جمعه: 7/ارد/1403 (الجمعة: 17/شوال/1445)

پیش‌گفتار

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سپاس خدایی را که ما را به دادگری در قضاوت امر کرده است و درود و سلام بر خاتم پیامبران و سرور و آقای ما ابوالقاسم محمد(ص) و اولاد برگزیده و نجیب او(ع) باد.

شکی نیست که عدالت در قضاوت و حکم میان مردم از بزرگ‌ترین ستون‌هایی است که تمدن درست و جامعه صالح بر آن بنا می‌شود. پس بدون آن حقوق مردم و صلاح جامعه حفظ نمی‌شود؛ با آن نظام داد و ستد و ازدواج پابرجا می‌شود و

 

حرمت ناموس و عرض مردم پاسداری می‌شود و راه‌ها امن و شهرها آباد می‌گردد و در آن حیات دین و اصلاح امور مسلمان‌ها و یاری مظلومان و اجرای حدود الهی و حق را به حق‌دار رساندن و طلب تقرب به خداوند است.

و از طرف دیگر شکی نیست که انحطاط و سقوط آداب و رسوم و خودسرانه عمل کردن زورمداران در کارها و بی‌سامان و سست بودن حرکت‌های اصلاحی و غالب بودن نادانی و بربریت و ارتجاع و عقب‌گرایی و از دست هم ربودن و حیف و میل و ستمگری میان امت اسلامی همه معلول فساد نظام قضا و یا ناتوانی و ناکارآمدی قاضی‌ها در اجرای احکام و یا خیانت‌ و تعدی و جور آنها و ناآگاهی‌شان به موازین قضاوت است و از بزرگ‌ترین جرم‌ها و جنایت‌ها که عقل و شرع بر قبیح و زشت شمردن آن اتفاق دارند، این است که مسند قضا را کسی اشغال کند که اهلیت آن را ندارد و در قضاوت برخلاف عدالت رفتار کند و به غیر آنچه خدا نازل فرموده است حکم کند.

خداوند فرمود: (وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ)؛[1] «کسانی که به غیر آنچه که خدا نازل کرده است حکم کنند، به یقین کافرند»؛ و فرموده است: (وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ)؛[2] «و کسانی که به غیر آنچه که خدا نازل کرده است حکم کنند، آنها ظالمان و ستمگران هستند»؛

 

و نیز خدای سبحان فرموده است: (وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ)؛[3] «کسانی که به غیر آنچه که خدا نازل فرموده است حکم کنند همانا آنها فاسقانند».

دین اسلام به اصلاح نظام قضا توجه ویژه دارد. سیاست حکم و داوری را براساس دادگری حاکمان و برابری همگان در برابر قانون و دستورات پابرجا کرده است.

در سایه این برنامه‌های الهی داوران و قاضی‌ها به نفع ندار ضعیف بر ضرر ثروتمند قوی و به نفع زیردست در برابر فرمانروا و به نفع سیاه مقابل سفید و زن مقابل مرد و مردمان عادی مقابل سلطان و حکمران و خلیفه حکم می‌کنند و از شاهان و فرمانروایان حق را بازپس می‌گیرند.

کسانی که می‌خواهند روح عدالت اسلامی را لمس کنند به روش و دستورات اسلام که مربوط به داوری و فیصله دادن دعواها و میزان و شیوه داوری و رسم و آداب آن و شرایط قاضی و شاهد است مراجعه کنند تا بشناسند که چگونه اسلام پایه‌های دادگری را محکم کرده و در این باره به پایان کمال رسیده است.

و اینک نمونه‌ای از این تعالیم مقدس را ببینید تا اهمیت کار قضا و داوری را بدانید و بلندی پایه این جایگاه رفیع را که دخالت درآن برای کسی جایز نیست جز با تعیین خدا یا پیامبر و یا جانشینان آن حضرت(ع).

 

خداوند متعال فرمود: (یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ اللَّـهِ)؛[4] «ای داود ما تو را در روی زمین خلیفه و جانشین قرار دادیم پس میان مردم به حق داوری کن و از خواسته نفس پیروی نکن»؛ و فرمود: (فَاحْكُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ)؛[5] «میان آنها به آن چیزی که خدا نازل کرده است داوری کن و به دلخواه آنها تبعیت نکن». از این دو آیه کریمه واجب بودن داوری با حق و نهی از پیروی هوای نفس و دوری نمودن از لذت نفسانی استفاده می‌شود. پس بر قاضی واجب است که به دو طرف دعوا یکسان نگاه کند و یکسان پرس‌وجو کند و در لطف و توجه و شنیدن سخن آنها و در سکوت کردنش در سلام و انواع احترام یکسان عمل کند؛ و فرمود: (فَلا وَ رَبِّكَ لا یؤْمِنُونَ حَتَّى یحَكِّمُوكَ فیما شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لا یجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیتَ وَ یسَلِّمُوا تَسْلیماً)؛[6] «به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود مگر اینکه در اختلافات خود تو را به داوری طلبند و آنگاه  از داوری تو در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً ‌تسلیم باشند»؛ پس همان‌گونه که بر قاضی داوری با حق را واجب فرموده است بر آنکه محکوم شده است تسلیم و گردن نهادن بر حق را واجب نموده است و این دستور را به وسیله

 

قسم تأکید کرده و پشت سر آن فرموده است: «اگر آنها داوری را نپذیرند و در ظاهر و باطن به حق گردن ننهند مؤمن نخواهند بود»؛ و خداوند فرموده است: (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ)؛[7] «خدا به شما امر می‌کند امانت‌ها را به اهلشان بازگردانید و وقتی میان مردم داوری می‌کنید با عدل و داد داوری کنید».

و خداوند فرموده است: (اِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللَّـهُ)؛[8] «ما کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا میان مردم آن‌گونه که خدا به تو نشان داده است، داوری کنی».

و خدای متعال فرموده است: (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ یُریدُونَ أَنْ یَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَكْفُرُوا بِهِ)؛[9] «آیا ندیدی کسانی را که گمان می‌کنند به آنچه بر تو و به آنچه که پیش از تو نازل شده ایمان آورده‌اند ولی می‌خواهند برای داوری نزد طاغوت و حکام باطل بروند؟ در حالی که به آنها دستور داده شده است به طاغوت کافر شوند».

 پس از رفتن برای دادخواهی پیش طاغوت نهی فرموده و طاغوت چنان‌که در روایات آمده همان حاکم جور است و کسی است که به غیر آنچه خدا نازل کرده و به

 

غیر آنچه که از اهل‌بیت(ع) رسیده است حکم کند و به آنکه ما امر شده‌ایم به او کفر ورزیم بگرود و او هر حاکمی است که به غیر حکم خدا داوری کند.

در اهمیت و بزرگی امر قضاوت سخن امیرمؤمنان به شریح بس که فرمود: «قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لا یَجْلِسُهُ إِلا نَبِیٌّ أَوْ وَصِیُّ نَبِیٍّ أَوْ شَقِیٌّ ...»؛[10] «تو در جایگاهی نشسته‌ای که در آن جایگاه نمی‌نشیند جز پیامبر یا وصی پیامبر و یا شقی بدبخت ...»؛ و امام صادق(ع) فرموده است: «مَنْ حَكَمَ فِی دِرْهَمَیْنِ بِغَیْرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَهُوَ كَافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ»؛[11] «هرکس در دو درهم به غیر آنچه خدا نازل کرده است، حکم کند او به خدای بزرگ کافر است»؛ و فرمود: «أَیُّ قَاضٍ قَضَى بَیْنَ اثْنَیْنِ فَأَخْطَأَ سَقَطَ أَبْعَدَ مِنَ السَّمَاءِ»؛[12] «هر داوری میان دو نفر داوری کند، پس خطا و اشتباه کند از دورتر از آسمان سقوط کرده و می‌افتد» و پیامبر خدا فرموده است: «لِسانُ الْقَاضی بَیْنَ الْجَمْرَتَیْنِ مِنْ نارٍ حَتّی یَقْضِیَ بَیْنَ النّاسِ فَإِمّا إِلَی الْجَنَّةِ وَاِمّا اِلَی النّارِ»؛[13] «زبان قاضی میان دو پارچه آتش است تا بین مردم داوری کند؛ آنگاه یا به سوی بهشت و یا جهنم رهسپار می‌شود».

امیرمؤمنان فرموده است: «وَاسِ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ بِوَجْهِكَ وَمَنْطِقِكَ وَمَجْلِسِكَ حَتَّى لا یَطْمَعَ قَرِیبُكَ فِی حَیْفِكَ وَلا یَیْأَسَ عَدُوُّكَ مِنْ عَدْلِكَ»؛[14] «میان مسلمانان در توجه و

 

سخن گفتنت و نشستنت‌ یکسان باش تا نزدیکانت طمع حق‌کشی نورزند و دشمنت از دادگری تو نومید نشود».

و آن حضرت فرمود: «مَنِ ابْتُلِیَ بِالْقَضَاءِ فَلْیُوَاسِ بَیْنَهُمْ فِی الإِشَارَةِ وَفِی النَّظَرِ وَفِی الْمَجْلِسِ»؛[15] «هرکس گرفتار داوری شد باید میان مراجعه‌کنندگان در اشاره و نگاه کردن و نشستن یکسان باشد».

و پیامبر(ص) فرمود: «مَنِ ابْتُلِیَ بِالْقَضَاءِ فَلا یَقْضِی وَهُوَ غَضْبَانُ»؛[16] «هرکس گرفتار داوری شد در حال خشم داوری نکند».

و اخبار در این مضمون بسیار است و این چند روایت را از باب توجه دادن بر اهمیت امر قضاوت و بزرگی آن و برای بیم دادن کسی که عهده‌دار این مقام می‌شود در حالی که اهل آن نیست و به غیر حکم خدا حکم می‌کند یاد کردیم و وقتی قاضی خطا کند از دورتر از آسمان می افتد چه گمان داری به کسی که به غیر حکم خدا داوری کند با آگاهی به اینکه این حکم، حکم خدا نیست.

حاصل اینکه: اسلام داوری و قضاوت را بر پایه‌های محکم و اصول صحیح مستقیم استوار ساخته است.

لطف‌الله صافی

 

 

 

[1] . مائده، 44.

[2] . مائده، 45.

[3]  . مائده، 47.

[4] . ص،26.

[5] . مائده، 48.

[6] . نساء، 65.

[7] .نساء، 58.

[8] . نساء 105.

[9] . نساء 60.

[10] . کلینی، الکافی، ج7، ص406؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج6، ص217.

[11] . فیض کاشانی، الوافی، ج9، ص132.

[12] . فیض کاشانی، الوافی ج9، ص133.

[13] . طوسی، تهذیب الاحکام، ج6، ص292.

[14] . فیض کاشانی، الوافی، ج9، ص135.

[15] . فیض کاشانی، الوافی، ج9، ص136.

[16] . فیض کاشانی، الوافی، ج9، ص136.

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: