9. چگونگی غیبت حضرت امام مهدی(عج)
غیبت حضرت صاحبالأمر (ع) چگونه است؟ آیا جسم شریف ایشان از نظرها پنهان است؟ و جسم حضرت اگر شناخته نشوند، دیده نمیشود یا اینكه جسم آن حضرت دیده میشود، ولی كسی ایشان را نمیشناسد؟
علاوه بر آنكه ظاهر آیه دلالت دارد بر اینكه خدای متعال، رسول اعظم (ص) را در هنگامی كه قرائت قرآن مینمود، از كفّاری كه قصد ایذای آن حضرت را داشتند، پنهان و مستور میداشت، در برخی از تفاسیر است كه خداوند متعال، پیغمبر (ص) را در هنگام قرائت قرآن، از ابوسفیان، نضر بن حارث، ابوجهل، و حمّالةالحطب، مستور میفرمود. آنان میآمدند و از نزد آن حضرت میگذشتند و ایشان را نمیدیدند.[2]
ابنهشام در سیره حكایتی از مستورماندن وجود مقدّس پیغمبر (ص) از نظر امّجمیل حمالةالحطب روایت كرده كه در پایان آن، این جمله را از پیغمبر (ص) نقل نموده است:
«خداوند دید او را از من گرفت و مرا از او پنهان نمود».
در وقت هجرت از مكّه معظّمه به مدینه طیّبه نیز، برحسب تواریخ معتبر، مشركین كه بر در خانه پیغمبر (ص) برای كشتن او اجتماع كرده بودند، آن حضرت را ندیدند. بدین ترتیب كه پیغمبر (ص) بعد از آنكه حضرت علی (ع) را مأمور فرمود تا در بستر او بخوابد، بیرون آمد و مشتی خاك برگرفت و بر سر آنها پاشید و:
قرائت كرد، و از آنها گذشت و كسی آن حضرت را ندید.[4]
و در تفسیر الدرالمنثور، حكایتی است طولانی راجع به خبری كه حضرت امام جعفر صادق (ع) آن را از پدر بزرگوارش، و آن حضرت از امام زینالعابدین و او از امیرالمؤمنین علیهمالسلام روایت كرده است كه از شواهد این موضوع است.
«و در مقابل و پشت سر آنها مانعی قرار دادیم و آنها را به وسیله آن مانع، پوشاندیم، پس آنها نمیبینند».
در كتب تفاسیر، روایاتی است كه دلالت بر این موضوع دارند.[6]
در تاریخ زندگی ائمّه علیهمالسلام نیز بر این موضوع، شواهد متعدّدی وجود دارد؛ مانند غایبشدن حضرت امام زینالعابدین (ع) از نظر مأموران عبدالملك مروان، كه علاوه بر علمای شیعه، علمای اهلسنّت مثل ابنحجر نیز آن را روایت كردهاند.[7]
پس مسئله غایبشدن شخص، مسئلهای واقعشده و سابقهدار میباشد.
و امّا خفای عنوان و ناشناختهماندن انسان، بدون غایبشدن بدن، بسیار بسیط و ساده است و در بسیاری از موارد، محتاج به اعجاز و خرق عادات نمیباشد، و همواره اشخاصی را میبینیم كه كاملاً در نظرها آشكارند، ولی آنها را نمیشناسیم.
پس از این مقدّمه، در جواب سؤال گفته میشود:
باشد و كسی او را نشناسد، یا نتواند متعرّض ایشان گردد و سایر هدفها و مقاصدی كه در غیبت آن حضرت است، در هر دو حال، حاصل است؛ امّا از جمع بین روایات و حكایات تشرف افراد به خدمت آن حضرت و استفاده تفسیر بعضی از آنها از برخی دیگر، دانسته میشود كه غیبت آن حضرت به هر دو شكل (ناپیداشدن و ناشناسبودن) وقوع دارد، و بلكه گاهی در زمان واحد هر دو شكل واقع شده است؛ یك نفر ایشان را دیده و نشناخته است، و دیگری در همان حال، اصلاً آن حضرت را ندیده است. چنانكه پیغمبر اكرم (ص) را در بعضی از وقایعی كه به آن اشاره شد، بعضی میدیدند و بعضی نمیدیدند.
نهایت این است كه در «غیبت صغری» در برخی مواقع كه مكان آن حضرت معلوم بوده است؛ غیبت غالباً بهصورت غایبشدن جسم و بدن آن حضرت، و بلكه در بعضی حكایات، بهصورتِ غایبشدن مكان و منزل ایشان نیز بوده است؛ و بسا كه حتّی بعضی از نوّاب خاصّ4، كه از مكان آن حضرت مطّلع بوده و میدانستهاند كه آن حضرت كجا تشریف دارند، بااینوجود، حضرت را در آن مكان رؤیت نمیكردند.
در «غیبت كبری» هم امكان دارد كه نسبت به اغلب و اكثر مردم، غیبت به همین صورت باشد و در بعضی فرصتها و مناسبات و بعضی ازمنه و امكنه، نسبت به بعضی از افراد، امكان رؤیت جسم، حاصل باشد؛ حال چه در هنگام رؤیت، آن حضرت را بشناسند (كه بهندرت اتّفاق میافتد) یا اینكه بعد از تشرف و سعادت دیدار، ملتفت این موضوع شوند، یا اصلاً توجّه پیدا نكنند.
اخبار و حكایات معتبر، این تفصیلات را روشن میسازد. البتّه برحسب بعضی از اخبار، در موسم، مانع رؤیت جسم، مرتفع میشود، ولی با دیدن جسم ایشان، كسی آن حضرت را نمیشناسد.
مطلبی كه توجّه به آن لازم است این است كه: غیبت جسم، بدون اعجاز و خرق عادت واقع نمیشود، امّا پنهانشدن نام و عنوان و ناشناختهبودن، بهطور عادّی نیز واقع میشود، هرچند در بعضی مواقع، استمرار آن یا جلوگیری از التفات اشخاص به استعلام و طلب معرفت، محتاج به خرق عادّت و تصرّف در نفوس است كه خداوند قادر متعال برای تحقق اراده خود و حفظ ولیّ امر (ع) تمام اسباب عادّی و غیرعادّی آن را توسط خود آن حضرت و یا مستقیماً ـ هر طور كه مصلحت باشد ـ فراهم میسازد.
وَمَا ذَلِكَ عَلَی اللهِ بِعَزِیزٍ