آنچه از جرائم یزید گفته شد، برای هركس خالی از تعصب و عناد باشد شكی در كفر او باقی نخواهد ماند.
معلوم است كه یزید برای پیغمبر(ص) و مسجد و روضه آن حضرت، و كعبه معظمه احترامی قائل نبوده و به رسالت و نبوّت ایمان نداشته كه در هتك حرمت مقدسات اسلام اینگونه جسور و بیباك بود.
هركس در اعمال و حركات او و پدرش دقت كند میفهمد كه اگر شخص پیغمبر(ص) هم در این دنیا بود، معاویه و یزید اگر میتوانستند این جنایتها را مرتكب میشدند و آن حضرت را به قتل میرساندند و به همان راه گذشتگانشان در جنگ بدر و احد و خندق میرفتند.
یزید علاوه بر انجامدادن این اعمال كفرآمیز، بهصراحت و با زبان نیز اظهار كفر كرد، و وقتی سر مبارك سیدالشهدا(علیهالسلام) را در جلو خود گذارده بود، با چوب خیزران به آن سر نازنین میزد و این اشعار را میخواند.
یَا غُرَابَ الْبَیْنِ! مَا شِئْتَ فَقُلْ |
|
إِنَّمَا تَنْدُبُ أَمْراً قَدْ حَصَلَ |
ای كلاغ جدایی هرچه میخواهی بگو! همانا تو گریه میكنی بر كاری كه عملی شده است. كاش پدران من كه در بدر كشته شدند میدیدند زاری كردن قبیله خزرج را از زدن نیزه! از شادی فریاد میزدند و میگفتند: ای یزید دستت شل مباد! مهتران و بزرگان آنها را كشتیم و این را بهجای
كشتگان بدر گذاشتیم، پس حسابمان تسویه شد! بنیهاشم با سلطنت بازی كردند؛ نه خبری از آسمان آمد و نه وحیی نازل شد. من از خاندان خندف نیستم اگر از فرزندان احمد آنچه را انجام دادهاند، انتقام نكشم.
ابنعقیل گوید: یكی از دلیلهای كفر و زندقه یزید، اشعار اوست كه در آنها اِلحاد و خباثت ضمیر و بدكیشی خود را آشكار كرده است؛ ازجمله در قصیدهای كه بعضی از ابیات آن این است:
عُلِیّةُ هَاتِی وَاعْلِنِی وَتَرَنَّمِی |
|
بِذَلِكَ إِنِّی لا اُحِبُّ الْتَّنَاجِیَا |
و ازجمله اشعار اوست:
مَعْشَرَ النَّدْمَانِ قُومُوا |
|
وَاسْمَعُوا صَوْتَ الأَغَانِی |
ای گروه ندیمان برخیزید و نغمه تار و تنبور بشنوید، پیالههای مداوم بنوشید و صحبت از معنویات را كنار بگذارید (كه) نغمههای سازها مرا از شنیدن اذان بازداشته است و من حوریهای بهشتی را با پیرزن در خمره (شراب كهنه) عوض كردهام.
و از اشعار كفرآمیز اوست:
لَمَّا بدَتْ تِلْكَ الحُمُولُ وَأَشرَقَتْ |
|
تِلْكَ الشُّمُوسُ عَلَى رُبَی جَیْرُونِ |
وقتی كه آن هودجها نمایان شد و آن آفتابها بر بلندیهای جیرون تابید، كلاغ آواز شوم سر داد، من گفتم (ای كلاغ) چه نوحهسرایی بكنی یا نكنی، من طلبهای خود را از بدهكار پس گرفتم!.
[1]. مقدسی، البدء و التاریخ، ج6، ص12؛ شبراوی، الاتحاف، ص56 ـ 57؛ بنتالشاطی، السیدۀ زینب، ص141؛ شرباصی، حفیدةالرسول، ص58.
2. در این چند بیت شاعر ملحد (یزید) از معشوقه و ندیمه خود میخواهد كه علنی و آشكار و با عشوه برای او آواز بخواند و داستانهای كهنه و ملالانگیز را كنار نهد و از شرابهایی كه تاك (درخت انگور) آن برای شراب برگزیده میشود به او بنوشاند و سپس آن را حلال میشمرد و به او سفارش میكند كه پس از مرگ آرزومند دیدار او نباشد و دیگری را به نكاح خود برگزیند و پس از آن منكر حیات و رستاخیز شده و میگوید آنچه از بعث و رستاخیز به تو گفته شده حدیثهای كهنهای است كه موجب سهو قلب (و فراموش شدن شراب و شهوات) میگردد و سپس به مقام قدس حضرت رسول(ص) جسارت و اهانت نموده است.
[3]. سبط ابنجوزی، تذكرةالخواص، ص261.
[4]. سبط ابنجوزی، تذكرةالخواص، ص235.