فصل دوم: وفات جناب ابوطالب(ع)
یكی دیگر از اتّفاقات تاریخی كه در ماه مبارك رمضان به وقوع پیوست، وفات حضرت ابوطالب است. بنابه قول شیخ مفید +[1] در هفتم ماه رمضان سال دهم بعثت، سه سال قبل از هجرت، ابوطالب یگانه حامی و كفیل پیامبر(ص) وفات نمود.
همان بزرگمرد ارجمندی كه از اجتماع و همدستی قریش و نقشهها و تهدیدات و قطع روابط و آزار و اذیّت ایشان بیم نداشت و تا زنده بود، با خلوص نیّت، از پیامبر اسلام(ص) حمایت كرد و به او گفت:
اِذْهَبْ یَابْنَ اَخی، فَقُلْ ما أَحْبَبْتَ فَوَاللهِ لا اُسَلِّمُكَ لِشَیءٍ اَبَداً.[2]
ای پسر برادرم! برو و هرچه دوست داری بگو؛ به خدا سوگند تو را در هیچ پیشامدی تنها نمیگذارم.
و سروده است كه:
واللهِ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْكَ بِجَمْعِهِم |
|
حَتّی اُوَسَّدَ فِی التُّرابِ دَفیناً |
به خدا قسم هرگز با همه قوایشان به تو دست نمییابند، تا من بر بالش خاک سر بگذارم و مدفون شوم; پس دینت را منتشر كن و دستور خودت را بگذران كه ترسی بر تو نیست; و مژده باد تو را و چشمت را با آن روشنساز، دینی را آوردی كه میدانم آن دین، بهترین ادیان برای بشر میباشد.
و همان بزرگواری كه در ضمن قصیدة دیگرش میفرماید:
أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنّا وَجَدْنا مُحَمَّداً |
|
رَسُولاً كَمُوسی خُطَّ فی أَوَّلِ الْكُتبِ |
آیا نمیدانید كه ما محمّد(ص) را پیامبری مانند موسی(علیهالسلام) یافتهایم; كه در كتب آسمانی پیشین از او نام برده شده است و بهدرستیكه در میان بندگان، برای او محبّتی است و كسی را كه خداوند به محبّت خود مخصوص گردانیده، انحراف و لغزشی ندارد
و نیز میفرماید:
إِنَّ عَلیّاً وَجَعْفَراً ثِقَتی |
|
عِنْدَ مُلِمِّ الزَّمانِ وَالنُّوَبِ |
علی و جعفر در حوادث و ناملایمات روزگار مورد اعتماد من هستند. ]وی به فرزندانش توصیّه میكند و میفرماید:[ آن حضرت را رها نكرده و خوار نکنید و پسر عموی خود را یاری دهید; ] و این نكته را متذكّر میشود كه:[ پدر او از میان برادران برادر پدر و مادری من است و من و او از یك پدر و مادر هستیم. به خدا قسم من، یاری پیامبر(ص) را رها نخواهم كرد و او را خوار و بییاور نخواهم گذاشت و نیز هیچکس از فرزندانم - آن مردان با حب و نسب - او را خوار و تنها نخواهند گذاشت.
از حضرت باقر(علیهالسلام) روایت شده است که فرمود:
«اگر ایمان ابیطالب را در یك كفّة ترازو و ایمان این خلق را در كفه دیگر گذارند، ایمان او سنگینتر خواهد بود».[5]
مقام آن حضرت چنان رفیع بود كه پیامبر(ص) در مصیبتش گریان شد
و بسیار اندوهناك گردید و جبین راست او را چهار مرتبه مسح فرمود و جبین چپش را سه مرتبه مسح كرد؛ سپس فرمود: ای عمّ! در صغیری پرورشم دادی و در یتیمی كفالتم نمودی و در بزرگی یاریام كردی؛ خدا به تو در برابر یاری من پاداش نیكو دهد. پیامبر(ص) پیشاپیش جنازه او میرفت و میفرمود: صله رحم كردی و جزای نیكو گرفتی.[6]
در سیرة ابنهشام از محمد بن اسحاق نقل شده است که: پس از وفات ابوطالب، قریش، بر پیامبر(ص) مرارتهایی رساندند که در حیات ابوطالب جرأت انجام آنها را نداشتند. از پیامبر(ص) روایت شده است که فرمود:
«ما نالَتْ مِنّی قُرَیْشُ شَیْئاً أَكْرِهُهُ حَتّی ماتَ أَبُوطالِب»؛[7]
«قریش دربارة من به چیزی که از آن کراهت داشته باشم نرسیدند؛ تا وقتی ابوطالب وفات كرد».
سال وفات دو یار دیرین پیامبر(ص) حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه، امّ المؤمنین(علیهما السلام) «عامُ الحُزْن» نام گرفت.[8]
[1] ر.ك: مفید، مسارالشیعه. در مورد وفات ابوطالب اقوال دیگری نیز بین مورخان و محدثان وجود دارد. جهت اطلاع از اقوال رجوع کنید به: ابنسعد، الطبقاتالکبری؛ ج1، ص100؛ ابنقتیبه دینوری، المعارف ص132؛ ابنخشاب بغدادی، المحبر، ص11؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج1، ص37 – 38؛ طوسی، مصباحالمتهجد، ص812؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص150؛ ابنجوزی، المنتظم، ج3، ص7؛ ابن اثیر جزری، الکامل فیالتاریخ، ج2، ص90؛ ابنکثیر، السیرةالنبویه، ج2، ص122؛ مجلسی، بحارالانوار، ج19، ص14، 20 – 21؛ ج35، ص82.
[2]. ابنهشام، السیرةالنبویه، ج1، ص266؛ طبری، تاریخ، ج2، ص67؛ صالحی شامی، سبلالهدی و الرشاد، ج2، ص327.
[3]. كراجكی، كنزالفوائد، ص79؛ بیهقی، دلائلالنبوه، ج2، ص188؛ ذهبی، تاریخالاسلام، ج1، ص150؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ج3، ص42.
[4]. فتال نیشابوری، روضةالواعظین، ص140 ـ 141؛ مجلسی، بحارالانوار، ج35، ص121.
[5]. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج14، ص68؛ مجلسی، بحارالانوار، ج35، ص156 ـ 157.
[6]. یعقوبی، تاریخ، ج2، ص35.
[7]. ابنهشام، السیرةالنبویه، ج1، ص416.
[8]. مقریزی، امتاعالاسماع، ج1، ص45.