هرچه معرفت و خداشناسی و توحید، و علم و حكمت انسان بیشتر شود، تواضع و فروتنی او زیادتر میشود. تكبّر بشر ناشی از جهل و نادانی، و غفلت و خودپسندی است. در آیات كریمه و احادیث از تكبر بهشدّت مذّمت و از تواضع مدح و ستایش شده است.
مخصوصاً بزرگان و زمامداران بیشتر باید به تواضع و فروتنی خو بگیرند و از تكبر دور باشند، تكبر میان فرد و جامعه فاصله میاندازد و او را نسبت به جامعه بدبین، و مردم را از او متنفّر میسازد. شخص متكبّر در همان حالی كه در میان اجتماع است منفرد و تنهاست.
افراد نادان به اندك چیزی از مال یا مقام باد در بینی میاندازند و به دیگران به نظر حقارت نگاه میكنند و مایلند فكر و نظر خود را بر مردم تحمیل كنند.
روش حكومت اسلامی چنانچه در زمان خلافت علی(علیهالسلام) مشاهده شد، متّكی بر تواضع زمامداران و کم کردن فاصله بود. رسم زمامداری پیش از اسلام و آن تشریفات از بین رفت. او مثل یك فرد عادی شخصاً برای حوائج خود به بازار میرفت و با مردم تماس میگرفت و خرما و نانی را كه خریده بود در دامن عبا یا قبا میریخت و به منزل میآورد و در بین راه حوائج مردم را برمیآورد و به آنها كمك میكرد و به شكایاتشان رسیدگی مینمود، لباس وصلهدار میپوشید، خودش در حضور مردم لباس و كفشش را وصله میزد، غالباً بیشتر از یكدست لباس نداشت. غذایش بسیار ساده و عادی بود، بلكه غالباً نان و نمك یا نان و شیر بود درحالیكه به دیگران در خوراك و پوشاك اینگونه سختگیری نمیكردند.
خلیفه برای آنكه فقرا به او نگاه كنند و از تنگدستی خود ناراحت نشوند و تجمّلپرستی و افتخار به تشریفات رایج نگردد اینگونه زندگی میكرد.
شخص اول در دعوایی كه مردم به او داشتند در دادگاه حاضر میشد و مثل مدعی خود در دادگاه مینشست، و بسا كه دادگاه او را محكوم میساخت و كسی آن را توهین به مقام خلیفه نمیشمرد.
با زهد و تواضع و سادگی معاش، نفس خود را مهار میكردند و به قناعت معتاد میساختند، مبادا غریزة زیادهطلبی آنها را وادار به حیف و میل اموال بیتالمال و تجمّل و كاخنشینی سازد.
در روایات رسیده است:
«هركس خوشحال شود (دوست بدارد) مردم جلوی او بایستند (و به حال احترام باشند) باید جایگاه خود را در آتش ببیند».
این یك نوع گردنكشی و فساد در زمین است كه شخص زمامدار بر زیردستان خود به لباس و مركب و مسكن برتری بگیرد، و برای خود دستگاه و تشریفات قرار دهد كه او را غیر از مردم عادی بدانند و به عادات دوران جاهلیت و پیش از اسلام خو بگیرد. این عادات زشت همان رسومی است كه بنیامیه تجدید كردند و پس از انحراف خلافت از مسیر خود و گرایش به سبك جاهلیّت، در كشورهای اسلامی دوباره برقرار شد.
با خواست خداوند در آینده این بحث ادامه خواهد یافت، در اینجا سخن از تواضع و فروتنی حسین(علیهالسلام) است.
حسین(علیهالسلام) در نزد مردم بسیار محترم بود. وقتی او و برادرش حسن مجتبی(علیهالسلام) پیاده به حج میرفتند تمام مردان و پیران صحابه كه با آنها بودند به احترامشان از
مراكب پیاده میشدند و پیاده میرفتند، این احترام حسین(علیهالسلام) در نفوس نه برای آن بود كه حسین(علیهالسلام) كاخ مجلّل داشت یا مركبهای سواری او گرانقیمت بود یا غلامان و سربازان پیشاپیش یا دنبال موكب او میرفتند یا آنكه مسجد پیغمبر(ص) را برای او خلوت مینمودند و راهها را در موقع آمدوشد او بر مردم میبستند، نه! برای هیچیك از اینها نبود. حسین(علیهالسلام) با مردم زندگی میكرد و از مردم جدا نبود، در نهایت سادگی و تواضع بود، همهساله پیاده به حجّ میرفت، با مردم نشست و برخاست، و آمدوشد داشت، با فقرا معاشرت میكرد، در نماز جماعت حاضر میشد، به عیادت بیماران میرفت، در تشییع جنازهها شركت میكرد. در مسجد جدش پیغمبر(ص) با دوستان و اصحابش مینشست. دعوت فقرا را میپذیرفت و آنها را میهمان مینمود، خودش برای محتاجان، بینوایان، بیوهزنان و یتیمان، نان و غذا میبرد.
وقتی سپاهیان ستمپیشه و سنگدل كوفه بدن مطهّرش را عریان بر خاك افكندند، بر شانه مباركش نشان از برداشتن بار دیدند، از علت آن پرسیدند، حضرت امام سجاد(علیهالسلام) فرمود: «اثر آن انبانها است كه در مدینه به دوش مبارك بر میگرفت، و به خانههای فقرا و ایتام و بیوهزنان میبرد».[2]