گروهی هم بودندكه ادامه جنگ را موجب ضعف كلی مسلمین میدانستند و بیم آن داشتند كه اگر جنگ دنبال شود ذخائر جنگی مسلمانان از عِدّهوعُدّه تمام شود و دشمنان خارجی به آنها هجوم آورند و در ممالكی كه به تازگی ضمیمه قلمرو حكومت اسلام شده انقلاب و كودتا علیه حكومت مركزی آغاز گردد، و این احتمال هم بجا بود زیرا بیشبهه جنگ داخلی سبب ضعف میشود و بعد از جنگ هركدام از دو حریف كه غالب شود، توانایی دفاع از مملكت را
ندارد؛ معلوم است معاویه كه آنهمه مظالم را مرتكب شد، و بر خلیفة بحقّ خروج كرد و اصحاب پیغمبر(ص) را ـ برای خاطر آنكه خلافت را غصب كند ـ به قتل رسانید، چنان كسی نبود كه برای بقای اسلام و مصالح عالیه مسلمین دست از تجاوز و حكومت بردارد.
او سالها نقشهها ریخته و خیانتها و جنایتها مرتكب شده كه بر مردم سلطنت یابد، چگونه حاضر خواهد شد كنار رود و تسلیم حق شود؟ اگر در او ذرّهای غیرت دین و علاقه به عزّت اسلام بود از روز نخست با علی(علیه السلام) مخالفت نمیكرد و این فتنهها را برپا نمی نمود.
در این شرایط كسی كه مصالح مسلمین را حفظ میكند و از مقام زمامداری و خلافت كه حق اوست به ظاهر صرفنظر نماید، حضرت امامحسن(علیه السلام) است. اوست كه ناچار برای حفظ دین به صلح تن در داد، و آنهمه شدائد و زخمزبانها را در راه خدا خریدار شد و مانند پدرش علی(علیه السلام) در عصر ابیبكر و عمر و عثمان، شمشیر در نیام نمود.