«همانا ما پیامبران خود را با ادلّه و معجزه فرستادیم».
معجزات و خوارق عادات در اثبات نبوّت انبیا و صدق خبرهایى كه از عالم غیب و وحى الهى مىدهند، مستندى عام و دلیلى همگانى است كه هیچ پیامبرى بدون معجزه نبوده است.
راجع به معجزات انبیا و اقسام آن در كتابها توضیحات كافى داده شده و در نوشتههاى این حقیر نیز از جهات متعدّد و باتوجّهبه اندیشهها و آرائى كه اخیراً مطرح شده، بیانات جالب و مفیدى هست.
در قرآن مجید به این مسئله در آیات متعدّد تصریح شده است.
مسئله دیگر بعد از قبول معجزات انبیا، معجزاتى است كه از ائمّه طاهرین(ع) صادر است كه خواه آنها را معجزه بگویند یا معجزه را
فقط بر خوارق عاداتى كه از انبیا صادر شده اطلاق كنند و خوارق عاداتى را كه از ائمّه(ع) و دیگر بندگان خاص خدا صادر شده، كرامت بگویند. این نیز یك مسئله واقعشدهاى است كه تواریخ معتبر و روایات مسند و صحیح كه از حدّ تواتر خارج است، آن را اثبات نموده است و مثل سایر پدیدهها و حوادث، انسان باید آنها را قبول كند؛ چون انكار آنها انكار واقعیات است و با انكار وجود صاحب این كرامات مساوى است، هرچند نمىتوان معجزات و كرامات انبیا و اولیا را با معلومات تجربى و علل مادّى توجیه و تفسیر كرد؛ امّا باید واقعیت آنها را كه محسوس بشر بوده و هست باور نمود.
ما در همین عصر خودمان، حكایات و جریانهاى مهمّى را به چشم خود دیده یا از افراد امین و راستگو شنیدهایم كه در اثر دعا یا توسّل به یكى از چهارده معصوم(ع) و فرزندان آن بزرگواران مثل حضرت زینب(س) و حضرت معصومه(س)، بیمارانى كه بیمارىهاى شدید داشتهاند شفا یافته و حاجتهاى مهمّ آنان به اذن خدا برآورده شده است كه جز به خرق عادت و كرامت و عنایت غیبى، توجیه آن امكانپذیر نیست.
نه حسّى كه این معجزات را دیده است، مىتوان به اشتباه متّهم كرد و نه نقلها و خبرهایى كه این معجزات را خبر مىدهند، مىتوان به دروغگویى متّهم ساخت. بنابراین هیچگونه نقطه ابهام و زمینه ناباورى
در وقایعى كه بهطور خارق عادت اتّفاق افتاده و معجزه نامیده مىشود نیست، غیر از اینكه معجزه و خارق عادت است و ما نمىتوانیم آن را به علّت مادّى مستند كنیم؛ امّا این نتوانستن و نداشتن علّت مادّى اصل یك پدیده را نفى نمىنماید.
[1]. حدید، 25.