عَنْ مَعَاذَةِ الْغِفَارِیَةِ: كُنْتُ أَنِیساً لِرَسُولِ اللهِ(ص) أَخْرُجُ مَعَهُ فِی الْأَسْفَارِ، أَقُومُ عَلَی الْمَرْضَی، وَاُدَاوِی الْجَرْحَی. فَدَخَلْتُ عَلی رَسُولِ اللهِ(ص) بِبَیْتِ عائِشَةَ وَعَلِیٌّ خَارِجٌ مِنْ عِنْدِهَا، فَسَمِعْتُهُ یَقوُلُ لِعَائِشَةَ:
«إِنَّ هَذَا أَحَبُّ الرِّجَالِ إِلَیَّ وَأَكْرَمَهُمْ عَلَیَّ، فَاعْرِفِی لِی حَقَّهُ، وَأَكْرِمِی مَثْوَاهُ».[1]
از معاذه غفاری روایت است كه گفت:
من انیس و همدم رسول خدا(ص) بودم بهطوریكه با ایشان به سفرها میرفتم، و از سوی آن جناب بر بالای سر مریضها حاضر میشدم، و جراحت زخمخوردگان را مداوا میكردم. روزی به دیدار پیامبر كه در بیت عایشه بود رفتم؛ در این هنگام علی در خارج از منزل حضور داشت. شنیدم حضرت، سفارش علی را به عایشه میكرد و
فرمود: «این محبوبترین مردان نزد من و گرامیترین آنها برای من است، پس بهخاطر من حقّ او را بشناس و جایگاه او را گرامی بدار».
[1]. ابنحجر عسقلانی، الاصابه، ج8، ص308 (ترجمة لیلی الغفاریه)؛ ابناثیر جزری، اسدالغابه، ج5، ص547 ـ 548؛ ابنمردویه اصفهانی، مناقب، ص69 – 70.