مسلمانى كه با چنین فكر و عقیده آیندهگرا زندگى مىكند، هرگز با گروههاى فاسد و مشرك و خدانشناس همراه نمىشود و تا مىتواند تقدّم و نوگرایى و آیندهبینى خود را حفظ كرده و ثابت و استوار بهسوى هدف پیش مىرود.
او اطمینان دارد و به یقین مىداند كه بساط ظلم و فساد برچیده شدنى است؛ چون بر جامعه و بر فطرت بشر تحمیل است و آینده براى پرهیزكاران و زمین از آن شایستگان است:
«همانا زمین از آنِ خداست و به هرکس از بندگانش که بخواهد، به ارث میدهد و عاقبت از آن متقین است».
بنابراین مسلمان تسلیم ظلم و فساد نمىشود و با ستمگران و مفسدان همكار و همراه و همصدا نخواهد شد.
این اصل انتظار مانند یك قوه مبقیه و عامل بقا و پایدارى،
طرفداران حقّ و عدالت و اسلامخواهان حقیقى را در برابر تمام دستگاههاى فشار، استعباد، جهل و شرك، بشرپرستى و فسادانگیزى پایدار نگه مىدارد و همواره بر روشنى چراغ امیدوارى منتظران و ثبات قدم و مقاومت آنها مىافزاید و آنان را در انجام وظایف، شور و شوق و نشاط مىدهد.
این اصل انتظار است كه در مبارزه حقّ و باطل، صفوف طرفداران حقّ را فشردهتر و مقاومتر مىكند و آنها را به نصرت خدا و فتح و ظفر نوید مىدهد و گوش آنها را همواره با صداهاى نویدبخش قرآن آشنا مىدارد:
«بگو: منتظر باشید که ما هم منتظریم».
«منتظر باشید که ما هم با شما منتظریم».
«منتظر باشید که من هم با شما منتظرم».
خاص و عام، شیعه و سنى، از رسول خدا‘ روایت كردهاند كه فرمود:
«اگر نماند از دنیا مگر یك روز، خداوند متعال آن روز را طولانى فرماید تا بیرون آید مردى از فرزندان من كه نامش نام من و كنیهاش كنیه من باشد، زمین را پر از عدل و داد میكند، همچنان كه از جور و ظلم پر شده باشد».
این انتظار، ضعف و سستى و مسامحه در انجام تكالیف و وظایف نیست و عذر براى كسى در ترك مبارزه مثبت یا منفى و ترك امر به معروف و نهى از منكر نمىباشد، و سكوت و بىحركتى و بىتفاوتى و تسلیم به وضع موجود و یأس و ناامیدى را هرگز با آن نمىتوان توجیه كرد.
این انتظار، حركت، نهضت، فداكارى، طرد انحراف و مبارزه با بازگشت به عقب و ارتداد است، مكتب زنده و سازنده اسلام و محمّد، على و زهرا و حسن و حسین و زینالعابدین و تمام ائمه(علیهم السلام) و سایر اصحاب و یاران خاص و پیروان آنهاست. اگر نادانان یا مغرضان آن را بهطور دیگر تفسیر كرده و آن را مكتب كناررفتهها و كنارگذاشته شدهها،
بیچارهها، مأیوسان، تن به خوارى دادگان، چاپلوسان و دینفروشان معرفى كنند، خود در ردیف یهود، كه مصداق:
«کلامها و سخنان را از مواضع اصلی خود تحریف و دگرگون میکنند».
مىباشند، قرار دادهاند.
«ای پیامبر! آنانکه به زبان گفتند: ایمان آوردیم؛ ولی قلبهایشان ایمان نیاورد و بهسوی کفر سرعت گرفتهاند، تو را ناراحت نکنند و همچنین آن یهودیانی که حرفهای تو را تحریف کرده و به دروغ، سخنان فتنهخیز برای قومی که پیش تو نیامدهاند، نقل میکنند. اینان سخنان را مطابق میل و هواینفس خود از مواضع اصلیاش تحریف میکنند».