نكتهای كه در اینجا لازم به یادآوری است این است كه: صفت علم خدا عین ذات اوست و خداوند از صفات حقیقیّه زاید بر ذات ـ كه انسان و ملائكه آنچنان هستند ـ منزّه و مبرّا است. بنابراین سخنگفتن
در حقیقتِ علم الهی، سخن از حقیقت ذات باریتعالی و فضولی است كه از آن نهی شده است؛ چون محیط، مُحاط نخواهد شد و مخلوق بر كنه خالق راه نخواهند برد.
فلاسفه راجع به حقیقت علم به معنای اعمّ و علم باریتعالی سخن بسیار گفته و اقوال مختلف كه به ده قول میرسد در آن گفتهاند و راهی را كه نباید پیمود و نمیتوان پیمود به گمان خود پیمودهاند! تَعَالَى اللهُ عَمَّا یَقُولُونَهُ عُلُوّاً كَبِیراً:[1]
و همچنین در حدیث است كه:
راجع به علم خدا از جهت احاطه و سعه آن، بیانات، خطبهها و دعاهای مأثوره از اهلبیت(ع) بسیار است كه اگر جمعآوری شود شاید كتابهای زیادی فراهم شود.
امام(علیهالسلام) در پایان این چند جمله كه به علم خدا مربوط میشود درحالیكه وجودش مشحون به درك عظمت و سعه علم و حلم باریتعالی ـ جلّت عظمته ـ است زبان به تسبیح میگشاید و خدا را به پاكی و بلندی رتبه میستاید و عرض میكند:
«پاك و منزّهی تو از هر نقص و عیب، جهل و عجز، و بلند و برتری تو از آنچه ستمكاران میگویند[5] برتری بزرگ. تسبیح میکنند تو را آسمانها و زمین و آنچه در بین آنهاست و نیست چیزی مگر اینكه تسبیح میگوید یا تسبیح میكند تو را به حمد و سپاس تو (كه محتمل است مراد این باشد كه لازمه حمد و سپاس خدا و ثنا بر او به صفات جمالیّه و جلالیّه و اقرار به كمال او، تسبیح، شهادت، گواهی و اقرار به پاكی و تقدّس حضرت باری از هر نقص و ناتمامی است) پس تنها برای توست حمد و سپاس و مجد و بلندی مقام ای صاحب جلال و اكرام و فضل و انعام و نعمتهای بزرگ و تویی بخشنده كریم، رئوف و مهربان».
پس از این ثنا و تسبیح و اقرار به نعمتهای خدا، از خدا سؤال مینماید و به اینگونه عرض حاجت میكند:
در این جمله از خدا وسعت روزی حلال و عافیت در بدن و دین و امان از خوف و بیم و آزادی از آتش درخواست مینماید. معلوم است كه هركدام از این حوایج از حاجتهای مهم دینی و دنیوی است.
[1]. اشاره به آیه 43 سوره اسراء.
[2]. شبر، حقّ الیقین، ص71 ـ 72. «هرچه شما در باریکترین توهّمات خود آن را مشخّص کنید و بپندارید او خداست، او خدا نیست او مخلوق و مصنوع شماست که به خودتان برمیگردد. خدا بخشنده زندگی و مقدّرکننده مرگ است. شاید مورچه کوچک که دو شاخک دارد خیال میکند که خدا دو شاخک دارد چون دو شاخک برای او کمال است و هرکس آن را ندارد ناقص است، حال بسیاری از عقلا که میخواهند خدا را توصیف کنند اینگونه است».
[3]. فیض کاشانی، الوافی، ج1، ص374. «بپرهیزید از تفکر در (ذات) خدا هرگاه میخواهید در عظمت او تفکر کنید، در عظمت مخلوقات او تفکر کنید».
[4]. ابنطاووس، اقبالالاعمال، ج1، ص347؛ مجلسی، زادالمعاد، ص182؛ محدّث قمی، مفاتیحالجنان، دعای عرفه امامحسین(علیهالسلام).
[5]. ستمكاران، علم و حلم او را انكار مینمایند یا مثل بعضی فلاسفه منكر علم او به جزئیات میشوند یا سخنان دیگر كه با تنزّه و تقدّس حضرت او منافات دارد.
[6]. ابنطاووس، اقبالالاعمال، ج1، ص347 ـ 348؛ مجلسی، زادالمعاد، ص182؛ محدّث قمی، مفاتیحالجنان، دعای عرفه امامحسین(علیهالسلام).