بنیعبّاس ناچار بودند خود را هم رهبر سیاسی و هم رهبر دینی بدانند؛ زیرا در اسلام، سیاست و دیانت از هم جدا نیست. دیانت یعنی همه چیز، تجزیه دین از سیاست و انفصال سیاست از دین، شعاری است كه بیگانگان و دشمنان اسلام، از پشت آن، میخواهند اسلام را از حكومت در جوامعِ مسلمین معزول كنند و وحدت مسلمانها را از بین ببرند. این موضوع، یعنی تجزیه، فصل و جدایی دین از دنیا، خطرناكترین افكار ضدّاسلامی و مخالفِ صریحِ تعالیم اسلام، آیات و نصوص كتاب و سنّت است؛ بنابراین، بنیامیّه و بنیعبّاس هم نتوانستند آن را انكار كنند و خود را پیشوای مسلمین خواندند، بیآنكه واجد صفات رهبری باشند و اشكال وارد مخالفان آنها هم این بود كه شما به شهادتِ اعمال و رفتاری كه دارید و برای اینکه عالِم به معارف اسلام نمیباشید، واجد صفات رهبری نیستید و غاصب این مقام میباشید.