سخنگفتن از فضیلت دعا با تصریحات مؤكّد قرآن مجید و احادیث شریفه بر فضیلت آن، توضیحِ واضحات است. دعا، بخش مهمّی از برنامههای دینی اسلامی است كه متضمّن بخشهای مهم دیگر مثل تعلیم، تربیت، تزكیه و تكامل در عقل، عقیده، ایمان و اخلاق است.
در هنگام دعا، اتّصال و ارتباط بنده با خدا محكم میشود و عالم غیب و وجود صاحب این جهان را كه همه به او محتاج و نیازمندند و خواهوناخواه بهحكم:
«هركس در آسمانها و زمین است ـ با همه آثار وجودیش ـ به رغبت و اشتیاق و به جبر و الزام، شب و روز به طاعت خدا مشغول است».
همه خاضع حكم و فرمان او هستند، احساس و ادراك مینمایند و شعور، باور و ایمان او به علم و قدرت و سایر صفات كمال او، بیشتر میشود.
بشر به فطرت خود، نیاز به دعا و میل به نیایش، تضرّع و ابتهال در برابر قدرت مافوقِ همة نیروهای عالمِ مادّی و كلّ جهان خلقت را درك مینماید و بدون دعا و توجّه به حقیقتی كه مافوق تمام حقایق و قاهر، غالب و حاكم بر همه است، روحش آرام نمیشود.
او كسی را میخواهد كه درهرحال صدای او را بشنود و دَرِ خانهاش همیشه به روی او باز باشد و از حاجات او آگاه باشد و در هنگام بلا و سختی به او پناه ببرد و به او امیدوار باشد و از همة حالات و از راز دلش مطّلع باشد و چیزی بر او مكتوم و مخفی نباشد و از عجز و ناتوانی منزّه و مبرّا باشد. چنانكه قرآن مجید میفرماید:
«خدا میداند آنچه به درون زمین میرود و آنچه از آن خارج میشود و آنچه از آسمان نازل میگردد و آنچه در آسمان عروج میكند و او با شماست هرجا كه باشید و او به آنچه میكنید بینا و آگاه است».
دعا، وجدانهای تاریك را روشن و اشخاص خسته را از خستگی بیرون میآورد و نشاط آنها را تازه میكند و از تسلّط یأس و افكار تشویشآمیز و خطرناك بر انسان جلوگیری مینماید و در هنگام مصائب، تسلّیبخش او میشود و در مواقف عظیم و هراسانگیز كه شخص به ایستادگی، مقاومت، تحمّل، بردباری و استواری نیاز دارد، دعا همه اینها را به او میدهد. هیچ مادّه و سرمایهای نمیتواند بهقدر دعا به انسان كمك و یاری كند.
امامسجاد(علیهالسلام) در یكی از حالات بسیار شورانگیز دعاییاش ـ كه شرحش در كتابهای سیرة اهلبیت(ع) مذكور است ـ به درگاه خدا عرض میكند:
«ای كسی كه گمراهان او را قصد كردند و او را راهنما و مرشد خود دیدند و ترسناكان بهسوی او رفتند و او را پناهگاه خود یافتند و پناهجویان بهسوی او پناهنده شدند و او را پناهنگاه خود یافتند. كجا و چه زمانی راحت است برای آنكه بدنش را برای غیر تو بهپا دارد (و در برابر غیر تو بایستد و خضوع و بندگی كند) و چه زمان فرح و نشاط است برای كسی كه غیر تو را نیّت نماید؟».
افرادی كه به دعا راه نیافتهاند از بهترین لذایذ معنوی، محروم و در زندگی، بیپناهگاه هستند و در برابر هر حادثه و جریانی روحشان شكستپذیر است و ناچار به هر دری روی میآورند و به هر چیزی متشبّث و به هركس چاپلوسی و تملّق میگویند. آنها مخاطب این شعر شاعرند كه میگوید:
حاجت ز خلق میطلبی این چه گمرهی است |
|
|
|
خاكت به سر مگر به خدا آشنا نهای |
|
البتّه احساس نیاز به دعا و احتیاج به آن در هنگام شداید، بیشتر میشود و بسیاری حتّی ناخودآگاه به خدا متوجّه میشوند و اگر به
زبان هم نگویند به دل «یَا أَرْحَمَ الرَّاحمِینَ» و «یَا مَنْ یُجِیبُ دَعْوَةَ الْمُضْطَرِّینَ» و... میگویند. فطرت آنها كه بر توحید است در این مواقع بیدار میشود. چنانكه در قرآن مجید میفرماید:
«بگو آیا میبینید اگر شما را عذاب خدا آمد، یا ساعت (كه مراد از آن یا هنگام مرگ یا روز قیامت است) آیا غیر خدا را (برای رفع اهوال و سختیهای آن) میخوانید اگر راست میگویید، بلكه او را میخوانید».
در دعا موضوعی كه مهم است توجّه بنده به فقر و نیاز خود به خدای بینیاز و غنیّ است و بهعبارتدیگر خودشناسی و خداشناسی است؛ خودشناسی به اینكه چیزی محسوب نیست و مالك چیزی نیست:
و خداشناسی به این است كه انسان بفهمد مالك همه خیرات و ولیّ همه نعمتها و برآورنده همه حاجتها و آفریننده و روزیدهنده
همهچیز، خداوند متعال است. هرچه این احساس فقر بیشتر باشد و معرفت به غنا و بینیازی خدا كاملتر گردد، درجه دعا و ربط بنده با خدا بالاتر و قویتر میگردد و بیشتر میفهمد كه خودش و همه به او محتاجند و همه باید به او عرض حاجت كنند. او قاضیالحاجات و كافیالمهمّات است. همه باید دست حاجت بهسوی او دراز كنند كه بیشتر حاجات آنها را بدون سؤال و درخواست آنها و بیآنكه آنها ملتفت به آن شده باشند برآورده نموده و برآورده میسازد كه:
و نیز:
دست حاجت چو بری پیش خداوندی بر |
|
||
|
كه كریم است و رحیم است و غفور است و ودود |
||
کرمش نامتناهی نعمش بیپایان |
|
||
|
هیچ خواهنده از این در نرود بیمقصود |
||
توجّه به غیر او و توسّل به غیر وسایلی كه او قرار داده و برگزیده است، مثل توجّه و توسّل فقیر به فقیر و حاجتخواستن گدا از گداست. همانگونه كه در این اشعار لطیف است كه میگوید:
گدائی را گدائی میهمان شد |
|
گدا بهر گدا جویای نان شد |
«ای مردم! شما همه فقیر و نیازمند به خدا هستید و اوست كه تنها بینیاز و حمید است».[9]
در فضیلت دعا، اخبار و احادیث ـ چنانكه اشاره شد ـ بسیار است ازجمله این حدیث ـ باتوجهبه فضیلت و ثواب بسیاری كه قرائت قرآن كریم دارد ـ حائز اهمیّت است:
معاویة بن عمار گفت به امامجعفر صادق(علیهالسلام) گفتم كه: دو نفر باهم همزمان شروع به نماز كردند و همزمان باهم نماز را به پایان رساندند، یكی از آنها تلاوت قرآن را در نماز بیشتر از دیگری داشت و دیگری دعا بیشتر خواند كدامیك افضل است؟ در
جواب فرمود: «هر دو دارای فضیلتند و هر دو نیك هستند». پرسشكننده گفت: میدانم كه هر دو فضیلت دارند و هر دو خوب هستند. فرمود: «دعا فاضلتر است؛ مگر نشنیدهای فرمودة خدا را كه میفرماید: پروردگارتان این دعوت را كرد كه مرا بخوانید تا استجابت كنم بهدرستی كسانی كه از عبادت من استكبار میورزند بهزودی با كمال ذلّت، داخل جهنّم خواهند شد. آن نماز (كه دعایش بیشتر است) به خدا سوگند عبادت است، آن نماز به خدا سوگند افضل است، آن به خدا سوگند افضل است آیا آن عبادت نیست؟ آن به خدا سوگند عبادت است، آن به خدا سوگند عبادت است. آیا آن شدیدتر نیست؟ به خدا سوگند نماز همراه دعا شدیدترین عبادت است...».
و این حدیث را نیز از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بخوانید كه میفرماید:
«هركس چهار چیز به او عطا شود، از چهار چیز محروم نمیشود: كسی كه دعا به او عطا شود (موفّق به دعا
گردد) از اجابت محروم نمیشود و كسی كه توبه به او عطا شود (موفّق به توبه شود) از قبول توبه محروم نمیشود و كسی كه استغفار به او عطا شود (موفّق به طلب مغفرت و آمرزش گناه از خدا شود) از مغفرت و آمرزش محروم نمیشود و كسی كه شكر به او عطا شود (و موفّق به شكر نعمتهای خدا شود) از زیادشدن نعمت محروم نمیشود».
سپس امام(علیهالسلام) میفرماید: و تصدیق این (گفتار)، كتاب خداست كه
در مورد اجابت دعا میفرماید:
«بخوانید مرا، درخواست شما را روا میسازم».
و در مورد استغفار میفرماید:
و در مورد سپاسگزاری میفرماید:
و در مورد قبولشدن توبه میفرماید:
در اینجا و در خاتمه این مقدمه چند نكته را تذكر میدهیم:
اول اینكه: دعاهایی كه از پیغمبر اكرم(ص) و ائمّه طاهرین(ع) رسیده است یكی از منابع بزرگِ علم و معرفت است كه میتوان ازطریق تأمل در معانی و مضامین آنها به مقامات بلند علم و عرفان، عروج نمود. واقعاً بسیاری از این دعاها را كه در نهایت فصاحت، بلاغت، حسن مضمون، قداست و لطافت معناست باید از معجزات شمرد؛ زیرا غیر از كسی كه علمش لَدُنّی باشد نمیتواند این معانی و حقایق را بیان نماید. نمونه آنها دعاهای صحیفه سجادیه معروف به صحیفه كامله و زبور آل محمد و انجیل اهلبیت(ع) است كه باید همه مسلمانان به آن افتخار نمایند. چنانكه شرح آن به نام ریاضالسالكین تألیف سیّد اجلّ سیّد علیخان نیز از آثار ممتاز، و پرفایده و در نوع خود بینظیر است.[18]
همچنین دعاهای صحیفه ثانیه، صحیفه ثالثه، صحیفه رابعه، صحیفه علویّه و سایر دعاهایی كه در كتابهایی مثل: البلدالأمین و المصباح كفعمی و مصباحالمتهجد شیخ طوسی و كتابهای سیّد بن طاووس و كتاب دعای بحارالانوار و كتابهای دیگر كه همه اینها نهفقط كتاب دعا هستند كه كتاب معرفت و خداشناسی، نبوّت و پیغمبرشناسی، امامت و امامشناسی، و كتاب اخلاق و آداب هستند.
دوم اینكه: هرچند دعا به هر زبان و هر بیان كه باشد دعاست و برای آن الفاظ خاصّی معیّن نشده است و هركس میتواند بهقدر معرفت خود و بدونواسطه كسی با خدای خود، رابطه دعایی برقرار نماید و حوایج خود را به زبان خودش از خدا بخواهد و هیچ آداب و ترتیبی نجوید، و هرچه دلِ تنگش میخواهد بگوید؛ ولی دعاخواندن با دعاهایی كه از اهلبیت(ع) رسیده است افضل و كاملتر است و از نقص و خطابهای كوتاه و نارسا منزّه است.
آنها كه در اوج مقام معرفت قرار دارند میفهمند كه باید خدا را چگونه خواند و چگونه مخاطب قرار داد و چه حوایجی را از او طلبید. كسی كه جهلهای مختلف او را احاطه كرده است چگونه میتواند چنانكه شایسته است در محضر خدا زبان به سخن باز نماید.
سوم اینكه: دعا، مجرّد خواندن خدا و با خدا سخنگفتن است و شرط آن دانستن حاجت یا بیان حاجت نیست. فوائد و بركات مهمی كه بر آن مرتّب میشود، بر همان سخنگفتن با خدا و خدا را به
اسماءالحسنی خواندن و نعمتهایش را برشمردن و ستایش او و نیایش، تضرّع و تذلّلنمودن نیز مرتّب میشود. چنانكه در دعا نیز شرط نیست كه برای مقاصد اخروی باشد بلكه برای مقاصد مشروعه دنیوی نیز باشد باز دعاست و مستحب است كه همهچیز را و حتّی ـ برحسب بعضی روایات[19] ـ نمك طعام را از خدا بخواهد.
چهارم اینكه: برای كمال دعا، شرایط و آدابی است كه در كتابهای دعا ذكر كردهاند. چنانكه برای استجابت دعا نیز موانعی است كه باید برطرف شود كه از آن جمله: حرامبودن لقمه و غذا، ترك صله رحم و امور دیگر است. چنانكه در دعاست:
«خدایا! ببخش بر من گناهانی را كه دعا را حبس میكند».
كه از آن معلوم میشود اقتضای دعا برای اجابت از بین نمیرود ولی تأثیر آن حبس میشود تا وقتی كه گناهی را كه مانع استجابت بوده است با توبه و ادای حقوق ذویالحقوق و قضای آنچه باید انجام شود، تدارك نماید.
شرایط استجابت دعا نیز اقسامی دارد، بعض اوقات شریفه، اماكن مقدسه، مواقع و مواقف و امور دیگر تأثیر دعا را سریع میسازد كه تفاصیل آنها بهطور مبسوط و مشروح در كتابهای دعا مذكور است و با مراجعه به تألیفات بزرگان از حقایق عالی و مقاصد مهمّهای كه از دعا منظور است آگاه شوید؛ و در مواقع توجّه و دعا، این حقیر مسكین و بسیاربسیار محتاج به مغفرت و رحمت خدا و پدر و مادرم را فراموش نفرمایید.
پنجم اینكه: اگرچه باید همهچیز را از خدا خواست ولی اگر مطلب و حاجت، امری باشد كه با اسباب عادّی فراهم میشود و فراهمكردن آن برای شخص میسّر است، اكتفا به دعا صحیح نیست باید اسبابی را كه خدای مسبّبالاسباب برای آن مقرّر و مقدّر كرده است فراهم كرد و درعینحال از او هم تأثیر اسباب را التماس نمود. چنانكه در داستان آنكه در محضر رسول خدا (ص) ناقه خود را رها كرد و گفت: توكّل بر خدا كردم، رسیده است كه آن حضرت به او فرمود:
«زانوی شتر را ببند و توكّل كن».
البتّه در مواردی هم كه دست شخص از اسباب امری كوتاه است
نباید ناامید شود و دست از دعا و طلب حاجت از خدا برندارد و در دعا اصرار و الحاح نماید و لهجه صادق و راست داشته باشد. مثلاً كسی كه برای حوایج مسلمانان دعا میكند یا حاجت شخصی كسی را از او میخواهد باید درخواستش جدّی و واقعی باشد. اگر خداوند امكان انجام این حوایج و خدمات نوعی یا شخصی را به او عطا كرده باشد و او از بذل امكانات خود امساك نموده و بخل بورزد و بااینكه میتواند از گرفتاران دستگیری نماید، برای آنها دعا كند، معلوم است كه در دعا صادق نیست و مثل تشنهای است كه آب در دستش باشد و آن را نیاشامد و دعا كند كه خدا او را سیراب نماید!
[1]. رعد، 15.
[2]. حدید، 4.
[3]. ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج3، ص248؛ بحرانی، مدینة معاجز الائمة الاثنیعشر(ع)، ج4، ص380، 392 ـ 393؛ مجلسی، بحارالانوار، ج46، ص40.
[4]. انعام، 40 ـ 41.
[5]. اعراف، 188. «من مالک سود و زیان خویش نیستم».
[6]. ابنشاذان قمی، الروضة فی فضائل امیرالمؤمنین(علیهالسلام)، ص20.
[7]. طوسی، مصباحالمتهجد، ص70، 331، 599.
[8]. فاطر، 15.
[9]. حمید، هم محتمل است به معنای محمود و حمدشده و هم به معنای حامد و سپاسگزارنده باشد.
[10]. غافر، 60.
[11]. طوسی، تهذیبالاحکام، ج2، ص104؛ ابنفهدحلی، عدةالداعی، ص35؛ حر عاملی، وسائلالشیعه، ج6، ص438.
[12]. نهجالبلاغه، حکمت 135 (ج4، ص33).
[13]. غافر، 60. «بخوانید مرا، درخواست شما را روا میسازم».
[14]. نساء، 110. «و هرکس كار زشت انجام دهد یا به خود، ستم كند و پس از آن از خدا آمرزش بخواهد، خداوند را آمرزندة مهربان مییابد».
[15]. ابراهیم، 7. «اگر شكر نعمت بهجا آورید، نعمت شما را افزون میسازیم».
[16]. نساء، 17. «خدا توبه كسانی را میپذیرد كه كار زشت و ناشایسته از روی نادانی بهجا آورده پس از آن بهزودی (پیش از رسیدن مرگ) توبه كنند، پس خدا آنها را میبخشد و خدا (به توبه راستی) دانا و (درباره هركس) درستكار است».
[17]. نهجالبلاغه، حکمت 135 (ج4، ص33 ـ 34).
[18]. ر.ک: مدنی شیرازی، ریاضالسالکین.
[19]. سرخسی، المبسوط، ج30، ص273؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج2، ص65.
[20]. ابنطاووس، اقبالالاعمال، ج2، ص707؛ کفعمی، المصباح، ص555؛ محدّث قمی، مفاتیحالجنان، دعای کمیل.
[21]. ترمذی، سنن، ج4، ص77؛ ج5، ص417؛ ابنابیعاصم، الآحاد و المثانی، ج2، ص215؛ طبرسی، مشکاةالانوار، ص551.