ازجمله چندى است كه عوامل مزدور و مغرض و مأمور ـ كه به هویت آنها اشاره شد ـ به مقامات قدسیه انبیا و اوصیا، متهتّكانه و بىادبانه جسارت كرده و شئون و مراتب مسلّم و معلوم آنها را انكار مىكنند و مىخواهند از این راه جنگ داخلى برپاكرده، تشكّل و همبستگى نیرومند مسلمانان را در برابر دشمنان اسلام و مزدوران الحاد و استعمار ضعیف نمایند. یكى را برمىانگیزند تا فضایل و علوم لدُنّى آنها را انكار كند، و دیگرى را مأمور حمله به حریم ولایت آنها مىسازند و شئونى را كه خداوند متعال به آن بزرگواران عطا كرده است، حاشا مىنمایند. حتى پاى جسارت را فراتر گذاشته، با نواصب و دشمنان اهلبیت رسالت همصدا شده، پیروى از یزید، معاویه، زیاد، ابنزیاد، حجّاج و متوكّل را شعار خود ساخته، و آیین بنىامیه و دشمنان آل محمّد(علیهمالسلام) را نوسازى مىنمایند.
پارهاى هم با تأویلات و تفسیرهاى نادرستى در پیرامون مسائلى مانند عصمت، طهارت، شفاعت، ولایت، وصایت و امامت مىخواهند خود را روشنفكر جلوه دهند، تا تنى چند از افراد خام و روشنفكرزده را به دور خود جمع كرده، در مقاصد جاهطلبانه خود از آنها استفاده نمایند.
راجع به ولایت تكوینى و تشریعى نیز باب بحث و انكار را باز كرده، و خوشبختانه یا متأسفانه، بیشتر آنان كه در انكار آن مبالغه دارند، معنای صحیح آن را درك نكرده و ندانسته و متعصّبانه و از راه لجاج و عناد انكار مىكنند، چنانکه بسیاری از معترضان و مخالفان آنها نیز از ناحیه علم و آگاهى همطراز آنها هستند.
ازاینجهت بسا مىشود كه سلب و ایجاب طرفین وارد بر دو موضوع شده و آنچه یك نفر اثبات و از آن دفاع مىنماید، غیر آن چیزى است كه دیگرى انكار و ردّ كرده است و مفهوم ولایت تكوینى و ولایت تشریعى نزد كسى كه آن را ردّ مىكند، مفهومى است كه اثباتكننده ولایت تكوینى و تشریعى هم آن را ردّ مىنمایند و در نظر اثباتكننده نیز مفهومى است كه ردّكننده هم آن را اثبات مىكند و اگر طرفین بفهمند نفى و اثبات آنها در دو مورد است و بههم ارتباط ندارد، مىفهمند كه نزاع آنها لفظى بوده و ناآگاهى و ترك تحقیق باعث آن شده است.
پاسخهایى پیرامون این دو جمله داده شده است؛ ولى به نظر مىرسد بهطور كافى روشنكننده این مطلب نیست و محلّ بحث را تعیین نمىكنند و موارد لفظى بودن این بحث و موارد حقیقى بودن آن را آشكار نكردهاند.
البته پارهاى هستند كه عامدانه و مغرضانه و مأمورانه، راه خلاف را مىپویند و حتى ادعیهاى مثل دعای «جوشن كبیر» كه تمامش ذكر خدا و اسماءالحسنى و توحید است و كتابهایى مثل الغدیر را خرافات مىگویند و ولایت تكوینى و تشریعى را به هر معنایی انكار مىكنند، حتى از ابنتیمیهها و ابنقیّمها و ابنحطانها و نواصب دیگر هم در دشمنى با اهلبیت(علیهمالسلام) پیش افتادهاند؛ ولى بیشتر كسانى كه در میدان این مجادلات كشیده شدهاند، فریفته الفاظ گردیدهاند كه اگر بفهمند منكران مأمور و مزدور چه قصدى داشته و چه حقایق مقدّس و ثابتى را انكار مىكنند، از آنها بیزارى مىجویند.
قسمتى از این كتاب بهطور اختصار، توضیحى است راجع به این دو موضوع (ولایت تكوینى و ولایت تشریعى) كه در دو بخش تنظیم شده؛ در بخش اوّل كه بهمنزله مقدمه است، بعضى از مطالب بسیار مهم و اصولى تذكّر داده شده كه در درك حقیقت این بحث و اطراف و جوانب آن مفید بوده و دانستن آن، با قطع نظر از این بحث نیز كمال لزوم را دارد. و در بخش دوم - ان شاء الله تعالی- توضیحات
و تحقیقات پیرامون ولایت تكوینى و ولایت تشریعى به عرض پژوهشگران و جویندگان حقایق مىرسد.
امید است براى روشن شدن اذهان و حفظ وحدت كلمه مسلمین و جلوگیرى از تفرقه، مؤثّر باشد.
(إِنْ أَرَدْتُ إِلاَّ الاِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَما تَوْفِیقِى إِلاّ بِاللّٰهِ عَلَیْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ)؛[1]
«من جز اصلاح ـ تا آنجا که توانایی دارم ـ نمیخواهم. و توفیق من جز به خدا نیست؛ بر او توکّل کردم و بهسوی او بازمیگردم».