ثانیاً: قبول دعوت مردم كوفه و اعزام مسلم(علیه السلام) با این هدف انجام شد كه پس از مرگ معاویه و ولایتعهدی یزید كه به فسق و فجور و انحراف از تعالیم اسلام معروف و مشهور بود، مسلمانانِ بیدار و متوجه، در سرگردانی و تحیّر عجیبی افتاده و سنگینی حكومت تحمیلی یزید آنها را ناراحت كرده بود. عالم اسلام ازنظر عموم (جز جیرهخواران و دستنشاندگان بنیامیه) بدون خلیفه و زمامدار شرعی بود! زیرا بنا بر مذهب شیعه، حسین(علیه السلام) امام و خلیفه منصوص و تعیینشده از جانب پیغمبر(ص) بود، و بنا بر نظر دیگران هم زمامداری یزید مطابق اصول شرعی انجام نپذیرفته بود؛ چون هم انتخابش ازطرف معاویه بر اساس رعایت مصلحت مسلمین انجام نگرفت، و هم اهل حل و عقد و بزرگانی كه رأیشان میزان رأی عموم بود، از بیعت با او خودداری كردند. كسانی هم كه به او رأی داده بودند یا از
بیم شمشیر ابنزیادها و مسرف بن عقبهها، یا به طمع جوایز و گرفتن پول و درجه و مقام بود. معاویه، مروان و دیگران را با پول و رشوه و وعدة حكومت ساكت كرد. وی برای مروان، ماهی هزار دینار و برای افراد دیگر، صد دینار اضافه حقوق قرار داد.[1]
بهطوركلی، جز كسانی كه تحتتأثیر تهدید یا تطمیع و حفظ منافع بودند، نوع مردم از حكومت یزید نگران، و بیعت با او را شرعی و سبب وجوب اطاعت و حرمت خروج بر او نمیدانستند.
[1]. ابنقتیبه دینوری، الامامة و السیاسه، ج1، ص197- 199؛ عقاد، ابوالشهداء، ص203.