مال و مسكن و جان خود گذشتند، و در حمایت از پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم و دعوت توحید وظیفه خود را ادا كردند و به بیعت خود با آن حضرت وفا نمودند. اعلان كلمه توحید و تشكیل حكومت رسمی اسلام از این شهر شد.
این شهر بود كه با كفار و مشركین مكه و دیگران در بدر و احد و احزاب جنگ كرد.
همه جای این شهر برای انسان یادآورنده خاطرات تاریخی و سیر زندگانی خواجه كاینات و مَفخر ممكنات است. این سرزمین مَقدم حبیب خدا و یگانه شخص شخیص عالم امكان است.
این كوچهها و خیابانها مَعبر آن حضرت و هر نقطهاش از جنبه تاریخی و اسلامی با عظمت و پر افتخار و با بركت است. این شهر بعد از مكه معظمه مركز نزول وحی قرار گرفت.
فاطمه زهرا علیهاالسلام آن یگانه مدافع اسلام و پاسدار راه توحید در این شهر مقام داشت.
دو آقای جوان اهل بیت حسن و حسین علیهماالسلام كه پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم آنهمه در حضور مردم و جمع اصحاب به آنها اظهار مهر و محبت مینمود و آنها را میستود و امت را به ولایت و محبّت آنها ترغیب و وصیت میفرمود و همچنین سایر امامان علیهمالسلام به جز امیرالمؤمنین و امام دوازدهم علیهماالسلام در این شهر تولد یافتهاند.
این شهر مولد ائمه و مَدْرَس حضرت باقر العلوم و حضرت كشاف حقایق امام جعفر صادق علیهماالسلام است.
آنقدر در این شهر مواقف تاریخی و یادگارها از رجال اسلام و قهرمانهای بزرگ اسلام وجود دارد كه شرح آن جز در كتابهای مفصل و بزرگ ممكن نیست.
مكه مكرمه كه به عظمتهای ویژه دیگر اختصاص دارد با آنهمه خصایص بزرگ و آیات بینات و مقام ابراهیم و كعبه معظمه و اینكه مطلع انوار وحی محمدی بود و قبله میلیاردها مسلمان در مرور قرون و اعصار تا روز قیامت شد به واسطه استیلاء افكار مشركانه بر اهالی آن نتوانست از این افتخار كه محل اقامت و موطن پیغمبر خدا است پاسداری و آن حضرت را یاری كند، و مركزیتی را كه به واسطه وجود عزیز خاتم الانبیاء صلیالله علیه وآله وسلم داشت برای خود حفظ نماید.
پس از سیزده سال كه پیامبر اكرم صلیالله علیه وآله وسلم دعوت رسالت فرمود، صدای دعوتش كه از مكه مكرمه و عربستان به خارج رسیده بود دلهای مردم را به سوی اسلام و برای اسلام فتح میكرد.
از یك سو قریش و مشركین اسلام را برای خودشان، و خدایان مصنوعیشان و برای موضعهای استكباری و ستمكاریشان خطر جدی میدیدند، و برای اجرای خطرناكترین طرح خود یعنی كشتن پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم با همكاری قبایل و فامیلهای مختلف وارد عمل شدند.
و از سوی دیگر باید دعوت اسلام دوره نوینی را آغاز نماید كه در آن به عنوان یك نظام الهی و مسلمین به صورت یك جامعه در برابر تمام نظامات و جوامع اعلام موجودیت بنماید و ویژگیهای خود را آشكار سازد تا كسانی كه اسلام آوردهاند و افرادی كه در اثر دعوت اسلام از شرك و بت پرستی بیزار شدهاند، و مستضعفان و محرومان و مظلومانی كه اسلام را پناهگاه خود میبینند، و شیفته و دلباخته برادری اسلامی شدهاند بتوانند از اطراف و اكناف در زیر پرچم حمایت این نظام گرد آمده، و به جامعه جدید بپیوندند.
بدون چنین مركزیتی افرادی كه اسلام اختیار میكردند استضعاف میشدند و مورد سختترین شكنجهها قرار میگرفتند.
باید این افراد تحت حمایت رسمی قرار بگیرند، و باید اسلام از حقوق پیروان خود دفاع نماید، و باید نو ایمانان به حمایت اسلام از آنها امیدوار شوند. به واسطه آن كه مشركین و مستكبران مكه مكرمه را مركز شرك و بتپرستی قرار داده بودند و تحت استیلای شدید خود گرفته بودند برای اینكه مركز رسالت اسلام باشد شرایط لازم را نداشت، و مسلمانان ناچار باید مركزی را برای خود در نظر بگیرند تا حكومت حق و عدل و جهانی اسلام را پایهریزی كنند، و جامعه را بر اساس قوانین الهی، و قواعد و نظام نو اداره نمایند.
خدا چنین اراده فرموده كه این افتخار نصیب یثرب شود كه پس از اقامت پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم در آنجا به (مدینة الرسول) و (مدینه منوره) شهرت یافت و خدا چنان اراده فرمود كه اهالی یثرب در این دور جدید اسلام نقش مؤثر را ایفا كنند، و برای متشكل شدن مسلمین و بوجود آمدن نظام نو همه گونه ایثارگری، و مردانگی و برادری را نشان بدهند، و الحق كه مخلصانه و صادقانه اسلام را یاری كردند، بنابراین در یثرب جامعه اسلامی متشكل گردید و اسلام از یثرب مدینه را بنیاد نمود.
در تاریخ واقعهای نظیر هجرت رسول خدا صلیالله علیه وآله وسلم و سایر مهاجرین نخواهیم یافت كه هجرت كنندگان در حالی كه از همه جهات مادی چشم پوشیده بودند اینگونه مورد استقبال قرار گرفته باشند، و در پذیرائی از آنها این همه شور و شوق و خوشحالی و مسرت اظهار كرده باشند.
گوئی انصار یعنی مردم مدینه پیش بینی میكردند و میدانستند كه یثربشان در اثر شرافتی كه یافته مدینه میشود و چه شهرت و چه موقعیّتی را در جهان حائز خواهد شد.
و گوئی میدیدند كه میلیونها مردم در موسم حج و در دوران سال از راههای دور و دورترین نقاط جهان برای زیارت یثربشان از زن و بچه و خانه و مال و مقام صرف نظر نموده مدینه منوره را مقصد قرار میدهند.
راستی نمیدانم آنها اگر چه به پیشرفت سریع این دین ایمان داشتند آیا برای شهرشان این همه شهرت و موقعیت را پیش بینی مینمودند.
پس از گرفتن اثاثیه، و ساكها عازم شهر شدیم با آن احساسات روحانی و شوق و نشاط زاید الوصف و با شعار «اَلّلهُمَّ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد» درود بر محمد و آل محمد از خیابانها یكی پس از دیگری میگذشتیم، و به هر كوی و گذر و خیابان و میدان كه میرسیدیم مایل بودیم ماشین توقف كند تا ما آنجا را شناسائی كنیم و به تاریخ آن و سرگذشت اسلامی آن آشنا شویم.
این زمینها همه محترم است زیرا روزگاری گذرگاه یا نظرگاه رسول گرامی اسلام و خاندان عزیزش علی و زهرا و حسن و حسین علیهمالسلام بوده است به این ملاحظه ما به این زمینها و به هرچه و هركس منتسب به آنها باشد عشق میورزیم و دوست میداریم. وَ هَلِ اْلایمانُ اِلاَّ الْحُبُ وَالْبُغْض[1]
البته هر كدام از این زمینها را كه بیشتر به آنها نسبت داشته باشد بیشتر دوست میداریم. به مسجد و حجره رسول خدا صلیالله علیه وآله وسلم خانه حضرت زهرا علیهاالسلام مزار و مراقد مطهره چهار امام بزرگوار در بقیع، خانه امام جعفر صادق علیهالسلام، مسجد رد شمس و مسجد قبا و سائر مشاهد و مواقف آنان بیشتر ابراز علاقه میشود و در و دیوار و زمین آنها را میبوسیم و میبوئیم.
من عجب میكنم از اینهایی كه به اسم نهی از شرك، موحدین حقیقی را كه از كشورهای دور و نزدیك به شوق زیارت حجره مطهره پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم آمدند از اظهار احساسات و علاقه به تقبیل در و دیوار حجره و روضه آن حضرت كه هزار معنای آموزنده و كفر شكن دارد مانع میشوند، و با اینكه میبینند این كار پیش نمیرود، و این آتش عشق و شوق خاموش نمیگردد و با همه شدت كه در منع مردم نشان میدهند، و این خلق دلداده و عاشق از خود بیخود را اذیّت و آزار میدهند.
همه ساله صدها هزار نفر از حجاج و زوار همین احساسات را نشان میدهند و برای بوسیدن ضریح و منبر و ستونهای حرم و در و دیوار خانه زهرا علیهاالسلام بر یكدیگر پیشی میگیرند، و نمیتوانند خود را از اظهار این علایق باز دارند و با عكس العمل مخالف مأمورین سعودی روبرو میشوند.
هر كس پیغمبر خدا صلیالله علیه وآله وسلم را شناخت، و به عظمتهای او كه نمایش و جلوه عظمت حق است، و از صفات كریمه، و مهر و رأفت و خلق عظیم او آگاه گشت اگر فطرف انسانیت دارد در اظهار این علاقه از خود بیخود و تقریباً بیاختیار است.
این احساسات هیچ ارتباطی با شرك ندارد این احساسات ارتباط را با حق و عدالت و توحید و كرائم اخلاق نشان میدهد. كدام انسان است كه در برابر حق و فضیلت و استقامت و فداكاری و خلوص نیت و خدمت به بشر سرتعظیم فرود نیاورد، و كدام انسان برای این تعظیم و تكریم از پیغمبر و خاندان عزیزش سزاوارترند كه مثل اعلای انسانیت و نمونههای كمال و تفوق آدمیت بودند.
مگر شما میتوانید به یك فرد حق پرست یا دادگر یا بخشنده یا مصلح و مخلص اظهار علاقه ننمائید.
وقتی بیگانگان در ضمن شعر و نثر با هر بلاغتی كه در توان دارند ثنا خوان و مداح آن حضرت باشند حالِ مسلمان بامعرفت و مشتاق معلوم است كه چگونه میباشد.
مگر ما میتوانستیم به فرض كه مأمور به صلوات نشده بودیم به محمد و آل محمد صلوات الله علیهم درود نفرستیم.
این ممانعت از تقبیل و بوسیدن تا آن سوابق معرفت و شناسائی هست بیهوده است، و اگر خود این منع كنندگان هم به فطرت خود واگذار شوند از آن خودداری نمینمایند.
بلی از كوردلانی كه خدا را جسم میدانند، و برای او دست و چشم و پا اثبات مینمایند، این نادانیها بعید نیست و از آنها نباید انتظار داشت كه عمل عادی مسلمانان را حمل بر فساد ننمایند و آن را شرك و بدعت ننامند، و بر محامل صحیحه و معلومه حمل نمایند، و اینقدر توجه كنند كه باید انظار و نیّات را در اعمال و افعال در نظر گرفت و فعلی را كه ممكن است وجوه متعدده داشته باشد اگر از مسلمان موحد كه هرگز آهن و چوب را فاعل و مؤثر نمیداند صادر شد نمیتوان به شرك و خلاف توحید حمل نمود.
پس از طی چند خیابان در شارعی كه آن را شارع سلطان نام گذاری كردهاند در منزلی كه قبلا فراهم شده بود وارد شدیم و از آنجا كه از مسجد فاصله زیاد داشت و رفت و آمد به حرم از آنجا به زحمت انجام میشد به منزل آقای حاج سید علی سالكفرد رفتم مشارالیه و مسافرینی كه در معیت او بودند از دیدار حقیر اظهار خرسندی نمودند.
ادامه دارد ...
[1]. اصول كافی، ج3، ص190.