امکان اطّلاع بر اسرار الهی
استاد عزیز و مرجع فرزانه؛
با سلام
در متن ذیل، داستانکی در مورد تعامل آدمی با خالق آمده است:
«(مناجات گنجشک با خدا)؛ گنجشک با خدا قهر بود... روزها گذشت، و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا میگرفتند، و خدا هر بار به فرشتگان اینگونه میگفت: میآید. من، تنها گوشی هستم که غصّههایش را میشنود، و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد ...، و سرانجام، گنجشک روی شاخهای از درخت دنیا نشست.
فرشتگان، چشم به لبهایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت، و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیهایم بود، و سرپناه بیکسیام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بیموقع چه بود؟ چه میخواستی؟ لانه محقّرم کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش را بست…
سکوتی در عرش طنین انداخت، فرشتگان همه سر به زیر
انداختند. خدا گفت: ماری در راه لانهات بود. باد را گفتم تا لانهات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. گنجشک، خیره در خداییِ خدا مانده بود. خدا گفت: و چه بسیار بلاها که بهواسطه محبّتم از تو دور کردم، و تو ندانسته به دشمنیام برخاستی!
اشک، در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه، درونش فرو ریخت… هایهای گریههایش، ملکوت خدا را پر کرد».
برخی نکات (از جمله همکلامی خدا با انسان) آن را شرکآمیز و تا حدودی قرین به گناه نشان میدهد، از سوی دیگر محتوای کلّی داستان، بر مدار اصل کلّی حکمت باریتعالی در اداره جهان میچرخد. همچنین برخی جملات، از نظر بنده بسیار به مضامین ادعیه و احادیث نزدیک میباشند. بفرمایید آیا مطالعه و استفاده از این قبیل متون جایز است؟ آیا ممکن است برخی نکات پنهان در این قبیل متون، نهایتاً به انحراف ما منجر گردد؟