دعاهایی كه مشتمل بر عرض حاجتها و نیازهاست بر دو قسماند:
قسم اول: مشتمل بر درخواست حاجتهای مادّی و دنیوی است، مثل طول عمر، وسعت رزق، صحّت بدن، تندرستی و سلامتی در سفر، شفای بیمار، بركت كسبوكار، موفّقیت در شغل و امنیّت و امور دیگر.
چنانكه میدانیم بیشتر دعاهای عامّه مردم از این قسم است یعنی خدا را میخوانند برای این حوایج جسمی و مادّی كه دارند و
گرایش آنها به دعا احساس ضعف خود و احتیاج به ارتباط با قدرت قادر متعال و مددگرفتن از اوست كه این خود از جهاتی مفید، سودمند و موجب امیدواری به موفّقیت و پیشرفت و درعینحال جلب عنایات الهیّه و از عبادات است؛ چون مفهوم آن اعتراف به عجز و ناتوانی بنده و فقر به خداوند متعال است و لذا باید انسان همهچیز و هر نعمتی را از خدا بخواهد و خدا را در رسیدن به تمام نعمتها مؤثّر بداند حتّی اگر وسایل ظاهری موفّقیت در امری و مقصدی ازهرجهت فراهم شده باشد بنده عارف، اهل بینش و بصیرت آن را از خدا میخواهد؛ چون علاوه بر آنكه فراهمشدن وسایل و اصل وسایل همه از خداست، بقای آنها نیز تا حصول مقصود با عنایت خدا میباشد.
باید همهچیز را حتّی ـ چنانكه در بعضی اخبار است ـ نمك طعام را هم از خدا خواست[1] و این برنامهای است كه تأثیر آن در كمال نفس، ترقّی و سیر معنوی بسیار مؤثّر است.
معذلك در اینگونه موارد گاهی برخی بهعنوان رضا به قضای الهی و تسلیم امر او زبان به دعا باز نمیكنند و ثمرات تحمّل بلا را بر دفع یا رفع آن برمیگزینند! و مانند حضرت سیّدالشّهدا(علیهالسلام) كه در روز عاشورا هرگز خلاصی خود را از آن مصائب جانكاه كه مفهومش عدم
نیل به درجه رفیعه شهادتی بود كه آنهمه آثار عالیه و بركات متعالیه در احیای دین اسلام و بقای شرع داشت، طلب نكرد، بلكه برحسب روایات هرچه مصائب بیشتر بر او وارد میشد چهره نورانیش بازتر و روشنتر میشد و حالت رضایش ظاهرتر میگشت.
بلی! گاهی حال، اقتضای دعا دارد مثل نفرین بر ظالم؛ یعنی اگر نفرین كند خلاف تسلیم و رضا نیست ولی دعاكننده از بیم اینكه دعایش به داعی و غرض تشفّی قلب و انتقامگیری آلوده نشود، دعا نمیكند ولی ناله درونش تا عرش یار میرسد.
و گاهی همین نفرین نیز از باب اینكه اظهار حقّ و اعلان بیزاری و تنفّر از ظالم و سبب هلاك او میگردد لازم میشود.
خلاصه برحسب موارد و حالات، مظاهر و صُوَر دعا متفاوت میشود. چنانكه برحسب روایات نیز دعاهای مناسب این حالات از پیغمبر اكرم و ائمّه طاهرین(ع) ـ كه معلّمان الهی مكتب دعا هستند ـ رسیده است. اما اینكه بعضی متصوّفه میگویند:
یک گُرُه دارم خبر از اولیا |
|
كه زبانشان بسته باشد از دعا |
بهطورمطلق، بهطور یك روش دائمی، خلاف سیروسلوك شرعی و سیره رسول خدا(ص) و ائمّه معصومین(ع) است كه فقط باید به آنها اقتدا و تأسّی كرد و از آنها كسب تعالیم اخلاقی و عبادی را نمود.
قسم دوّم: از دعاهای مشتمل بر درخواستها و رفع نیازمندیها، دعاهایی است كه مربوط به كمال نفس، تعالی روح، امور معنوی، حصول معرفت، تقرّب به درگاه الهی، تكامل در عبودیّت و حسن ارتباط بنده با خدا و چیزهایی است كه هرچه در آنها انسان ترقّی و رشد داشته باشد، ارزش انسانی او افزوده میشود و وجهه خدایی و رحمانی او را قوّت میدهد و از حَضیض حُظوظ عالم حیوانی بهسوی اوج مرتبه ملكوتیّت و حقیقت انسانیّت و آدمیّت پرواز مینماید.
لذّت این دعا قابل توصیف نیست و تا انسان آن را درنیابد نمیفهمد. روح را قانع مینماید و آرامبخش دل و موجب صفا و روشنی باطن و رفع تیرگیها و تاریكیهای قلب است.
وقتی انسان در مراتب و منازل این دعا سیر مینماید احساس میكند كه آنچه را خواسته است به او عطا میكنند و اجابت دعایش با دعایش همزمان است. در این دعا انسان تلاش میكند كه چیزی نگوید و نخواهد جز آنچه ارتباط او را با صاحب این عالم كه كمال مطلق است محكمتر سازد تا آنجا كه فقط منقطع بهسوی او میشود و برای او میشود و در حال این دعا هرچه میبیند جمال و كمال است و هرچه درك میكند حضور و وصال و هرچه دعا میكند تمنّایش و عشقش به دعا بیشتر میشود و از آن سیر نمیشود.
در این بخش از دعای شریف كه ما آن را بخش سوم شمردهایم، این قسم اشرف و اعظم دعا را میخوانیم و اگرچه صلاحیّت این درخواستها و گرفتن این عطیّات را نداشته باشیم با همین دعا در واقع صلاحیّت و استعداد این سؤال و قبول تقاضا را نیز میطلبیم.
اموری كه از خدا میخواهیم همه مربوط به كمال نفس، رشد فكر، قوّت ایمان و حیات اخروی و معنوی است؛ زیرا دعاكننده عرض میكند: