«و ما به مادر موسی وحی کردیم که طفلت را شیر بده و چون ترسان شدی، او را به دریا افکن و هرگز بر او مترس و محزون مباش که ما او را به تو برمیگردانیم و او را پیامبر قرار میدهیم».
«آنگاه که از ترس شما گریختم، خدای من، مرا علم و حکمت عطا فرمود و از پیامبران خود قرار داد».
کلینی در کتاب الکافی[3] و شیخ طوسی در الغیبه[4] به سند خود از زراره روایت کردهاند که گفت: شنیدم حضرت امامصادق(علیهالسلام) فرمود:
«برای قائم(علیهالسلام) پیش از آنکه قیام فرماید
غیبتی است».
عرض کردم: برای چه؟ فرمود:
«برای آنکه از کشته شدن بیم دارد».
چنانچه از این حدیث و بعضی احادیث دیگر استفاده میشود، یکی از موجبات غیبت، خوف قتل و بیم از کشته شدن است که هم با حدوث غیبت و هم با بقای آن ارتباط دارد.
امّا اینکه بیم از قتل و نداشتن تأمین جانی، سبب غیبت شده باشد از مراجعه به کتابهای مورد اعتماد و تواریخ و احادیث معلوم میشود؛ زیرا بنیعبّاس به ملاحظه آنکه شنیده بودند و میدانستند در خاندان پیغمبر(ص) و از فرزندان علی و فاطمه(علیهماالسلام) شخصیّتی پیدا خواهد شد که حکومت جبّاران و مستبدّان به دست او برچیده شود و آنکس فرزند حضرت امام حسن عسکری(علیهالسلام) است، در مقام کشتن او برآمدند و همانطور که فرعون نسبت به حضرت موسی(علیهالسلام) رفتار کرد برای آنکه از ولادت آن حضرت مطّلع شوند نخست جاسوسان و کارآگاهان گماشتند؛ و بعد هم خواستند شخص او را بیابند و دستگیر سازند. ولی خدا آن حضرت را حفظ کرد و دشمنان او را ناامید ساخت؛ و برحسب ظاهر نیز جنگهای داخلی بزرگ و ابتلای بنیعبّاس به شورش و انقلاب «صاحبالزّنج» آنها را از تعقیب این موضوع باز داشت و چنانچه از درب منبّت صفّه ـ سرداب مقدّس ـ که از آثار گرانبهای باستانی و یادگار عهد الناصر لِدینِ الله ـ خلیفه بزرگ و دانشمند بنیعبّاس است ـ معلوم میشود این خلیفه، مؤمن به وجود و ولادت و غیبت آن حضرت بوده و
از حکایت «اسماعیل هِرْقِلی» که در کشفالغمه به نقل صحیح و قطعآور روایت شده استفاده میشود که المستنصر بالله خلیفه و بانی مدرسه المستنصریه بغداد نیز به آن حضرت ایمان داشته و با اعطای هزار دینار به اسماعیل میخواست به آستان امام(علیهالسلام) عرض ارادت و ادبی بنماید و چون اسماعیل به دستور امام از قبول آن خودداری کرد، خلیفه از شدّت ناراحتی و تأثّر گریست.[5]
حاصل اینکه حدوث غیبت با خوف از قتل ارتباط داشته و دستگاه حکومتی عصر ولادت آن حضرت از این لحاظ ناراحت و در اندیشه بوده و ولادت و وجود امام(علیهالسلام) را بهعنوان یک خطر جدّی برای خود تلّقی میکرده، شکّی نیست و اگر میتوانستند بیدرنگ آن حضرت را شهید میکردند لذا ولادت امام از آنان پنهان ماند چنانچه ولادت موسی(علیهالسلام) از فرعونیان مخفی شد و پس از ولادت نیز شخص آن حضرت از انظار آنان مخفی گشت و هرچه جهد کردند او را نیافتند.
امّا بیان ارتباط بقای غیبت با خوف از قتل این است که اگرچه خداوند متعال، قادر و توانا است که در هر زمان و هر ساعت آن حضرت را ظاهر و بهطور قهر و غلبه بر تمام ملل و حکومتها پیش از فراهم شدن اسباب، غالب سازد ولی چون جریان این جهان را خداوند
بر مجرای اسباب و مسبّبات قرار داده، تا اسباب چنان ظهوری فراهم نشود، قیام آن حضرت به تأخیر خواهد افتاد و اگر پیش از فراهم شدن اسباب و مقدمات ظاهر شود از خطر قتل مصون نخواهد ماند.
چنانچه پیغمبر اکرم(ص) اگر در آغاز بعثت دست به کار جهاد و دفاع میشد بیموقع و نابهنگام بود، ولی وقتی موقعش رسید فرمان دفاع و جهاد صادر و نصرت خدا نازل و اسلام پیشرفت کرد.
سؤال
چرا آن حضرت مانند نیاکان خود ظاهر نمیشود تا یا مظفّر و پیروز شود و یا در راه خدا کشته و شهید گردد؟
پاسخ
ظهور آن حضرت برای اتمام نورالله و تحقّق مطلق هدف دعوت انبیا و صلح و صفا و عدل و داد و امنیّت عمومی در زیر پرچم اسلام و یکتاپرستی و اجرای احکام قرآن مجید در سراسر گیتی است و پر واضح است که مُجری این برنامه باید در شرایطی قیام کند که موفّقیت و پیروزی او صددرصد حتمی باشد و چنانکه توضیح داده شد مانعی از نزول امداد غیبی و نصرت آسمانی ازنظر حکمت الهی در میان نباشد؛ و اگر بهصورت دیگر که منتهی به تحقّق این هدف نگردد
ظهور نماید نقض غرض خواهد شد و باز هم باید بشر در انتظار حصول وعدههای الهی بماند.