روزی از روزها كه طبق معمول به محضر استاد بزرگ آیتالله
العظمی آقای بروجردی(ره) مشرّف شدم، درحالیكه از آن سرچشمه علم استفاده میكردم، آن استاد بزرگوار نامهای را كه همان روز به ایشان رسیده بود، به من مرحمت كردند. نامه را گرفتم و مطالعه نمودم. آنچه از نامه در خاطرم باقی مانده است، بهطورخلاصه به این مضمون بود:[1]
شخصی مسیحی، نویسنده و استاد لبنانی، جورج جرداق به محضر آیتالله بروجردی نوشته بود: من درباره تاریخ زندگی امام علی(علیهالسلام) مطالعات بسیار كردهام و این حقیقت را دریافتم كه همه اصولی كه در دنیای متمدّن معاصر، مورد قبول و اتّفاق ملل و امم واقع شده و اساس ترقّی و زندگی انسانی شناخته میشود، از زندگی امام، دستورات، روش و رفتار آن حضرت استفاده میشود و علمای اسلام، آنچنان كه باید (البتّه این نظر اوست) به این اصول برنخورده، و یا آنچنان كه باید آن را تشریح نكردهاند.
علمای غرب نیز این مطلب را كتمان كردهاند؛ چون نخواستهاند قبول كنند كه شخصیّتی در شرق، مظهر و مبیّن تمام این اصول باشد، و من سزاوار ندیدم كه چنین شخصیّتی در شرق باشد، و شأن و منزلت و حقّش مجهول بماند؛ بنابراین، این كتاب را نگاشتم، و چون من
مسیحی هستم، كسی نمیتواند مرا به تعصّب متّهم كند.
نیز نوشته بود كه شما را شایستهترین شخصیّتی یافتهام كه این كتاب را به او اهدا كنم. بنابراین آن را به شما اهدا میكنم و شما پس از مطالعه، تصدیق میكنید كه:
مرحوم استاد، منتظر وصول كتاب بودند كه هنوز نرسیده بود. به عرض رساندم كه كتاب ان شاء الله تعالی میرسد؛ ولی همین نامه نیز از نظر مطالب و اعترافاتی كه در آن است، سند مهمّی میباشد.
پس از مدتی كتاب رسید. نام كتاب الامام علیّ صوت العدالة الانسانیه بود؛ كه در یك جلد چاپ شده و اخیراً به وضع فعلی در چند جلد درآمده است. حضرت آیتالله پس از آنكه اندكی فرصت یافتند، كتاب را مطالعه كردند و به من نیز امر فرمودند كه از ابتدا تا پایان آن را مطالعه كنم و هرجا كه اشتباهی بهنظرم آمد، یادداشت نمایم. من هم به فرمایش استاد آن را مطالعه كرده و آن موارد را یادداشت نمودم و به محضرشان تقدیم كردم.
ازجمله مطالب ارزندهای كه در آن كتاب خواندم، بررسی عهدنامه مالك
اشتر و مقایسه آن با اعلامیّه حقوق بشر بود.[3] این دانشمند مسیحی، موادّ اعلامیّه حقوق بشر را نوشته و در مقابل هر مادّهای جملهای از این عهدنامه را قرار داده است و میگوید: این اعلامیّه حقوق بشر است، و اینهم عهدنامه امام به مالك اشتر. هر دو را كه ملاحظه میكنیم، میبینیم در تمام مواد، جملات عهدنامه كاملتر و رساتر است؛ با این تفاوت كه:
1. اعلامیّه حقوق بشر را در عصری كه به اصطلاح، دنیا پیشرفت كرده، نوشتهاند و پس از چند مرتبه تكمیل، به صورت فعلی درآمده است؛ امّا علی(علیهالسلام) عهدنامه را بیش از سیزده قرن قبل در موقعی كه این حقوق، مطرح و موردتوجّه نبوده است، مرقوم فرمود.
2. در اطراف موادّ این عهدنامه و مضمون و الفاظ و متن آن، علمای حقوق و دانشمندان كشورهای مختلف اظهار نظر كرده و بررسیها نموده، و در روزنامهها در معرض افكار عموم گذاردند، و با اشتراك مساعی آن را نوشتند؛ امّا امام(علیهالسلام) شخصاً و بدون اینكه با احدی مشورت كرده باشد، هنگامی كه مالك اشتر را به حكومت مصر معیّن فرمود، این عهدنامه را نوشت.
3. اینان وقتی اعلامیّه حقوق بشر را نوشتند، هرچه توانستند بر سر ملل دنیا، بهخصوص ملل ضعیف و استعمار زده و محروم منّت گذارده و به آن افتخار كردند؛ درحالیكه امام در اعلام این حقوق برای بشر به احدی منّت نمیگذاشت، و آن را انجام وظیفه میدانست.
4. كسانی كه اعلامیّه حقوق بشر را به دنیا عرضه داشتند، و خود را بنیانگذار آن (البتّه به دروغ) معرّفی نمودند، خودشان برای این اعلامیّه احترامی قائل نیستند؛ و در موقعی كه پای منافعشان در بین باشد، موادّ آن را زیر پا میگذارند و به آن عمل نمیكنند؛ امّا امام(علیهالسلام) به شهادت تاریخ، خودش در عمل به این عهدنامه پیش قدمتر بود، و از موادّ آن هرگز تخلّف نفرمود.
درباره شخصیّت عظیم علی(علیهالسلام) هرچه كلام تعقیب شود، به نهایت نمیرسد. با اینكه هزاران كتاب در مورد شخصیّت آن حضرت نوشته شده، مرور زمان روزبهروز وسعت و عظمت آن را آشكارتر میسازد؛ و هركس در مطالعه تاریخ زندگی و فضیلت آن حضرت وارد میشود، خود را در برابر عظمتهایی تازه میبیند كه گمان میكند بر دیگران مجهول مانده است.
بنابراین ضمن عرض معذرت از خوانندگان، و اعتراف به قصور خود در اینجا كتاب را پایان میدهم و متذكّر میشوم كه حوادث تاریخی ماه رمضان بیشتر از این است كه ما درباره اسرار و فلسفه آن بحث كردهایم
و از نظر آنكه حجم كتاب زیاد نشود، به همین مقدار اكتفا شد. امید است در فرصت دیگر دربارة بقیّه حوادث، بحث را ادامه دهیم.
وَالْحَمْدُ لِلّهِ اَوّلاً وَآخِراً وَصَلَّى اللهُ عَلی رَسُولِهِ اَبِی الْقاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلی آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ
[1]. چون فعلاً نامه در اختیار حقیر نیست و اكنون سالها گذشته است، آنچه را مینویسم، تقریباً نقلبهمضمون و خلاصه مطالب نامه است.
[2]. این جمله عین لفظ جورج جرداق است: بهدرستیكه من مرز دادگری را در داوری درباره امام مراعات كردم.
[3]. از آن زمان تا حال دیگر فرصت مراجعه به این كتاب را نیافتهام و اكنونهم كه این قسمت را مینویسم، این كتاب را در اختیار ندارم. بنابراین آنچه را كه نوشتهام، به صورت اقتباسی از آن كتاب عرضه میدارم. خوانندگان عزیز میتوانند برای مطالعه بیشتر به اصل یا ترجمه كتاب مراجعه فرمایند.