شما متأسّفانه نتوانستهاید از این پیشآمدها، و بدرفتاریهای کسان و خویشاوندان، یا گرفتاریها و مصائب، و سختیها، و گرم و سردها، و تنگیها و گشایشها، درس بگیرید، و خودتان، و دنیا، و این عالم طبیعت را بشناسید، و از عالم طبیعت، توقّع غیر آنچه هست دارید.
اگر میشناختید که دنیا، دار همین اوضاع به ظاهر ناهمگون است، و با همه اگر برخورد آگاهانه شود، بر کمال و بینش انسان میافزایند، و تفسیر و تعبیر صحیح دارند.
آدم باید در بین کشاکش این فشارها، و نابسامانیهای ظاهری، ساخته شود؛ معرفت پیدا کند، و اشتباهات یا خطاهای خود، و یا دیگران را به حساب خدا ننویسد.
خدا آنطور که باید، جهان را، و خود بنده و شما را آفرید. این
همه نعمتها را به ما عطا کرده؛ در جسم ما، چشم، گوش، زبان، عقل، هوش و این نظامات اعضای ظاهر و باطن، چیزی کم نگذاشته؛ شما را چنان آفریده که از نعمتهای بیشمار استفاده کنید، عقل و شعور داده که خطا را از صواب تمییز میدهید.
در عالم، کمبودی نیست، و کسی با خدا حرفی ندارد:
هـر چیـز که هست آنچنان میباید |
|
|
|
و آنچیز که آنچنان نمیباید، نیست |
|
اینهمه هدایتهای وحیانی، و اینهمه هشدارها را اگر من یا شما نشنویم، یا دیگران نشنوند، و از خط برون بروند، به هم ظلم کنند و حقّ هم را ضایع کنند، ایراد و اعتراض به آنها است، به آنها که سوء استفاده مینمایند.