در انقلابهای سیاسی، رهبران انقلاب برای مغلوبكردن دشمن از تطمیع و تهدید، تهیه جمعیت و اسلحه، و از انواع تشبّثات و حتی خیانت، دروغ و قتلنفسهای ناگهانی خودداری نمیكنند. آنهایی كه بخواهند در انقلاب خود شرافتمندانه رفتار كنند پیشبینیهای لازم را نموده و در جلب همكار و جمع افراد، اهتمام و كوشش مینمایند. اینان هرگز از شكست خود و امكان پیروزی دشمن سخن نمیرانند، از اینكه آیندهای خطرناك و موحش در انتظارشان باشد حرفی به میان نمیآورند و سپاه خود را از یك پایان جانسوز و پرمصیبت خبر نمیدهند. اینگونه رهبران، لشكر را از دور خود پراكنده نمیسازند و هرگز از محل امنی كه در نظر همگان محترم بوده و هتك آن محل به زیان دشمن تمام میشود، بیرون نمیروند.
اگر رهبر یك نهضت چنین روشی را پیش گرفت و قیام خویش را استقبال از مرگ و شهادت تفسیر كرد، دل به مرگ نهاد و تمام كسان و یاران خویش را با مرگ همآغوش كرد دیگر قیام او را حركتی سیاسی و بهمنظور تصرف حكومت و تصاحب سلطنت نمیتوان تصور كرد.