طولانیبودن مدت جنگهای داخلی كه تا آن زمان بیسابقه بود و كشتههای بسیاری كه طرفین متحمل شده بودند، روحیة مردم را برای ادامة جنگ، كم كرده بود. جز عدة قلیلی مانند قیس بن سعد كه با ایمان
كامل و هوش سرشار و تربیت خاص، آینده اسلام را در حكومت بنیامیّه میدیدند و دورنمای آن وضع موحش را تماشا میكردند، بیشتر افراد به جنگ علاقه نداشته و طرفدار صلح و سازش بودند.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در اواخر دوران زندگی هرچه آنها را به جهاد ترغیب مینمود آنگونه كه باید، اظهار اطاعت و فرمانپذیری نمیكردند، و در امتثال اوامر آن حضرت سنگینی و سستی نشان میدادند بهطوری كه آن حضرت از دست آنها آزردهخاطر و گلهمند بود.
پس از شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بیرغبتی آنها به جهاد بیشتر شد، خصوصاً خانوادههایی كه در این جنگها كشته داده و عزادار بودند به ادامه جهاد روی خوش نشان نمیدادند.
عده كشتهشدگان جنگ صفین بنا به نقل مسعودی[1] از طرفین صدودههزار، و شماره كشتگان جنگ نهروان چهارهزار نفر بود[2] و بنا به نقل یعقوبی[3] عده مقتولین جنگ جمل كه قبل از صفین و نهروان روی داد سیوچندهزار نفر بودند. كثرت مقتولین در این جنگها قیافة جهاد را مهیب و وحشتزا ساخته و مردمان كوتاهفكر و راحتطلب را كه همیشه اكثریت دارند از آن گریزان كرده بود، لذا وقتی حضرت امامحسن(علیه السلام) تصمیم به جهاد گرفت و مردم را به جنگ ترغیب كرد، بیشتر مردم
نپذیرفتند. بااینكه شخصاً از كوفه بیرون رفت و مغیرة بن نوفل را در كوفه جانشین خود قرار داد و نخیله را لشكرگاه كرد و ده روز در آنجا ماند. بیشتر از چهارهزار نفر برای جهاد در ركاب آن حضرت بیرون نیامدند، امام(علیه السلام) ناچار به كوفه بازگشت، و مردم را به جهاد تحریص كرد.[4]