در بین نویسندگان معاصر اهلسنّت، عدّهاى كه خود را روشنفكر و متنوّر مىشمارند، در برخى از معارف اسلام كه با عالم غیب ارتباط دارد، مانند معجزات مادّى، مددهاى غیبى، اشراط ساعت، علایم قیامت و مسائلى كه اصالت قرآنى دارند، تشكیك و تردید نموده؛ بلكه انكار مىنمایند و براى اینكه خود را روشنفكر نشان بدهند، سرمایهاى غیر از این اظهارات تردیدآمیز ندارند. آنان مىخواهند هرچه مىتوانند از ارزش غیبى دین بكاهند و مقامات پیامبران و ائمّه(ع) را نپذیرند و وحى و نزول ملائكه را در جنگ بدر و حوادث دیگر از این قبیل را بهگونهاى كه مادّىپسند شود و منكران خدا و قدرت و توانایى او هم
قبول كنند، مطرح نمایند و انبیا را رجال ژنى و نابغه قلمداد كنند و با این مقوله و سخنان، در مسائل دین تصرّفات و مداخلات ناروا مىنمایند.
بدیهى است كه این روشنفكرى نیست؛ بلكه غربزدگى و مادّىگرایى است كه متأسفانه بسیارى در اثر تلقینات سوء و ضعف عقیده و قلّت آشنایى با مبانى محكم اسلامى، به آن مبتلا شده اند.
این بیمارى به نظر ما براى دعوت اسلام و براى عقاید اسلامى بسیار خطرناك است؛ زیرا در پوشش یك سلسله الفاظ مادّىگرایانه، دین را تحریف و مسخ مىنمایند و مردم را از هسته مركزى دین كه ایمان به عالم غیب است، جدا مىكنند و در این میان عذر بسیارى از اینها در ردّ یك سلسله حقایق، اسرائیلیات است؛ یعنى هرچه را كه عقل آنها از فهمش عاجز شود و هرچه را كه وقوعش با مبانى مادّى بدیع و بعید دیدند، منكر شده و آن را اسرائیلیات مىخوانند.
واقعاً جاى تعجّب است، دیروز و در صدر اسلام با ترویج اسرائیلیات از نشر حقایق اسلامى جلوگیرى مىكردند، امروز بازماندگان همانها به اسم ردّ اسرائیلیات حقایق مسلّمى را كه برحسب قرآن و حدیث معتبر ثابت است، انكار مىنمایند و معیار اسرائیلیاتبودن یك موضوع را، دوربودن از فهم مادّىگراى خود مىدانند.
ازجمله، همین مسئله مهدویت و علایم آن و نزول عیسى(علیهالسلام) در آخرالزمان است كه اخیراً مورد حمله این گروه شده و مىخواهند با تهمت اسرائیلیاتبودن، اصالت آن را كه از هر جهت مسلّم است، انكار نمایند.
بدیهى است مسائلى مثل مسئله مهدویت هرگز با اینگونه تهمتها خدشهدار نخواهد شد.
بهحكم قرآن كریم و وجدان، بشارت به «مصلح» و «منتظر آخرالزمان» در تورات و زبور وجود دارد و مسائل اسلامى دیگر مخصوصاً امورى كه پایه و محور دعوت اسلام است، در دعوت انبیاى گذشته نیز بوده است و اگر بنا باشد هر چیزى به اسم اینكه مورد قبول اهل كتاب است، ردّ شود، باید این افراد اصل وجود موسى(علیهالسلام) و عیسى(علیهالسلام) را نیز انكار كنند.
سابقه اصل عقیدتى یا حكم فرعى اسلامى در ادیان گذشته و وجود آن در تورات و انجیل فعلى، گواه حقّانیت آن است و به اسرائیلیات و آنچه مخالفان مكتب اهلبیت(ع) ـ كه مكتب اسلام راستین است ـ در فرهنگ اسلامى وارد كردهاند، ارتباط ندارد. این قرآن است كه مىفرماید:
«خدا آیینى كه براى مسلمین قرار داد، احكامى است كه نوح را به آن سفارش كرد و بر تو نیز همان را وحى كردیم كه به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش كردیم كه دین خدا را برپا دارید و در دین اختلاف مكنید».
چنانكه اگر یك امرى اصالت اسلامى داشته باشد، نامأنوسبودن آن موجب صحّت انكار آن و اسرائیلیاتبودن آن نیست. «مهدویت» نیز اصالت اسلامى است و به قرآن و حدیث و اجماع مسلمین استناد دارد و اعتقاد مسلمانان به آن بر اساس این اصالتهاى اسلامى است كه مسلمان نمىتواند آنها را ردّ كند. این مسئله با اسرائیلیات كه فاقد اصالت اسلامى است، هیچگونه ارتباطى ندارد. این سخنان واهى ناشى از بىاطّلاعى و ناآگاهى در مسائل اسلامى است.
لذا علماى بزرگ اهلسنّت مانند «احمد شاكر» از معاصرین ما كه تخصّصش در فنّ حدیث و شناخت آفات و علل آن مورد قبول عموم دانشمندان آنهاست، در برابر این زمزمههاى غربزدگان و مادّىگرایان و مقلّدان «ابنخلدون» بهپا خاسته، اصالت اسلامى این مسائل را اثبات نموده و نادرستى این گمانها را آشكار ساخته و تردید و انكار در این اندیشههاى اسلامى را كه منتهى به ردّ فرمایش و بشارات حضرت رسول اعظم(ص) و اعتبار احادیث صحیح و متواتر است، جریمه بزرگ شمردهاند.
سلیل ختم رسل، لطف ایزد داور
دلیل كل سُبل، نور دیده حیدر
قوام عالم امكان، شه زمین و زمان
محیط كون و مكان، پیشواى دینپرور
غیاث اكبر و اصغر، گشود هر مشكل
پناه مهتر و كهتر، امام نیكسِیَر
هو الصّراط، هو الجنّة، هو المیزان
هو النّعیم، هو الروضة، هو الكوثر
صفاى گلشن توحید و روضه تجرید
بهاى باغ جنان و نهال فیض ثمر
وجود او همه خیر است و فعل او همه فیض
نمودِ او همه نور است و شخص او همه سر
مراد ز آیه نور و غرض ز نَأتِ بِخَیْر
كه خیر محض بود در وجود او مضمر
بزرگوار اماما پناه و ملجأ خلق
تویى غیاث و تویى منجى و تویى یاور
تویى نهال برومند دوحه یس
تویى خلاصه مقصد ز فاتحات سُور
تویى كه از تو شود پر ز عدل و داد جهان
ستم رود به عدم از تو در همه كشور
بیا كه منتظران را به لب رسید نفس
بیا و دین خدا را نجات ده ز خطر
شرر به جان زده بیداد دشمن اسلام
به جان خصم زن آتش ز تیغ برق شرر
چه روزها كه شد اندر فراق رویت شام
چه شامها كه به امید وصل گشت سحر
نهم به راه تو تا چند دیده امید
نمود صبر من از حدّ انتظار گذر
به سر نیامده شام فراق و مىترسم
كه روز من شود از گردش سپهر بهسر
سگى ز خیل سگان تو چون بود «صافى»
سزا بود كه مرانیش هیچ گاه ز در