یکی از مصائب بزرگ امامحسین×، وداع آخرین او با اهلبیت طاهره است. درست تصوّر فرما که حالت آن حضرت و اهلبیت او در آن حال چگونه و چه بوده، درصورتیکه میدانستند دیگر آن حضرت را نخواهند دید مگر با سر بریده و تن در خاک و خون آغشته؛ نه یاری، نه مددکاری، همه غریب و بیکس و بییار و یک بیابان دشمن قسّیالقلب بیرحم.
قَالَتْ سَکِینَةُ: یَا أَبَتَاه! اِسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ؛ سکینه عرض کرد: ای پدر بزرگوار! آیا تن به مرگ در دادهای؟
فرمود:
«کَیْفَ لَا یَسْتَسْلِمُ (لِلْمَوْتِ) مَنْ لَا نَاصِرَ لَهُ وَلَا مُعِینَ»؛[1]
«چگونه تن به مرگ در ندهد کسی که یار و یاوری ندارد؟».
سکینه بر سر زد و بَنای ناله و نوحه را گذاشت.
امامحسین(علیهالسلام) فرمود:
لَا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِكَ حَسْرَةً |
|
مَادَامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جُثْمَانِی |