در نسب بنیامیّه و پارهای از افراد مشهورشان سخن بسیار است. آنچه كه در ردّ نسبت بنیامیه به قریش گفته شده، این است كه: امیّه بندهای رومی بود،
عبدشمس او را خرید و به رسم عرب در جاهلیت او را پسر خود خواند و استشهاد میكنند به كلام امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در یكی از نامههایش به معاویه كه فرمود:
«نه امیّه با هاشم قابلقیاس است و نه حرب با عبدالمطلب و نه ابوسفیان با ابوطالب و نه كسی كه (در راه خدا) هجرت كرده با كسی كه با اسلام جنگیده و بعد از اسارت آزاد شده؛ و نه كسی كه نسبش صریح و روشن است با كسی كه نسبش معلوم نیست و به قبیلهای چسبانده شده، قابل مقایسه است!».
به تصریح دانشمندانی مانند محمد عبده مصری در شرح نهجالبلاغه، صریح، كسی را گویند كه صحیحالنسب باشد، و لصیق، كسی است كه بیگانه باشد و او را به فامیل و قبیلهای چسبانده باشند[2] و امیّه مرد بدنامی بود كه متعرض زنان میشد، و به فحشا و زنا معروف بود، و همانكس است كه بعد از محكومیت به ده سال جلای وطن و ترك مكه، به شام رفت و در آنجا ده سال ماند، و در آنجا با زن یهودیه شوهرداری زنا كرد و آن زن در فراش شوهرش كه یهودی بود پسری آورد و امیّه او را به خود ملحق كرد و ذكوان نامید و به ابیعمرو مكنّی ساخت و زن خودش را در زندگی خودش به او داد، و این ذكوان پدر ابیمعیط و جدّ عقبه پدر ولید بن عقبه برادر مادری عثمان است.[3]
نفیل بن عبدالعزی در محاكمه عبدالمطلب با حرب پسر امیّه و جدّ معاویه به حرب گفت:
أَبُوكَ مُعاهِرٌ وَأَبُوهُ عَفٌّ |
|
وَذَادَ الْفِیلَ عَنْ بَلَدٍ حَرَامٍ[4] |
پدر تو امیّه مرد زناكاری بود و پدر عبدالمطلب پاكدامن و عفیف بود، عبدالمطلب فیل را از شهر مورد احترام (مکه) دفع كرد و دور راند.
.[1] نهجالبلاغه، نامه 17 (ج3، ص17).
[2]. نهجالبلاغه، ج3، ص17 (تحقیق و شرح عبده).
[3]. ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج15، ص232. راجع به ذكوان و شبههای كه در نسب او است عقّاد نیز داستانی در کتاب ابوالشّهداء (ص121) از دغفل نسّابه نقل میكند كه صریحاً در حضور معاویه او را از قریش نفی نمود. بنابراین شبههای نیست كه ذكوان یا ولدّالزنا بوده یا غلامی بوده كه او را امیه پسر خود خوانده است.
[4]. مقریزی، النزاع و التخاصم، ص50؛ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج15، ص207.