جمعه: 7/ارد/1403 (الجمعة: 17/شوال/1445)

(i)قسامه

س276. در صورتی که وجود لوث برای اجرای قسامه شرط باشد، مراد از ظنی که در معنای لوث آمده است آیا مطلق الظن است (أعم از ظن قوی و ضعیف) یا ظن قوی و یا ظن متآخم به علم (اطمینان)؟

ج. با ملاحظه مواردی که فقها برای لوث ذکر فرموده‌اند مانند شاهد عادل واحد یا اخبار صبی ممیز معتمدعلیه یا فاسق موثوق‌به و امثال اینها مراد ظن قوی بلکه اطمینان است که البته در حدّ یقین نباشد. والله العالم

س277. در مواردی که مقتول ولی دم ندارد یا شناخته نشود یا به وی دسترسی نباشد و مورد از موارد لوث باشد، بفرمایید:

1. آیا اجرای قسامه به عهده ولی امر یا نماینده وی می‌باشد؟

2. چنانچه پاسخ مثبت باشد، آیا به تنهایی پنجاه قسم یاد می‌کند و یا باید 49 نفر را با خود همراه نماید؟ این همراهان چه کسانی خواهند بود؟

ج1و2. از موارد قسامه، بودن مورد سؤال محل اشکال است. والله العالم

س278. در صورتی که دو نفر از اعمام مقتول حاضر در صحنه قتل شهادت به قتل عمدی فرزند برادرشان توسط برادر زن مقتول با شلیک یک تیر به وسیله تفنگ برنو در داخل اطاق منزل پدر زن مقتول در فاصله 5/1 تا 2 متری بین قاتل و کشته شده بدهند لکن متهم به قتل، علاوه بر انکار این امر مدعی است که قتل مقتول بر اثر درگیری به وجود آمده بین چهار نفر یعنی 2 نفر از عموها و پدر مقتول و شخص متهم به قصد خارج نمودن تفنگ از دست سه نفر مذکور به

 

انگیزه دور گردانیدن آن از صحنه نزاع و جلوگیری از بروز حادثه و قتل به نحو اتفاقی به‌علت شلیک اسلحه و اصابت تیر به مقتول سبب مرگ وی گردیده است؛ چون به لحاظ فنی بودن موضوع از طرف قاضی دادگاه عمومی صالحه به هیئت کارشناسی رسمی دادگستری متخصص در اسلحه‌شناسی جهت احراز عمدی یا غیر عمدی بودن تیراندازی با توجه به محل استقرار متهم به قتل و شخص مقتول و فاصله مکانی آن دو و بر اساس اظهارات پدر و عموهای مقتول و متهم و خواهرش و وضعیت ایستادن متهم و مقتول، نقطه اصابت گلوله و خروج آن از بدن متوفی و نحوه و کیفیت ورود و خروج تیر از بدن مقتول و بالاخره سایر عوامل مؤثر در قضیه ارجاع گردیده است که در نهایت اعضای کارشناسان موصوف اعلام نظر نمودند قتل به وقوع یافته با مداقه به اوضاع و احوال حاکم بر قضیه در نتیجه‌گیری فوق‌التوصیف صورت گرفته است و اظهارات ولی دم و دو نفر از عموها (شاهد) مبنی بر نشانه‌گیری تفنگ و قرار دادن قنداق آن در وسط سینه و لوله تفنگ به طرف مقتول قابل تأیید نمی‌باشد لکن با وجود تعارض بین شهادت دو نفر عموی مقتول و هیئت کارشناس رسمی متخصص در اسلحه‌شناسی که به‌عنوان اماره قانونی معتبر می‌باشد و ایجاد کاشفیت علمی و ظن قوی می‌نماید مع‌ذلک چنین موردی می‌تواند از موارد لوث محسوب شود و تمسک قاضی دادگاه عمومی به اجرای قسامه و صدور حکم به قصاص شرعاً صحیح می‌باشد یا اینکه به اعتبار معارض بودن شهادت 2 نفر عموی متوفی با اظهارنظر هیئت کارشناسان رسمی متخصص در اسلحه‌شناسی و تساقط این دو

 

امر معارض به لحاظ وجود تعارض مورد از موارد لوث تلقی نمی‌گردد؟ نتیجتاً قتل موصوف محکوم به قتل غیر عمدی می‌باشد. استدعا دارد آن جناب نظریه استفتائی خود را به نحو صریح و منجز اعلام فرمایند.

ج. در فرض سؤال، به گرفتن دیه اکتفا شود و حکم قصاص با قسامه مشکل است. والله العالم

س279. بدن نیمه‌جان انسانی در کنار جاده اتومبیل‌رو منتهی به روستا (در فاصله حدود 300 متر خارج از روستا) یافت می‌شود که در حال اعزام او به بیمارستان فوت می‌کند. پزشکی قانونی آثاری از برخورد و تصادم اتومبیل با وسیله نقلیه در بدنش نیافته و علّت مرگ را ناشی از «یک ضربه به سر» اعلام می‌کند. اولیای دم را که فقط یک پسر و یک دختر بالغ تشکیل می‌دهند، منحصراً علیه سه تن از اهالی محلّ (که در روستا حضور داشته و اتفاقاً یکی از آن سه اذعان می‌دارد که چند دقیقه قبل متوفّی را دیده که به همراه شخص ناشناس دیگری در مسیر جاده پیاده حرکت می‌کردند و او که با موتورسیکلت در جهت مخالف حرکت می‌کرده فقط متوفّی را بر اثر تکان دادن دست و شناخت قبلی، شناسایی نموده و چند دقیقه بعد که بازگشته، بدن خون‌آلودش را تنها دیده است) ادّعای قتل عمد نموده و مشخصاً یکی از آن سه را مباشر و دو تن دیگر را معاون در قتل پدرشان می‌دانند لیکن بینه‌ای ندارند و با انکار متّهمین نیز مواجه‌اند و برای اثبات ادّعای خود هریک با قاطعیت و اصرار تمام، پنجاه سوگند می‌خورند و سایر بستگان نسبی ذکور متوفّی به لحاظ سکونت در شهرهای مختلف در مراسم قسامه شرکت

 

مستقیم ندارد امّا به صدق گفتار و وثوق مدّعیان قسم می‌خورند و صرفاً بر مبنای ادّعای مدّعیان، متّهمان را قاتل می‌دانند. بنابر آنچه گذشت:

1. آیا با اجرای قسامه ادّعای اولیای دم موصوف ثابت است؟

ج. مورد قسامه بودن موضوع قتل، دائر مدار تشخیص حاکم شرع برحسب مورد است یعنی اگر حاکم شرع به جهت قراین موجوده ظن به وقوع قتل به وسیله مدّعی‌علیه پیدا کند در این صورت مورد از موارد قسامه است. والله العالم

2. آیا مدّعیان با فرض عدم شرکت سایر بستگان ذکور نسبی، می‌توانند قسم‌های لازمه را شخصاً به دفعات اداء نمایند تا به حدّ نصاب برسد؟ و کمّیت اجرای آن از سوی هریک از پسر یا دختر چگونه است؟

ج. با فرض عدم شرکت سایر بستگان ذکور نسبی، ذکور از مدّعیان به‌حسب تقسیط عدد قسامه را تکمیل می‌کنند. والله العالم

3. در صورت اجرای قسامه به کیفیت مذکور، در اثبات به‌عنوان ادّعای هر یک از منکرین (از جهت مباشرت یا معاونت در قتل) تفاوتی وجود دارد یا خیر؟

ج. جریان حکم قسامه شرعاً در ادّعای معاونت قتل، ثابت نیست. والله العالم

س280. در یکی از پاسگاه‌های نیروی انتظامی «در اطاق افسر نگهبان» درجه‌داری با گلوله مصدوم و پس از چند دقیقه فوت شده است. افسر نگهبان «که متّهم پرونده است» مدّعی شده است به نزدیک مقتول رفتم و خواستم «توپی» کُلت را جابجا کنم که در این لحظه مقتول به سوی من برگشت و دستش به اسلحه خورد و اسلحه شلیک شد و این واقعه به وجود آمد.

مسلّمات پرونده به شرح زیر است:

 

1. پزشک قانونی در بازسازی صحنه که با حضور متّهم انجام شده با توجه به نقطه ورود گلوله «زیر بغل در زیر لبه تحتانی دنده چهارم سمت چپ قفسه سینه» و مسیر گلوله «که ریه‌ها و قلب را پاره کرده» و نقطه‌ای که گلوله در آن به دست آمده «زیر لبه تحتانی دنده پنجم سمت راست قفسه سینه» اعلام کرده که قول متّهم مطابق با واقع نبوده و قابل پذیرش نیست.

2. مأمورین کشف جرایم نیز که در صحنه بازسازی حضور داشته‌اند قول متّهم را تأیید نکرده‌اند.

3. متخصّص اسلحه‌شناسی اعلام کرده که شلیک از فاصله‌ای کمتر از نیم‌متر انجام شده است.

4. کسی غیر از قاتل و مقتول در صحنه حضور نداشته که از مشاهدات او استفاده کنیم.

اولیای دم مدّعی قتل عمدی هستند ولی متّهم حتی حاضر به قبول شلیک به طرف مقتول نگردیده است.

سؤالی که برای اینجانب پیش آمده این است: در این مورد خاص قاعده حقّ استحلاف اولیای دم و سوگند متّهم را جاری سازیم «برای احراز نوع قتل» یا با توجه به مسلّمات پرونده مورد را از موارد لوث تلقّی کرده و از اولیای دم بخواهیم که 50 نفر را برای ادای سوگند «برای اثبات قتل عمدی» به دادگاه معرّفی کنند؟

ج. ظاهر این است که مورد سؤال از موارد لوث است و احکام لوث مرتّب می‌شود. والله العالم

 

س281. تعدادی بچّه در حال بازی در کوچه بوده‌اند که سنگی از سوی یکی از بچه‌ها رها و به چشم کودک دیگر اصابت می‌کند. آیا پدر ولی طفل مصدوم اگر مورد از موارد لوث باشد که یکی از بچه‌ها سنگ به چشم کودک مصدوم زده می‌تواند به طرفیت عاقله طفلی که ادّعا شده سنگ زده با مراسم قسامه قسم یاد نماید و عاقله طرف دیگر محکوم به پرداخت دیه شود. لازم به ذکر است پدر طفل مصدوم در هنگام حادثه در مسافرت بوده و تنها یک زن به‌عنوان شاهد معرّفی شده است؟

ج. در لوث که مورد آن وجود امارات ظنّیه بر صدق مدّعی است فرقی نیست بین اینکه ظن از هر طریقی برای قاضی حاصل شود؛ چه از قول شاهد واحد یا زن حتی بچّه ممیز باشد لکن کسی که قسم می‌خورد باید نسبت به مورد ادّعا جازم باشد و اگر جازم نباشد به‌مجرّد گمان نمی‌تواند قسم بخورد بنابراین در صورت تحقّق لوث، چنانچه مدّعی قسامه بیاورد، عاقله بچّه‌ای که صدمه زده، محکوم به پرداخت دیه می‌شود. والله العالم

س282. لطفاً نسبت به دو پرسش ذیل جواب مرقوم فرمایید:

1. آیا برای تحقّق لوث، احراز حضور متّهم در مکان و زمان قتل لازم است؟

2. در صورت مثبت بودن پاسخ فوق، آیا تنها راه، اقرار و بینه است یا از طریق استصحاب و راه‌های دیگر می‌توان حضور متّهم را احراز کرد؟

ج1و2. در تحقّق لوث، احراز حضور متّهم به قطع یا بینه شرط نیست البته با قطع به عدم یا بینه بر عدم حضور، لوث معنی ندارد و استصحاب در این جهت اثری ندارد. والله العالم

 

س283. شخصی در مقابل چشمان چند نفر که از جمله آنها اولیای دم می‌باشند به عمد به قتل رسیده است. اولیای دم جهت اثبات قتل، بینه اقامه كرده‌اند و گواهان (بینه) مدّعی (اولیای دم) گواهی دادند كه زید قاتل است و گواهان مدّعی‌علیه (زید) گواهی دادند كه عمرو قاتل است. عمرو اتّهام قتل را تكذیب نمود. در فرض فوق:

اولاً: اعتبار اظهارات گواهان هر دو طرف أعمّ از مدّعی و مدّعی‌علیه به چه نحوی است؟

ثانیاً: آیا در صورت تساقط بینه طرفین دعوی، مدّعی می‌تواند قتل را با قسامه علیه زید ثابت كند یا خیر؟

ج. در فرض سؤال، بینه‌ها از جهت تعارض ساقط می‌شوند و چنانچه مورد از موارد لوث باشد (أماره ظنّیه بر صدق مدّعی نزد حاكم حاصل شود)، مدّعی می‌تواند قسامه بیاورد. والله العالم

س284. یکی از اولیای دم (پدر مقتول) فوت می‌نماید. با توجه به وجود سایر ورّاث مقتول از طبقه اول (فرزندان) و با توجه به اینکه به لحاظ تشخیص لوث بودن قضیه، مراسم قسامه باید برگزار شود:

1. آیا ورّاث پدر مقتول (برادران و خواهران مقتول) جزء اولیای دم و مدّعی محسوب می‌شوند؟

ج. در فرض سؤال، ورثه مدّعی حقّ اقامه قسامه دارند لکن به‌عنوان وارث، مدّعی محسوب نمی‌شوند. بلی، اگر مانند پدر علم داشته باشند که متّهم قاتل است، می‌توانند اقامه دعوی کنند و مدّعی محسوب می‌شوند. والله العالم

 

2. در فرض مثبت بودن پاسخ، آیا ورّاث متوفّای اخیر به‌عنوان مدّعی دارای یک حق قسم می‌باشند یا به تعداد ورثه دارای حقّ قسم می‌باشند؟

ج. هریک از ورثه اگر مانند پدر مدّعی قاتل بودن متّهم باشند، حقّ قسم خوردن دارد. والله العالم

3. در صورت تغلیظ قسم در فرض (2) از چه الفاظ و عباراتی باید استفاده شود؟

ج. در تغلیظ قسم گفته می‌شود (والله القاهر القادر المهلک) مثلاً. والله العالم

4. با توجه به اینکه احراز جرم و تعیین قسم‌خورندگان در قسامه برای دادگاه ضروری است، آیا بستگان نسبی مدّعی یا مدّعی‌علیه می‌توانند مبنا و منشأ حصول علم خود را به اظهارات و توضیحات مدّعی یا مدّعی‌علیه متّکی و مدلّل نمایند؟

ج. در فرض سؤال، باید قسم‌خورنده به مقسم‌له علم داشته باشد و اگر از اظهارات و توضیحات مذکورین واقعاً برایش علم حاصل شود، می‌تواند قسم بخورد. والله العالم

س285. هرگاه دو نفر «الف و ب» که در یک محل کار می‌کردند در مراجعت به منزل خود، سوار خودروی مسافربری شوند و شخص «الف» زودتر از خودرو پیاده شود و به سوی منزل خود رود اما پس از سه روز جسد «ب» در حالی که با ضربات چاقو به قتل رسیده است در اراضی کشاورزی قریه‌ای واقع در چند کیلومتری قریه «الف» یافت شود، بفرمایید:

در صورت عدم کشف هرگونه کینه و عداوت قبلی بین آنها، آیا صرف اینکه «الف» آخرین فردی بوده که قبل از کشتن «ب» با او همراه بوده، از موارد تحقق لوث می‌باشد؟

ج. مورد سؤال از موارد لوث نیست. والله العالم

 

س286. در صورتی که مدّعی قتل برای اثبات قتل بینه نداشته باشد و از احلاف منکر نیز امتناع نماید چون او را قاتل می‌داند و معتقد است قسم دروغ می‌خورد. با توجه به اینکه استحلاف حقّی است برای مدّعی نه حکم. آیا همین امتناع او از احلاف مسقط حقّ او است و حاکم می‌تواند مدّعی‌علیه را تبرئه نماید یا در این مورد حاکم نمی‌تواند حکم به برائت صادر نماید بلکه دعوی مسکوت بماند تا هر موقع دلیلی پیدا شود یا قاضی از باب اینکه وظیفه دارد قضیه را فیصله دهد و به‌مقتضای نبوی «انّما اقضی بینکم بالبینات و الأیمان» باید خودش استحلاف نماید و بعد از حلف منکر، حکم به برائت صادر نماید؟ در صورتی که نظر بر شق دوم باشد، آیا می‌توان گفت چون مسکوت گذاردن قضیه ممکن است احیاناً موجب فساد و درگیری‌های جدید شود و از طرفی برای دستگاه قضایی مشکلاتی ایجاد می‌کند که مدّعی‌علیه را زندان نگه دارند یا آزاد نمایند یا وثیقه یا کفیل یا بدون آن و موارد هم متعدّد است لذا حاکم موظّف باشد خود استحلاف نموده و حکم به برائت مدّعی‌علیه صادر نماید؟

ج. حاکم نمی‌تواند حکم به برائت متّهم نماید و دعوی مسکوت‌عنه باقی می‌ماند تا مدّعی از طریق شرعی ادّعای خود را اثبات نماید یا حاضر به قسم دادن متّهم شود. بلی، اگر مدّعی از حاکم شرع بخواهد که تا او بینه بر قتل را علیه مدّعی‌علیه حاضر نماید او را حبس نمایند، ظاهر این است که حاکم باید متّهم را تا شش روز حبس نماید و چنانچه مدّعی بینه اقامه ننمود، باید او را آزاد نماید. والله العالم

 

س287. هرگاه کسی ادّعا کند که توسّط دیگری ایراد جرح به چشمش وارد شده و دلیلی نداشته باشد، آیا موضوع با سوگند از طرف مجروح قابل اثبات است یا خیر؟ و اگر کسی که ادّعا شده جرح وارد کرده او نیز حاضر به ادای سوگند باشد، تکلیف شرعی چیست؟

ج. کسی که مدّعی ایراد جرح بر چشمش به وسیله دیگری است، باید برای مدّعای خود بینه داشته باشد و اگر ندارد چون متّهم منکر محسوب می‌شود باید قسم بخورد مگر اینکه قسم نخورد و قسم را ردّ به مدّعی کند که در این صورت با قسم مدّعی، دعوی ثابت می‌شود. والله العالم

س288. در محاکم دادگستری به‌خصوص در بخش کیفری در مواردی بستگان متوفّی یا مقتول از دادن سوگند به متّهم امتناع نموده می‌گویند ما سوگند او را قبول نداریم. آیا در این فرض که فصل خصومت و پایان دادن به نزاع متوقّف بر سوگند مدّعی‌علیه است، قاضی می‌تواند به دلیل اینکه ولی ممتنع است برای فصل خصومت، خود اقدام به دادن سوگند مدّعی‌علیه نموده و متعاقباً حکم به برائت صادر نماید یا باید حکم به توقّف دعوی صادر نماید تا حقّ احلاف شکات محفوظ بماند. قابل ذکر است تالی فاسد توقّف دعوی با ملاحظه اینکه دعوی پایان نیافته و طبعاً تبعاتی از جمله احتمال وقوع درگیری و نزاع بین طرفین نزاع و مخاصمه وجود دارد این است که مدّعی یا وکیل او هر وقت با احتمال یافتن دلیلی هرچند ناتمام می‌تواند مدّعی‌علیه را به دادگاه کشانده، موجب سلب آسایش او شود و این امر از سوی دیگر موجبات اطاله دادرسی و اتلاف وقت قضات و

 

دست‌اندرکاران امور قضایی می‌شود که به طور طبیعی تأخیر در رسیدگی به پرونده‌ها را به دنبال خواهد داشت به‌خصوص در پاره‌ای موارد پرونده حدود ده سال بیشتر یا کمتر مورد تعقیب و بررسی قرار گرفته و اگر امکان دست‌یابی به دلیل یا حجّتی بوده از سوی شکات یا وکلای آنان به دست می‌آمد. البته در موارد خیلی کم، توقّف دعوی همراه برخی فوائد جهت دست‌یابی به دلیل یا رسیدن زمان مقدّسی برای سوگند دادن مدّعی‌علیه وجود دارد.

ج. در فرض سؤال با عدم تقاضای مدّعی، قاضی حقّ احلاف مدّعی‌علیه را ندارد و قهراً دعوی موقوف می‌شود و تالی فاسد مذکور در سؤال، مجوّز احلاف و ختم دعوا نیست ولی اگر معلوم باشد که مدّعی در تجدید مراجعه به دادگاه، قصد مزاحمت مدّعی‌علیه را دارد به او اخطار شود که کار او ممکن است سبب تعزیر مناسب شود. والله العالم

س289. شخصی مدّعی است که توسّط دیگری مصدوم شده و برای اثبات ادّعای خود شاهدی ندارد و مدّعی‌علیه حضور خود در صحنه مصدومیت مدّعی را منکر می‌شود. در این فرض آیا می‌توان قاعده فقهی «البینة علی المدّعی و الیمین علی من أنکر» را جاری و مدّعی‌علیه را سوگند داد؟ آیا قاضی بدون درخواست شاکی می‌تواند متّهم را سوگند دهد؟ (منظور از صدمه، کبودی و شکستگی استخوان و پارگی رباط دست بدون زخم و... می‌باشد.)

ج. مورد سؤال از موارد قاعده مذکوره است البته بدون درخواست شاکی، قاضی نمی‌تواند متّهم را سوگند دهد. والله العالم

 

س290. در مورد اجرای قسامه بفرمایید:

1. آیا در اجرای قسامه، 50 نفری که از طرف اولیای دم معرّفی می‌شوند باید در یک جلسه واحد سوگند یاد کنند یا در صورتی که برخی از آنان در دسترس نیستند با تقاضای اولیای دم می‌توانند در جلسه دیگری اقامه قسامه کنند؟

2. آیا از نظر شرع مقدّس اسلام، مهلتی برای تکمیل کردن تعداد قسم در اجرای قسامه در نظر گرفته شده است؟

3. در صورت مثبت بودن پاسخ، میزان مدّت مذکور چقدر است؟

ج1و2و3. تا حدّی که کلمات علمای اعلام ـ رضوان الله تعالی علیهم ـ و روایات شریفه درباره قسامه ملاحظه شد، خصوص این مسأله عنوان نشده ولی از آنچه در روایات نسبت به شهود باب زنا استفاده می‌شود و موافق احتیاط نیز هست، مظنه اعتبار وحدت مجلس حاصل می‌گردد. بنابر این دو سؤال (2 و3) موضوعش منتفی است. والله العالم

4. آیا مراسم قسامه باید در حضور یک قاضی باشد؟

ج. قسامه باید در حضور یک قاضی انجام شود. والله العالم

س291. لطفاً درباره بحث قسامه بفرمایید:

1. آیا مرد بودن قسم‌خورندگان شرط است؟ و آیا در این مورد میان مدّعی و قوم او فرقی می‌باشد؟

2. در صورت عدم اشتراط مرد بودن، چنانچه در میان مدّعی‌ها و قوم او به تعداد کافی مرد باشد، آیا زنی که یکی از مدّعی‌ها است می‌تواند از جمله سوگندخورندگان به حساب آید؟ و اگر به تعداد کافی مرد وجود نداشته باشد، چطور؟

 

3. در صورت جواز تکرار سوگند به وسیله قسم‌خورندگان، زنان مدّعی نیز می‌توانند قسم را تکرار نمایند؟

ج. در مفروض هر 3 سؤال بلی، شرط است قسم‌خورندگان مرد باشند و این حکم در مورد قوم مدّعی است که اگر عدد به وسیله رجال تکمیل نشد، قسم خوردن نساء برای تکمیل عدد محلّ اشکال است. بنابراین باید تعدادی از رجال که وجود دارند مکرّراً قسم بخورند تا عدد تکمیل شود و اگر اصلاً رجال وجود نداشته باشند، مدّعی باید به اندازه تمام عدد قسم بخورد و در این صورت اگرچه مدّعی زن باشد، اشکال ندارد. والله العالم

س292. با توجه به دیدگاهی که در قسامه، وجود 50 نفر قسم‌خورنده را الزامی می‌داند و تکرار پذیرفته نمی‌باشد و دستورالعمل قوه قضائیه نیز عمل برطبق همین نظر در دادگاه‌ها می‌باشد، مستدعی است بفرمایید:

1. چنانچه اولیای دم به لحاظ عدم دسترسی به تعداد کافی از قسم‌خورندگان، تقاضای مهلت برای حاضر کردن 50 نفر برای شرکت در قسامه را داشته باشند، آیا شرعاً این مهلت محدود به زمان خاصی است یا بستگی به نظر قاضی دارد یا اصلاً محدودیتی ندارد و دعوی متوقّف می‌شود و هرگاه اولیای دم برای قسامه حاضر بودند، قسامه اجرا می‌شود؟

2. در فرض جواز یا لزوم مهلت دادن، قاضی برای چند روز می‌تواند متّهم را در حبس نگهدارد؟

ج1و2. به نظر حقیر در صورت نبودن پنجاه نفر، قسم توسط بقیه تکرار می‌شود ولی اولیای دم می‌توانند از تکرار خودداری نموده و هروقت پنجاه نفر فراهم شد، اقامه دعوی کنند ولی نمی‌توانند او را در حبس نگه دارند. والله العالم

 

س293. همان‌طور که استحضار دارید در موارد لوث، قتل عمد با پنجاه قسم ثابت می‌شود و قسم‌خورندگان باید از خویشان و بستگان مدّعی باشند. اگر مدّعی پنجاه نفر خویشاوند نسبی نداشته باشد یا خویشان و بستگان مدعی پنجاه نفر یا بیشتر باشند ولی حاضر به قسم خوردن نگردند، مدّعی یا آن عدّه از اقوام مدّعی که حاضر به ادای قسم هستند می‌توانند قسم را تکرار کرده تا به عدد پنجاه برسد؟

ج. در مورد سؤال، عده‌ای از اقوام که واجد شرایط هستند، قسم را تکرار می‌کنند تا پنجاه قسم کامل شود. والله العالم

س294. درسال 1379 شمسی یک فقره قتل در روستایی اتفاق می‌افتد. موضوع در دادگستری مطرح و مورد رسیدگی قرار می‌گیرد. قاضی دادگاه بدوی ابتداءاً با استناد به علم خویش، حکم به قصاص می‌دهد لکن شعبه هفتم دیوان عالی کشور نظر قاضی را ردّ کرده و موضوع را از باب لوث و مستلزم اجرای قسامه می‌داند و به دادگاه ارجاع می‌دهد. پرونده مجدداً بررسی و بعد از کش‌وقوس‌های فراوان مراسم قسامه توسط دادگاه انجام می‌شود. بحث این است که مراسم قسامه انجام شده که نتیجه آن محکومیت فرزند اینجانب به قصاص بدون در نظر گرفتن شرایط فقهی مقرّر در فقه شیعه می‌باشد که این امر موجبات وهن احکام شرعی را فراهم می‌آورد. مراسم قسامه توسط افرادی انجام شده که نه تنها حضور در محلّ واقعه نداشته‌اند بلکه بسیاری از آنها در شهرستان‌های دیگر حضور داشته‌اند و فقط بر اساس تعصّب‌های قومی و قبیله‌ای، اقدام به ادای سوگند و شهادت نموده‌اند. بعضی از این افراد در زمان ادای سوگند به سنّ بلوغ

 

نرسیده بوده‌اند و اکنون بعد از گذشت 5 سال بالغ شده‌اند. بسیاری از شهود عدالت اولیه را ندارند. در فسق بعضی از آنها هیچ شکّی وجود ندارد و متأسفانه دادگاه محترم بدون در نظر گرفتن شرایط فقهی قسامه اقدام به این امر نموده و بر این اساس حکم صادر کرده‌اند و اکنون سر بیگناهی بر پای دار است. آیا قسم این اشخاص صحیح می‌باشد؟

ج. از قضیه شخصیه اطلاع ندارم. به طور کلّی کسی که در مورد لوث و غیره قسم می‌خورد، باید علم به وقوع مورد قسم داشته و مکلّف باشد ولی عدالت شرط نیست. والله العالم

س295. با توجه به اینکه در قسامه علم و جزم قسم‌خورندگان شرط است:

1. آیا بر قاضی لازم است که احراز نماید قسم‌خورندگان از روی علم و جزم قسم یاد می‌کنند؟

ج. احراز اینکه قسم‌خورندگان از روی علم قسم می‌خورند یا نه، بر قاضی لازم نیست. والله العالم

2. آیا سوگندخورندگان باید منشأ علم و جزم خود را در هنگام اجرای قسامه بیان کنند؟

ج. لازم نیست. والله العالم

س296. قانون مجازات اسلامی در مبحث قسامه ماده 254 قانون مجازات اسلامی می‌گوید: در جراحات، قصاص با قسامه ثابت نمی‌شود و فقط موجب پرداخت دیه می‌گردد... .

 

در حالی که در موارد دیگر این قانون در مبحث قسامه آمده که قصاص قتل با قسامه ثابت می‌شود. نتیجه:

1. قسامه باعث اثبات جرح و قطع عضو و قتل می‌شود.

2. در مورد قتل قسامه موجب ثبوت قصاص می‌شود امّا در مورد قطع عضو و جرح موجب ثبوت قصاص نمی‌شود و فقط موجب ثبوت دیه می‌شود.

با توجه به اینکه یکی از منابع اصلی شرعی قانون مجازات اسلامی، منابع معتبر فقهی است، دلیل و مدرک فقهی که قسامه در قتل موجب ثبوت قصاص می‌شود امّا در جراحات و قطع عضو فقط موجب ثبوت دیه می‌شود و موجب ثبوت قصاص نمی‌شود را به طور واضح بیان نمایید.

ج. بلی، همان‌طوری که مرقوم داشته‌اید با قسامه در قتل عمد، قصاص ثابت می‌شود ولی در مورد قطع عضو، فقط دیه ثابت می‌شود و این مطلب به‌مقتضای جمع بین ادلّه است که در کتب مفصّله بیان شده است؛ مراجعه نمایید. والله العالم

س297. آیا در موارد زیر قسامه اجرا می‌شود؟

1. آیا در ضربات به طور خاص (غیر از جراحات) مثل کبودی یا سیاه‌شدگی در مواقع لوث، می‌توان قسامه اجرا کرد یا خیر؟ چراکه در قانون مجازات اسلامی صرفاً قسامه را در مورد قتل و جراحات ساری و جاری دانسته است.

2. در موارد ضرب و جرح صغیر مصدوم در صورت وجود لوث، آیا می‌توان ولی وی را سوگند داد یا اینکه بایستی صبر کرد تا صغیر بالغ شود؟ همین‌طور مجنون چه حکمی دارد؟

 

ج1و2. اجرای حکم قسامه در مورد جنایات، بنابر احتیاط در جنایات عمدی که دیه نفس دارند پنجاه یمین است و در خطأ، بیست و پنج یمین است و در جنایاتی که دیه‌شان کمتر از دیه نفس است به نسبت از حدود یمین کم می‌شود تا به خمس عشر دیه (50/1) و کمتر که به یمین واحد حکم می‌شود و قول دیگری که مقتضای روایت ظریف ابن‌ناصح است که حقیر رساله‌ای در مورد آن نوشته‌ام و مرحوم سیدنا الاستاذ الاعظم(ع) تأیید و تصدیق فرموده‌اند این است که عدد یمین (فیما دیتة دیة النفس) شش یمین است و در دون دیه به نسبت دیه عدد کمتر می‌شود تا به یک یمین برسد. مع‌ذلک قول اول مطابق احتیاط است و بناءً علی ذلک، الحاق مثل کبودی یا سیاهی حاصل از ضربه به جراحات دیه‌دار، بعید نیست بلکه أقوی است. والله العالم

س298. در خصوص قسامه در صدمات بدنی بفرمایید:

1. آیا برای احراز قسامه قسم مجروح به همراه سایرین لازم است؟

ج. مجروح هم اگر مدّعی علم باشد، قسم می‌خورد و قسمش از عدد قسامه محسوب است. والله العالم

2. در فرض «الف» در صورتی که مصدوم صغیر یا مجنون باشد، اجرای قسامه چگونه است؟

ج. در فرض سؤال، افراد دیگر از قوم قسامه بخورند. والله العالم

3. در صورتی که در قسامه اعضا، جنایت وارده موجب یک ششم دیه یا کمتر باشد، آیا قسم مصدوم به تنهایی کافی است؟

ج. اگر مدّعی علم باشد، ظاهراً کافی است. والله العالم

 

4. در فرض «ج»، اگر مصدوم، مجنون یا صغیر باشد، آیا قسم ولی قهری او کفایت می‌کند؟

ج. از قوم آنها کسی که مدّعی علم باشد، قسم می‌خورد. والله العالم

س299. چنانچه در جریان درگیری، جراحات متعدّده‌ای بر کسی از سوی افراد معینی وارد شود و لکن اینکه کدام یک از جراحات مشخّصاً توسّط کدام یک از جارحین وارد شده است قابل احراز نباشد. بفرمایید که مصدوم به چه نحوی باید دیات جراحات وارده را که البته میزان هر یک از آنان متفاوت است از آن افراد مطالبه نماید؟

ج. در فرض سؤال که جارحین، افراد معین و معلومی هستند ولی معلوم نیست کدام جراحت به وسیله کدام یک از آنها بوده، مصدوم می‌تواند برای هر جراحتی هر یک از آنها را قسم بدهد که اگر همه قسم خوردند بر عدم وارد کردن آن جراحت یا همه از قسم نکول کردند، باید دیه آن جراحت را مشترکاً به تساوی بپردازند و اگر بعضی قسم خوردند و بعضی نکول کردند، کسانی که قسم خورده‌اند، تبرئه می‌شوند و نکول‌کنندگان باید دیه را مشترکاً بپردازند و اگر ناکل یکی از آنها باشد، باید به تنهایی دیه را بدهد و همچنین در مورد جراحت دوم و سوم نیز باید به همین طریق عمل شود. والله العالم

س300. چنانچه عضو کسی در جریان درگیری به وسیله یکی از سه نفر از افراد معین صدمه دیده است با توجه به اینکه هریک از آنان منکر وارد کردن صدمه هستند دیه مصدوم به چه نحوی باید استیفا شود؟

 

ج. در فرض سؤال با فرض اینکه صدمه حتماً به وسیله یکی از سه نفر معین وارد شده باشد، مصدوم می‌تواند هر سه نفر را قسم بدهد که اگر هر سه قسم بخورند بر عدم صدمه به وسیله آنها یا هیچ‌یک قسم نخورد، باید دیه را مشترکاً بدهند و اگر بعضی قسم بخورند و بعضی نکول از قسم کنند، دیه بر ناکل ثابت می‌شود که اگر دو نفر نکول کرده باشند، هر دو نفر مشترکاً باید دیه را بپردازند و اگر ناکل یک نفر بوده، همان یک نفر باید دیه را بدهد. والله العالم

س301. آیا آسیبی که در درگیری به یکی از دو طرف درگیر وارد می‌شود و معلوم نیست که قطعاً طرف مقابل زده باشد، از موارد لوث است که با وجود قرائن ظنیه و به کمک قسم اثبات می‌گردد؟

ج. بلی، مورد سؤال از موارد لوث است. والله العالم

س302. در پرونده‌ای فردی هنگام شب با اتومبیل بنز 911 کمپرسی با دو نفر موتورسوار برخورد نموده و هر دو سرنشین موتورسیکلت فوت نموده‌اند و شاهدین حادثه در هنگام وقوع مقصّر حادثه را مشاهده نموده و شهادت داده‌اند و نظریه افسر کاردان فنّی و هیئت مربوطه نیز وسیله نقلیه فوق را مقصّر اعلام کرده‌اند ولی علی‌رغم پیگیری‌ها و مکاتبات متعدّد با راهنمایی و رانندگی و دیگر مراجع ذی‌صلاح تاکنون متّهم و وسیله نقلیه مذکور شناسایی نگردیده است. آیا می‌شود حکم به پرداخت دیه از بیت‌المال را صادر کرد یا خیر؟

ج. مورد سؤال از موارد أخذ دیه از بیت‌المال نیست. والله العالم

 

س303. اگر شخصی کشته شده و جنازه او مثلاً در بیابان، منزل یا باغی یافت شود و هیچ‌یک از قاتل و مقتول شناسایی نشوند؛ بفرمایید:

1. آیا دیه‌ای وجود دارد؟

2. بر فرض ثبوت، پرداخت دیه به عهده کیست و مورد مصرف آن کجاست؟

ج1و2. در مورد سؤال، چنانچه جنازه مذکور نزدیک قریه و محلّی باشد که شرعاً اهل آن محلّ و قریه ملزم به ادای دیه آن کشته هستند به‌اصطلاح لوث در بین هست، باید طبق آن عمل شود و الّا دیه او بر بیت‌المال است و لزوم ادای دیه از بیت‌المال موقوف به مطالبه اولیای دم است و در صورت عدم مراجعه و شناخت ورثه مقتول، ادای دین از بیت‌المال مورد ندارد. والله العالم

س304. همان‌گونه که مستحضر هستید مواد 255، 312 و 313 قانون مجازات اسلامی موارد پرداخت دیه از بیت‌المال را در مواقعی که شخص به قتل رسیده باشد معین و اعلام نموده است لیکن در مواردی که فردی در شارع عام به عللی ازجمله برخورد وسایط نقلیه مصدوم گردیده و ضارب متواری گردیده و مشخّص نمی‌باشد و گاه نیز صدمه به ترتیبی است که مصدوم را از کار انداخته و زندگی وی و خانواده‌اش را با عسر و حرج همراه می‌سازد که در این قبیل موارد از حیث پرداخت دیات متعلّقه از محلّ بیت‌المال قوانین موضوعه ساکت و فتاوی معتبری نیز موجود نمی‌باشد. لذا خواهشمند است نظر مبارک آن حضرت در این خصوص که آیا پرداخت دیه به مصدوم از بیت‌المال جایز می‌باشد یا خیر؟ امر به ابلاغ شود.

ج. در فرض سؤال، چنانچه مصدوم فوت کرده و قاتل شناخته نشده، ظاهراً دیه بر بیت‌المال است ولی اگر مصدوم به قتل نرسیده، دیه‌اش بر بیت‌المال نیست. والله العالم

 

س305. اگر یک مرد مسلمان در جمهوری اسلامی ایران به قتل برسد و قاتل آن هم پیدا نشود و مشخص هم نباشد، تکلیف دیه آن چه می‌شود؟

ج. چنانچه لوث و اتهامی در بین نباشد، در صورت مطالبه ولی، دیه از بیت‌المال پرداخت می‌شود. والله العالم

س306. فرزند 12 ساله اینجانب در حین بازی در کوچه با شیء مشکوکی برخورد نموده و با توجه به عوالم کودکانه با این شیء بازی می‌کند که در این هنگام شیء مذکور که ظاهراً نوعی مواد منفجره شبیه گلوله خمپاره بوده منفجر می‌شود که نهایتاً منجر به فوت ایشان می‌گردد. ضمناً لازم به ذکر است بر اساس اظهارات چند نفر شیء مذکور را شخص موتورسوار ناشناسی در کوچه رها کرده که بچه من بر اثر بازی با آن کشته شده است. حال به نظر حضرتعالی با توجه به اینکه خون مسلم نباید هدر رود، آیا دیه فرزند اینجانب با بیت‌المال است یا خیر؟

ج. در فرض سؤال، چنانچه قتل مستند به شخص موتوری باشد مثلاً او مواد منفجره را در جایی قرار داده که معرض خطر برای دیگران بوده و خود متواری شده و شناخته نمی‌شد، دیه بر بیت‌المال است. والله العالم

س307. اگر قتلی واقع شود، در موارد زیر روشن فرمایید دیه به عهده چه کسی است؟ آیا بیت‌المال مسئول است:

1. قاتل مشخص نیست و عمد یا غیر عمد بودن قتل نیز مشخص نگردیده است؟

2. قاتل مشخص نیست و مسلم است که قتل غیر عمد است؟

ج. در مورد1و 2، دیه بر بیت‌المال است. والله العالم

 

س308. در خصوص اینکه عابر پیاده‌ای بدون گناه و تقصیر توسط وسیله نقلیه‌ای موتوری از روی بی‌مبالاتی و بی‌احتیاطی برخورد نموده و منجر به مصدومیت و مجروحیت عابر پیاده مسلمان در شارع عمومی مملکت اسلامی گردیده و علی‌رغم تلاش برای شناسایی وسیله نقلیه متخلف شناسایی نگردیده است، دیه جراحات و صدمات وارده بر اساس قوانین شرعی به عهده چه کسی می‌باشد؟ آیا به عهده بیت‌المال مسلمین است؟

ج. در مورد سؤال، دیه جراحات بر عهده خود جانی است و بر بیت‌المال نیست. والله العالم

س309. منازعه‌ای بین دو طایفه اتفاق افتاده و فردی از طایفه‌های درگیر کشته شده است. طایفه او مدعی هستند که در این نزاع و توسط شخص خاصی از آن دو طایفه به قتل رسیده است، اگر علم حاصل نشود که قاتل چه کسی است و حتی معلوم نشود که مقتول آیا اساساً در این نزاع شرکت داشته یا خیر و اولیای دم نیز برای اثبات ادعای خود بینه شرعی و قانونی نداشته باشند و از طرفی از احلاف متهم یا متهمین نیز امتناع کنند، در این صورت وظیفه چیست و مسئول پرداخت دیه مقتول چه کسی است؟

ج. در فرض سؤال، چنانچه اولیای دم بینه نداشته باشند و از موارد لوث هم نباشد، ظاهراً دیه بر بیت‌المال است. والله العالم

س310. اگر شخصی کشته شده و جنازه او مثلاً در بیابان، یافت شود و هیچ‌یک از قاتل و مقتول شناسایی نشوند؛ بفرمایید:

 

1. آیا دیه‌ای وجود دارد؟

2. بر فرض ثبوت، پرداخت دیه به عهده کیست و مورد مصرف آن کجاست؟

ج. در فرض سؤال، چنانچه هیچ گونه اماره‌ای که موجب ظنّ قاضی به اتّهام شخصی یا اشخاصی بشود در بین نباشد، دیه ثابت نیست. والله العالم

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: