اشتباه یا اشتباهكاری در اینجاست كه، قیام امام(علیه السلام) را با قیام سیاستمداران و ریاستطلبان تاریخ مقایسه كرده و آن را انتحار سیاسی و ترك حزم میشمارند باآنكه این قیام از هرگونه شائبه اغراض دنیایی و شخصی منزه و مبرّاست. در فصل اول همین بخش روشن ساختیم كه قیام امام(علیه السلام) یك قیام الهی و ادای تكلیف دینی و مأموریت خدایی بود و باید آن را با قیامهای مشابه آن (نهضتهای انبیا و اولیا) مقایسه كرد كه به اتكای نیروی مادی و ظاهری نبود.
ابراهیم خلیل(علیه السلام) درحالیكه نه قشونی داشت و نه شمشیر و اسلحه و نه همكار و همفكری، در برابر پادشاه جباری مانند نمرود قیام كرد و خدایان و مقدسات او و ملتش را خوار شمرد، بتهایشان را شكست و پایمال نمود. موسای كلیم(علیه السلام) چوپان پشمینهپوش فقیر، از فرعون مصر خواستار شد كه دست از دعوای خود بردارد و استعباد بندگان خدا را ترك كند و بنیاسرائیل را آزاد سازد؛ فرعون را گمراه شمرد و از او و قشون و سپاهش بیم نكرد.
محمّد(ص) بیمعین و یارویاور و تنها و بیجمعیت و لشكر، پرچم دعوت گردنكشان متكبر عرب و عجم را به دوش گرفت، و قبایل مشرك و وحشی را كه سیصدوشصت بت داشتند، به توحید و پرستش خدای یگانه خواند و به پادشاه ایران و قیصر روم نامه نوشت و همه را به پذیرش دین خدا دعوت كرد.
یحیای پیغمبر(ص) ، مردم را بهسوی خدا خواند، اما توسط پادشاه ستمكار كشته شد و سرش را برای فاحشهای به هدیه بردند.
حسین(علیه السلام) مردم را به حق و عدالت و دین جدش دعوت كرد، او را كشتند و سرش را برای یزید هدیه بردند.
زكریا(علیه السلام) و سایر پیغمبرانی كه كشته شدند یا مردم دعوتشان را پذیرفتند، با اتكا به كدام اسباب ظاهری و وسایل مادی قیام كردند؟
قیام این طبقه جز مأموریت دینی، باعثی نداشت و غلبه و شكست ظاهری برای آنها یكسان بود.
در عصر انبیا نیز كسانی بودند كه دعوت ایشان را تندروی و بیاحتیاطی و استقبال از مرگ و هرگونه خطر میشمردند و حتی آنها را به باد استهزا و تمسخر میگرفتند؛ چون هدف انبیا را از هدف مردمان دنیاطلب و جاهدوست تمیز نمیدادند و نهضتهای روحانی و معنوی و آسمانی را كه براساس اطاعت امر خدا و فضیلت و بشردوستی و حقیقت و عدالت و اتمامحجت است، مانند نهضتهای دنیایی كه بر اساس حبّ به دنیا و جاه و ریاست و منفعت شخصی است میشمردند.