سه شنبه: 28/فرو/1403 (الثلاثاء: 7/شوال/1445)

3. معجزه جاودان

هرچه بر عمر جهان بگذرد، اعجاز قرآن ظاهرتر و عظمت و بزرگی آن بیشتر نمودار می‎گردد.

قرآن یكصدوچهارده معجزه باقیه است و خداوند معجزه‌بودن هریك از آنها را به‌وسیلة وحی الهی اعلام و از خواص و عوام دعوت فرموده

 

است که:

﴿وَ إِنْ كُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللّٰهِ إِنْ كُنْتُم صَادِقِینَ﴾؛[1]

«و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كردیم شك دارید، پس ـ اگر راست می‎گویید ـ سوره‎ای مانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را ـ به جز خدا‎ ـ فرا خوانید».

چهارده قرن است كه هزاران مرد برجسته و برترین نوابغ فنّ ادب و قهرمانان میدان سخن و خطابه و نظم و نثر از عرب و عجم، مسیحی و مسلمان و ملّیت‎های دیگر، كه نامشان در تاریخ به ثبت رسیده است، در صفحه تاریخ اعلام ادب عربی ظاهر شده، و این اعلان رسمی خداوند را در قرآن خوانده و شنیده‎اند؛ ولی هیچ‌یك از آنان نه در خود و نه در دیگران توانایی این كار را ندیده‎اند؛ و قرآن را مافوق كلمات بلغا و فصحای بشر یافته‎اند.

در بشر، غریزه‎ای به نام «حبّ شهرت و نام‌جویی» وجود دارد. هركس می‎خواهد نام و آوازه‎اش جهان را فرا گیرد و نامش بر سر زبان‎ها باشد و شهرتش از دیگران بیشتر شود و از هم‎ردیفان خود سبقت گیرد و شهرت و معروفیّت بیشتری پیدا كند، می‎كوشد تا

 

به‌گونه‎ای، برتری خود را به نمایش گذارد. تفوّق و پیشرفت بشر در صنعت و ادب و هنر را باید مدیون این غریزه دانست.

این غریزه را اعراب عصر پیغمبر‌‌(ص) و دیگران از آن عصر تا زمان ما دارا بوده‎اند؛ و بازار مسابقات ادبی در بین اعراب دوران جاهلیّت و معاصر پیغمبر‌(ص) گرم بوده است؛ و افتخار و اشتهار، بیشتر نصیب كسی بود كه زیباترین قصیده را سروده و یا خطبه‎ای جذّاب بیان كرده و بر شهرت خود و قوم و قبیله‎اش افزوده باشد.

پس چگونه شد كه از آن زمان تا حال كسی در مقام معارضه با قرآن برنیامد؟[2] و چرا هزاران تن از نوابغ جهان ادب و بلاغت، به‌طور فردی یا جمعی در اندیشه چنین كسب شهرت و بلندنامی برنیامدند؟

چرا تا حال كه نزدیك به چهارده قرن است که از نزول آخرین كتاب الهی می‎گذرد همچنان فریاد قرآن و ندای آسمانی: ﴿قُلْ لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَایَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً﴾[3] در جهان بلند است؟

چرا باوجودآنكه برخی در مقام مبارزه با اسلام و كارشكنی و جلوگیری از پیشرفت آن به هر اقدام ممكن و خطرناك، به جنگ و

 

خون‎ریزی، نیرنگ‎های سیاسی، فتنه و آشوب‎گری و... دست زده‎اند، امّا از نیروی ادب و بیان و از تلفیق حروف و الفاظ و كلمات ـ كه بعد از نیروی تفكّر آسان‎ترین اعمال بشر است ـ استفاده نكرده‎اند و حجّت قرآن، برهان و معجزة باقیه اسلام را باطل نساختند؟!

پاسخ روشن است: چون از همان آغاز كار، كلام خدا را بر فراز آسمان و كلمات فُصَحا و بُلَغای نامی را بر زمین و از آن‌هم فروتر دیدند و دانستند كه بندة عاجز و مخلوق محتاج، نمی‎تواند با خدای توانا و خالق بزرگ جهان معارضه كند!

حقیقت شگفت‎انگیز است: پیامبر ارجمند اسلام(ص) برای اینكه هیچ‌گونه برخوردی میان او و كفّار واقع نشود، عذری برای آنها باقی نماند، قطره خونی از كسی نریزد و آتش جنگ و نبرد روشن نشود، به مردم مكّه و به تمام فُصَحا و بُلَغا و به جمیع جنّ و انس، حاضر و غایب، اعمّ از معاصران و آیندگان ابلاغ كرد كه اگر همه، اجتماع كنند و به پشتیبانی هم در آیند، نمی‎توانند مانند این قرآن را بیاورند.

چرا بااینكه اُمَرای كلام و قهرمانان صحنه سخنوری، شاهد و ناظر چنین ابلاغی بودند، در این میدان وارد نشدند و به شمشیر متوسّل گردیدند؟!

آری، آنان می‎دانستند كه شركت در این مسابقه، جز رسوایی و شكست نتیجه‎ای نخواهد داشت.

 

رَدَّتْ بَلَاغَتُهَا دَعْوَى مُعَارِضِهَا
دَامَتْ لِدُنْیَا فَفَاقَتْ كُلَّ مُعْجِزَةٍ

 

 

رَدَّ الْغَیُورِ یَدَ الْجَانِی عَنِ الْحَرَمِ
مِنَ النَّبِیِّینَ إِذْ جَاءَتْ وَلَمْ تَدُمِ
[4]
 

 

ناتوانی و عجز بشر از آوردن كلامی مثل قرآن، اكنون چنان تثبیت و پابرجا شده كه مخالفان و دشمنان اسلام با شدّتِ مخالفت و با تمام اهتمامی كه در دشمنی و جلوگیری از تحقّق مقاصد اسلام دارند، از معارضه با قرآن مأیوس و ناامید گردیده‎اند و اگر قدرت‌های نیرومند استعماری و تبشیریِ مسیحی و یهودی و... این كار را امكان‎پذیر می‎دانستند، بدان اقدام می‎كردند. كسانی كه با قدرت سیاسی و مادّی خود، مسلمانان را تحت فشار گذارده، از اجرای احكام اسلام جلوگیری كرده و از هیچ‌چیز مانند: قیام مسلمین و به‌پاخاستن پرچم وحدت اسلامی و توحید، هراسناك نیستند؛ اگر می‎توانستند از این راه با اسلام مبارزه می‎كردند و این راه را كه در جهان معاصر مؤثّرتر و آسان‎تر است برمی‎گزیدند؛ امّا همه دانشمندان، سخن‌شناسان، اساتید و ادبای عرب‌زبان شرقی و غربی اتّفاق دارند كه این معارضه به جایی نمی‎رسد و جز تثبیت بیشتر اعجاز قرآن و تأیید خبر غیبی ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا﴾[5] ثمری ندارد.

 

قصد ما این نیست كه در این مجال، از اعجاز قرآن سخن بگوییم. اساتید و مشاهیر علوم ادب درباره اعجاز قرآن كتاب‎ها نوشته‎اند و این بحثی است كه روزبه‌روز دامنة آن وسیع‎تر می‎شود و هركدام از رشته‎ها و نواحی متعدّده آن محتاج به كتابی ویژه است. وجوه اعجاز قرآن منحصر به فصاحت و بلاغت نیست؛ بلكه قرآن از نواحی مختلف مانند: فصاحت و بلاغت، اسلوب، اخبار غیبی، جذبات روحی، جامعیّت تعالیم و كامل‌بودن احكام و قوانین، بیان معارف و الهیّات و علوم ماورای طبیعت، و... معجزه می‎باشد.

قرآن، كتاب حكمت، شریعت و قانون، اخلاق، توحید و خداشناسی، تاریخ و عبرت است و اصول علوم زیست‎شناسی، بهداشت، اقتصاد، زراعت، نجوم و حقوق مدنی، جامعه‎شناسی، روان‎شناسی و... در آن درج است.

اقبال پاكستانی چه نیك و زیبا سروده است كه:

نقش قرآن چون در این عالم نشست
فاش
گویم آنچه در دل مضمر است
چون به جان در رفت، جان دیگر شود
 

 

نقشهای كاهن و پاپا شكست
این
كتابی نیست چیز دیگر است
جان
كه دیگر شد، جهان دیگر شود
 

 

در پایان این بحث، شهادت چند تن از دانشمندان مسیحی و مادّیون را راجع به قرآن ـ ‎این كتاب بزرگ آسمانی‎ ـ ذكر می‎كنیم:

 


[1]. بقره، 23.

[2]. جز تنی چند كه ناتوانی خود را آشكارتر ساخته و ورودشان در این میدان توجه خود آنها و دیگران را به بلاغت و اعجاز قرآن بیشتر كرد.

[3]. اسراء، 88. «بگو: اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد، هرچند برخی از آنها پشتیبان برخی [دیگر] باشند».

[4]. امین عاملی، اعیان‌الشیعه، ج9، ص307. فصاحت وبلاغت آن ادعای معارضه‌کننده را رد کرد آن‌گونه که آدم غیرتمند دست جنایتکار را از حرم و ناموسش برگرداند. به طول عمر دنیا همیشگی است؛ پس بر هر معجزه‌ای از پیامبران برتری یافت، زیرا آن معجزه‌ها آمد و پایدار نماند.

[5]. بقره، 24. «پس اگر نكردید و هرگز نمی‎توانید كرد».

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: