دست یافتن به امامت، پیش از سن بلوغ، گرچه تا آن زمان بهطوررسمی سابقه نداشت؛ و در بین امامان، هیچیك در این سن بر مسند امامت ننشسته بودند، ولی در بین سایر انبیا و پیامبران سابقهدار است و حضرت عیسی و یحیی(علیهماالسلام) در كودكی به مقام نبوّت رسیدند. قرآن دربارة حضرت عیسی(علیهالسلام) میفرماید:
«بهدرستیکه من بندة خدا هستم که خداوند به من کتاب عطا کرده و مرا پیامبر گردانیده است».
و درباره حضرت یحیی(علیهالسلام) میفرماید:
«و فرمانِ (نبوت) را درحالیکه کودکی بیش نبود، به او دادیم».
این مسئله كه علوم و دانشهای امامان (علیهمالسلام) و قّوت فهم و كثرت معارف آنان بهواسطه آموزش و گذشت زمان و رشد جسمانی نیست، همواره مقبول خواصّ و عوام بوده است و کتب تاریخی قطعی و معتبر آن را اثبات میکند.
از دوران كودكی هریك از ایشان، حكایات و داستانهای شگفتانگیز بسیاری كه حاكی از نبوغ فوقالعاده و فعلیّت كمالات و فضایل آنهاست، نقل شده است؛ حتّی معاویه و یزید و عبدالله بن عمر نیز از علم لدّنی آنها سخن میگفتند؛ و مثل ابوحنیفه، وقتی حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام) در سن هفت سالگی بودند، از ایشان مسائل فقهی میپرسید و پاسخ میشنید.[3]
هركس در حالات آن بزرگواران مطالعه کند و علومی را كه در دوران كودكی و بعد از بلوغ از آنها صادر شده را ملاحظه كند، میفهمد كه
اینهمه علم و معرفت از راه تحصیل فراهم نمیشود.
علوم بیپایان امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را در همه رشتههای علوم اسلامی و حقوق و معارف والهیّات و...، چگونه میتوان با تحصیل، به دست آورد و كدام مكتب و مدرسه غیر از مكتب خاصّ حضرت خاتمالانبیاء(ص) میتوانست در آن زمان چنین فارغ التّحصیلی داشته باشد و كدام استاد میتوانست این شاگرد بینظیر را تربیت كند و غیر از علی(علیهالسلام) چه كسی میتوانست علوم نبوّت را حمل كند و باب مدینة علوم نبیّ شود؟
علوم تمام اصحاب و شاگردان مكتب پیامبر(ص) در برابر علوم علی(علیهالسلام) قطرهای در مقابل دریا بود.
این علوم از فضل خدا و میراث آنان از رسول خدا(ص) است و صدور این علوم اگر از خردسالان تعجب داشته باشد، از سالمندان نیز تعجّب دارد. مگر سالمندان دیگر ظرفیّت اینهمه علم را دارند؟ و مگر دانشمندان سالمند، اینگونه بدونسابقه و بالبداهه به مسائل مردم پاسخ دادهاند؟
در این باب فرقی بین كودك هفتساله و پیرمرد هفتادساله نیست؛ هر دو باید استعداد خاص و صلاحیّت تمام و كمال داشته باشند كه بتوانند این علوم را اخذ كرده و مُلْهَمْ وَ مُفَهَّمْ و مُحدَّث به آن شوند.
همانگونه كه منصور (خلیفه) در مورد امام جعفر صادق(علیهالسلام) گواهی داد كه آن حضرت، از كسانی بود كه خدا در شأن آنان میفرماید:
«پس کتاب را به بندگانی که آنها را برگزیدیم، به ارث دادیم».
هریك از امامان نیز بندة برگزیدة خدا بودند كه خدا كتاب و علم كتاب را به ایشان عطا فرمود و هیچگاه امّت، از چنین شخصیّتی از اهلبیت (علیهمالسلام) ، محروم نخواهد شد.
مرورِ زمان نیز ثابت كرد، غیر از این ذواتِ مقدّسه، فرد دیگری مصداق این احادیث نیست و ایشان هستنند كه علمشان از علم خدا و
بصیرتشان، موهبتِ خاصّ خداست و مسلمانان به شرق بروند یا به غرب، علم صحیح را جز در نزد آنها نخواهد یافت.
حضرت زین العابدین(علیهالسلام) برحسب نقلِ ابنحجر هیتمی شافعی وقتی كه آیة شریفه:
«ای افراد با ایمان از خدا پروا داشته باشید و با راستگویان باشید».
را تلاوت میفرمود، دعایی طولانی میخواند و میفرمود:
«و دیگرانی نیز نسبت به شأن و مقامِ ما، راه تفریط را پیمودند و با استناد به متشابهات قرآن و تأویلِ آیات، مطابق رأی خویش، استدلال به عقیدهشان نمودند».
تا اینكه فرمود:
«پس آیندگان این امت، به چه کسی پناه برند درحالیکه نشانههای دین مندرس شده و از بین رفته است و این امت، به پراکندگی و اختلاف نزدیک شدهاند تا آنجاکه گروهی از مردم، گروه دیگر را تکفیر مینمایند و خداوند متعال میفرماید: «و همچون کسانی نباشید که پراکنده شده به اختلاف با یکدیگر افتادند، درحالیکه شواهد روشن ما به ایشان رسیده بود».
پس چه کسی در ابلاغ و اتمام حجت و بیان حکمت بر این امت پراکنده، مورد اعتماد است؟ آیا فرد دیگری جز
دارندگان کتاب و فرزندان ائمه هدی و چراغهای فروزان هدایت که خداوند، به وجود آنها بر بندگانش احتجاج نموده است، وجود دارد؟ آری خداوند، خلقش را باطل رها نکرده و آنها را بدون راهنما نگذاشته است. آیا تو آنها را میشناسی و آنها را جز از شاخههای درختِ مبارکة امامت و باقیماندههای برگزیدهای که خداوند، ناپاکی را از آنها دور نموده و آنها را کاملاً پیراسته ساخته و آنها را از آفات و بدیها بهدور داشته و دوستیشان را در قرآن واجب ساخته است، میدانی؟»
این بیانات بلیغ، در نهایت صراحت به این مطلب اشاره دارد كه جز ائمّه هدی و پیشوایان و شخصیّتهایی كه عِدل كتاب خدا هستند، هیچ كس و هیچ مقامی صلاحیّت رهبری امّت را ندارد و فقط آن بزرگواران محل اعتماد و وثوق و از خطا و اشتباه بهدور میباشند، و خدا آنان را از هر رجس و آلایش پاك قرار داده و مودّت آنها را بر همه واجب فرموده است.
[1]. مریم، 30.
[2]. مریم، 12.
[3]. ر.ک: ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج3، ص429؛ مجلسی، بحارالانوار، ج48، ص106.
[4] فاطر، 32.
[5]. صدوق، کمالالدین ص241؛ حر عاملی، وسائلالشیعه، ج27، ص34؛ طبری امامی، المسترشد، ص578؛ حاکم نیشابوری، المستدرک،ج2، ص343.
[6]. ر.ك: امانالامة، من الضلال والاختلاف، تألیف نگارنده، ص169 – 171.
[7]. حمیری قمی، قربالاسناد، ص77؛ صدوق، کمالالدین، ص221؛ کراجکی، کنزالفوائد، ص152.
[8]. توبه، 119.
[9]. آل عمران، 105.
[10]. هیتمی، الصواعقالمحرقه، ج2، ص444؛ اربلی، کشفالغمه، ج2، ص310؛ قندوزی، ینابیعالموده، ج2، ص368، 440 ـ 441.