جمعه: 31/فرو/1403 (الجمعة: 10/شوال/1445)

نامه شماره 26

 به نام آنكه جان بخشید در دل‌ها و پاك ساخت قلب‌ها را

با تقدیم احترام خدمت شریف و گرامی جنابعالی سلام و درود فراوان میفرستم و سلامتی و طول عمر جنابعالی را از ایزد منّان خواستارم.

جناب آقای آیت‌الله العظمی صافی، مرجع تقلید محترم من،

تاكنون مدت دو سالی است كه قصد مكاتبه با شما را دارم، امّا به دلایلی این افتخار نصیبم نشده بود، بالاخره امروز مصمّم شدم تا مكاتبهام را با مرجع تقلیدم آغاز كنم و خودم را از زندان سؤال نجات دهم. امیدوارم زیاد وقت گرامیتان را نگیرم و شما لطف كنید و جواب‌های مرا بدهید.

اوّل از همه، رسالهای از خودتان میخواستم كه احكام اوّلیه و ثانویّه را مفصّل شرح داده باشد و سؤال‌وجواب نباشد. اگر مقدور بود برایتان، لطفاً برایم بفرستید.

سؤالات من بسیار است و اكثر آنها شخصی است. من دانشجوی رشته كاردانی حسابداری در ... تهران هستم.

به رشته طراحی علاقه وافر دارم. جدیداً به عقد آقای ... درآمدهام. ایشان با ما زندگی میكنند، به دلیل اینكه خانوادهشان اهل بیرجند هستند. درحقیقت شاید زندگی مشترك ما شروع شده باشد. سؤال من این است، آیا ایشان حقّ دارد بر تمام امور من، نظارت و كنترل داشته باشد، یا فقط در مواردی خاصّ؟

موقعیّتی در دانشكده پیش آمده كه من میتوانم طراحی را ادامه دهم. ایشان این كلاس را برای من ممنوع كردهاند. آیا

 

من میتوانم باز هم به‌دنبال این رشته بروم یا نه؟ دلیل ایشان این است كه به درسم لطمه میخورد؛ هر‌چه صحبت كردهام راضی نشدهاند. از این موارد زیاد پیش میآید. میخواستم بدانم با وجود اینكه هنوز در خانه پدرم هستم، مسئولیّت من به گردن پدرم است یا ]شوهرم[ آقای ...، با توجه به جلب رضایت هر دو، حرف كدام در حال حاضر مهم‌تر است؟

آیا او حقّی در این زمان بر من دارد و میتواند مرا از تحصیل محروم كند؟

درضمن آیا گذشته من ربطی به او دارد؟ من از زمان تولد تا رسیدن به او را برایش با جزئیات و احساساتم بیان نمودهام. شاید اشتباه كردهام، چون او حساس شده است. البته شاید من نتوانستهام آن‌طور كه باید خودم را تشریح كنم و خودم را به او بشناسانم؛ چون حقیقتاً خودم را هنوز نشناختهام و درگیر خودم هستم.

ما هر دو میخواهیم بر اساس قوانین شرعی و اسلامی پیش برویم و زندگیمان را حلال گردانیم. بر این اساس من چه باید بكنم تا زنی نمونه باشم. البته جواب را میدانم كه باید مطالعه كنم و الگویم را حضرت زهرا÷ قرار دهم، اما باز هم به كمك شما احتیاج دارم.

به من بگویید تا چه حد ایشان میتوانند در گذشته من حقّی داشته باشند؟ و آیا من همه چیز را باید با او در میان بگذارم و نمیتوانم مواردی را از او پنهان كنم تا موقعیّت مناسب پیش آید؟

 

مثلا میتوانم پنهانی، طراحی را ادامه دهم یا نه؟ و لازم است همه اتفاقاتی كه برایم در طول روز میافتد، برای او بازگو كنم، حتی اگر به ضرر زندگیمان باشد و خدشهای بر صمیمیّت ما وارد كند.

درضمن ایشان جوانی پاك و سالم از هر نظر هستند و من ایشان را هدیهای از جانب خدا میدانم.

و میخواستم بدانم آیا شما شعر هم میگویید؟ اگر بله و امكان دارد و افتخار میدهید قسمتی از نوشتههایتان را برایم بفرستید. ببخشید كه این‌قدر طول كشید. منتظر جواب شما هستم. من برای شنیدن جواب عجله دارم.

با تشكر و احترام فراوان خدمت جناب‌عالی

تهران / مقلّد شما

 

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: