تعلیقه اول
شكی نیست كه نصب امام، خلیفه و زمامدار برای رتق و فتق امور و حفظ مصالح عموم، به حكم آیه:
«آنان را پیشوای مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت كنند و هر كار نیكو را به ایشان وحی كردیم».
و آیه:
«و از آنان امامان (پیشوایانی)قرار دادیم که به امر ما (مردم) را هدایت می کردند برای آن که صبر کردند...»
واقع شده است و شكی نیست كه تعیین امام و خلیفه از جانب خدا لطف است و در هدایت مردم و تربیت آنها مؤثر است، چنانكه
واگذار نمودن آن به مردم، یا سكوت شرع از آن، نقض غرض و موجب مفاسد بسیار و تعطیل برنامههای الهی و نظام حقّ و عدالت خواهد شد.
بنابراین بر خداوند متعال است كه برحسب حكمیت، ربّانیت و رحمانیت خود، شخص صالحی را تعیین فرماید و خلاصه با توجّه به این آیات، گفته میشود كه امامت و خلافت، مثل نبوت نیست كه اگر در عصری صورت گرفت، در عصر دیگر تجدید آن ضرورت نداشته باشد; بلكه در تمام اعصار، به خصوص از جهت ولایت بر امور و حكومت از جانب خدا مورد نیاز و حاجت است، و نیاز مردم به آن، به یك عصر و یك زمان محدود نمی شود. و به عبارت دیگر، نبوت، لطف خاص است و ولایت، امامت و خلافت، لطف عام است. بنابراین وقتی ما از آیات قرآن مجید استفاده كردیم كه این لطف در عصری واقع شده است، با توجّه به عمومیتی كه مصلحت آن دارد، می فهمیم كه در همة عصرها هست و مخصوص زمان خاص و مردم خاصی نیست، و به صورت تواتر و توالی باید ادامه داشته باشد; چنانكه ادامه یافته است و در قرآن مجید میفرماید:
«همانا ما برای هدایت این مردم سخن پیوسته آوردیم تا شاید متذكّر شوند».
و همچنین از آیاتی مثل:
«پیامبر نسبت به مؤمنان از خود آنها سزاوارتر است».
و نیز آیه:
«همانا تنها ولی امر شما، خدا و رسولش و كسانی كه ایمان آورده اند... می باشند».
به ملاحظة اینكه، آیه (النَّبِىُّ اولى..)[6] ظاهر در انشای ولایت پیغمبر| و اولویت آن حضرت بر انفس میباشند، و آیه (إِنَّما وَلِیُّكُمُ اللّٰهُ )ظاهر در انشای ولایت علی× است، استفاده میشود كه، انشا و اعطای این ولایت هرچند در محل صالح و به صاحبان مقام عصمت (نبی و امام) اعطا میشود; ولی در این اعطا و جعل ولایت، نظر به رعایت حال عباد، و استصلاح امور دنیا و آخرت آنهاست; نظیر ولایت جدّ پدری و پدر بر صغیر كه هرچند در اعطای ولایت به آنها، مناسبت و علاقة آنها به حفظ مصالح فرزندشان و امور دیگر رعایت
شده است; لیكن اصل نظر در این اعطا، حفظ مصالح صغیر و دفع ضرر از اوست.
بنابراین بعد از پیغمبر(ص) ولایتی كه برای آن حضرت ثابت است، برای ائمه علیهم السلام نیز باید ثابت باشد و تا روز قیامت استمرار داشته باشد. و مقصود از اینكه میگوییم: در هر عصر و زمان، وجود حجّت و امام و نصب آن لازم است، همین است كه جامعة بشری بدون صاحب ولایت و صاحب الامر نخواهد ماند; خواه صاحب آن نبی باشد یا امام، و این رشته استمرار خواهد داشت، و این معنا غیر از وابستگی جهان به وجود امام× است كه در رسالة دیگر پیرامون آن توضیحاتی دادهایم.
و آخرین نكتهای كه در اینجا متذكّر میشویم، این است كه بر حسب آیات:
«(خداوند به ابراهیم فرمود:) همانا من تو را به پیشوایی خلق برگزینم».
و
«من در روی زمین جانشینی خواهم گماشت».
و
«ای داوود ما در زمین به تو مقام خلافت دادیم».
و
«ما را پیشوای پرهیزکاران قرار ده».
جعل امام و خلیفه كه حداقل اثر آن، وجوب اطاعت اوامر و نواهی اوست، فعل خداست و از او صادر شده است؛ بنابراین اگر بنا باشد كه جعل آن از جانب غیرخدا هم صحیح باشد، شركت با خدا در فعل او حاصل میشود، و منافی با توحید افعالی میباشد; زیرا لازمة آن، این است كه مثل همان فعلی كه از خدا صادر شده، از عبد نیز صادر شود.