بر این اساس همراهی یاران وفادار حسین(علیه السلام) با قیام عاشورا را نمیتوان حركتی بر اساس معیارهای شخصی تصور كرد. تمامی آنان میدانستند كه در عاشورا غرق در خون خواهند شد و همگی مرگ در ركاب حسین(علیه السلام) را بر اساس اعتقاد خویش اختیار كرده بودند. این همراهی و همدلی با قبیلهگرایی و سهمخواهی سیاسی هرگز قابل جمع نمیباشد و این دو در تضاد با یكدیگر هستند.
از این شواهد تاریخی معلوم میشود (صحابه و بنیهاشم و مردمان وارد به جریان روز بودند) و یاران حسین(علیه السلام) همه شهادت خود را پیشبینی میكردند.
مردان سیاسی از تحصن در اماكن مقدسه و مشاهد خودداری نمیكنند و از موقعیت و احترام هر شخص و هر مقام و مكان مقدس به نفع خود استفاده نموده و سنگر میسازند.
متحصنشدن در اماكن مقدسه كه مورد احترام عامه است طرف مقابل را در یك بنبست دینی و عرفی میگذارد؛ زیرا اگر احترام آن مكان مقدس را هتك نماید از موقعیت او در نفوس كاسته میشود و مورد خشم و تنفر عموم قرار میگیرد و اگر بخواهد از آن مكان،
احترام كند باید دست دشمن را باز بگذارد و بنشیند و ناظر اقدامات خصمانه او باشد.
حسین(علیه السلام) در مقدسترین امكنه كه ازنظر تمام ملل مخصوصاً مسلمین، محترم و محل امن بود، یعنی حرم خدا و مكه معظمه و مسجدالحرام، منزل گُزیده بود. مكان و سرزمین مقدسی كه بهحكم (مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً)[1] مأمن و محل امن بود؛ همان مأمنی كه مردم جاهلیت نیز احترام آن را رعایت میكردند و با تمام دشمنیها و كینههایی كه با یكدیگر داشتند در آنجا اسلحه را بر زمین میگذاردند و به جنگ و نبرد خاتمه میدادند.
طبعاً این سرزمین برای حسین(علیه السلام) بهترین مركز انقلاب و دعوت علیه بنیامیّه، و جمعآوری قشون و بهترین فرصت بود.
[1]. آل عمران، 97.