مردان سیاسی از تحصّن در اماكن مقدّسه و مشاهد خودداری نمیكنند، و از موقعیت و احترام هر شخصی و مقام و مكان مقدّس به نفع خود استفاده نموده و سنگر میسازند.
متحصّن شدن در اماکن مقدّسه كه مورد احترام عامه است طرف مقابل را در یك بنبست دینی و عرفی میگذارد؛ زیرا اگر احترام آن مكان مقدس را هتك نماید از موقعیت
او در نفوس كاسته میشود و مورد خشم و تنفّر عموم قرار میگیرد و اگر بخواهد از آن مكان احترام كند باید دست دشمن را باز بگذارد، و بنشیند و ناظر اقدامات خصمانه او باشد.
حسین(علیهالسلام) در مقدسترین امكنه كه ازنظر تمام ملل مخصوصاً مسلمین، محترم و محل امن بود، یعنی حرم خدا و مكه معظمه و مسجدالحرام، منزل گزیده بود. مكان و سرزمین مقدسی كه بهحكم: ﴿مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً﴾ مأمن و محل امن بود. همان مأمنی كه مردم جاهلیت نیز احترام آن را رعایت میكردند و با تمام دشمنیها و كینهها كه با یكدیگر داشتند در آنجا اسلحه را بر زمین میگذاردند و به جنگ و نبرد خاتمه میدادند.
طبعاً این سرزمین برای حسین(علیهالسلام) بهترین مركز انقلاب و دعوت علیه بنیامیّه، و جمعآوری قشون و بهترین فرصت بود.
حسین(علیهالسلام) میتوانست در شهر مكه قیام كند و عامل یزید را از شهر بیرون نماید و از همانجا نامهها به اطراف و شهرها بنویسد و مردم را به شورش و انقلاب دعوت كند، نتیجه این میشد كه یزید به مكه قشون میفرستاد، و مکّه را محاصره میكرد، و كعبه را خراب و اهل مكه را قتلعام مینمود.
اما حسین(علیهالسلام) مقصد سیاسی نداشت[1] و كسی هم نبود كه محرمات و شعائر خدا و مقدّسات را سبك بشمارد. او اعتراضش به بنیامیه این بود كه محرّمات را
هتك و شعائر و احكام را ضایع كردهاند پس چگونه راضی میشد جریان كار طوری پیش آید كه بنیامیه احترام حرم خدا را هتك نمایند. او میدانست كه اعلان قیام در مكّه موجب هتك مسجد و تخریب خانه و اسائه ادب به تمام مشاهد و مواقف حرم خواهد شد، این دوراندیشی و متانت رأی حسین(علیهالسلام) ، بعدها هنگام قیام ابنزبیر، آشكار گردید، لذا از اینكه حرم را مركز قیام و نهضت قرار دهد جداً خودداری فرمود.
یك راه دیگر نیز مقابل آن حضرت بود كه در مكه بماند و حرفی نزند و بیعت هم نكند، در آنجا بست بنشیند، و از بیعت یزید امتناع ورزد. این پیشنهادی بود كه عبدالله بن عمر و ابنعبّاس و بعضی دیگر به آن حضرت میدادند، و خواستار شدند كه چون به احترام حرم، كسی متعرّض شما نخواهد شد در همین جا بمان، و با یزید بیعت نكن، و در این محل امن و جوار خانه خدا، محترم و مكرّم اقامت فرما.
امام(علیهالسلام) این پیشنهاد را هم نپذیرفت زیرا میدانست بنیامیّه آن حضرت را خواهند كشت، و در هركجا به او دست یابند اگرچه در زیر پرده كعبه یا در خانه باشد از او دستبردار نیستند و به احترام حرم و كعبه توجّه ندارند.
میدانست كسانی را گماشتهاند كه در همان موسم حج ناگهان بر آن حضرت حمله كنند و خونش را بریزند دراینصورت هم احترام حرم هتك میشد و هم خونش به هدر میرفت و شهادتش برای اسلام مثمر ثمری نمیشد؛ زیرا ممكن بود حاكم مكه مردم را به اشتباه بیندازد و جمعی را به اسم شركت و توطئه در قتل آن حضرت دستگیر كند.
ازاینجهت حسین(علیهالسلام) تصمیم به خروج از مكه گرفت تا آنكس نباشد كه پیغمبر(ص) خبر داد بهواسطه او حرمت حرم هتك میشود.
وقتی فرزدق از علت شتاب آن حضرت و خروج از مكّه، پیش از ادای مناسك پرسید فرمود:
«اگر شتاب نمیكردم دستگیر میشدم».
و نیز میفرمود: «به خدا سوگند! تا خونم را نریزند، رهایم نمیكنند و وقتی مرا كشتند خدا بر آنها مسلط سازد كسی را كه آنها را ذلیل سازد تا آنكه از خرقه حیض خوارتر شوند».[3]
به ابنزبیر فرمود: «پدرم مرا حدیث كرد كه رئیسی در مكه، حرمت آن را هتك مینماید و من دوست ندارم كه آنكس باشم».[4]
طبری نقل كرده است كه ابنزبیر با آن حضرت سخنی گفت، حضرت فرمود: «آیا میدانید ابنزبیر چه گفت؟».
گفتند: خدا ما را فدایت كند نمیدانیم.
فرمود: «گفت در همین مسجد باش تا از برایت عِدّه و جمعیت فراهم كنم».
سپس فرمود: «به خدا قسم اگر من یك وجب بیرون از حرم كشته شوم بیشتر دوست دارم تا یك وجب داخل حرم كشته شوم (زیرا اگر داخل حرم كشته میشد حرمت حرم هتك میشد)، و سوگند به خدا اگر من در لانه جنبندهای از جنبندگان هم باشم مرا بیرون میآورند و به قتل میرسانند، به خدا قسم، احترام مرا هتك میكنند، چنانچه یهود احترام شنبه را هتك كردند».[5]
[1]. اشتباه نشود! غرض ما از اینكه میگوییم حسین(علیهالسلام) مقصد سیاسی نداشت این نیست كه مرد خدا باید در سیاست مداخله ننماید و در جریان امور عامه بینظر و بیطرف و به صلاح و فساد و عزّت و ذلّت جامعه مسلمین بیاعتنا و ساكت باشد ـ زیرا این روش چنانچه بعد هم توضیح میدهیم، برخلاف تعالیم اسلام است. در احكام اسلام، حتی عبادات از نماز جماعت و حج و روزه و شعائر دیگر دین، سیاست به این معنا و مبارزه با اهل باطل و كفر و اظهار عظمت و شوكت اسلام و همكاری برای پیشرفت و ترقی مسلمین وارد است و اسلام و مسلمانی در هیچ حال و هیچ مكانی از توجّه به حُسن جریان امور بر اساس نظام اسلام جدا نیست ـ بلكه غرض این است كه حسین(علیهالسلام) مقصدش از قیام، طلب ریاست و تصرف مسند سیاست و جاه و مقام نبود.
[2]. طبری، تاریخ، ج4، ص290؛ سبط ابنجوزی، تذكرةالخواص، ص217.
[3]. طبری، تاریخ، ج4، ص269؛ ابناثیر جزری، الكامل فی التاریخ، ج3، ص276؛ معتمدالدوله، قمقام زخار، ج1، ص334.
[4]. طبری، تاریخ، ج4، ص289؛ ابناثیر جزری، الكامل فی التاریخ، ج3، ص275.
[5]. طبری، تاریخ، ج4، ص289؛ ابناثیر جزری، الكامل فی التاریخ، ج3، ص276؛ شبلنجی، نورالابصار، ص116. پوشیده نماند كه ابنزبیر از ماندن و توقف امام(علیهالسلام) در مكه كراهت داشت زیرا باوجود امام(علیهالسلام) كسی به او توجّهی نمیكرد، آنچه را میگفت برای آن بود كه خود را ظاهراً تبرئه نماید. ابوالفرج اصفهانی، مقاتلالطالبیین، ص72؛ عقّاد، ابوالشّهداء، ص174 و كتابهای دیگر.