احوط: مطابق با احتیاط.
استطاعت: توانایی انجام فریضه حج ازنظر بدن، مال و راه.
تجافی: نیمخیز نشستن، نیمخیز نشستن مأمومی كه به ركعت اول نماز جماعت نرسیده، در حال تشهد خواندن امام.
تخلّی: خالیكردن، به بیتالخلاء رفتن، بول و غایط كردن.
تمكّن: توانایی مالی.
حَرَج: مشقّت، سختی.
خون جهندهدار: حیوانی كه وقتی رگ آن را ببرند، خون از آن با فشار بیرون میآید.
ذبح شرعی: كشتن حیوانات با رعایت ضوابط شرعی (سگ، خوك و بعضی از حیوانات دیگر قابل ذبح شرعی نیستند).
ذمّی: كافران اهل كتاب ـ مانند یهود و نصاری ـ كه در بلاد مسلمین زندگی میكنند و در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلام از امنیّت و حمایت حكومت اسلامی برخوردارند.
سال خمسی: یك سال تمام كه با نخستین رسیدگی انسان به حساب اموال خود برای تخمیس آن شروع میشود و باید هر سال همان تاریخ را مبدأ رسیدگی مجدّد قرار دهد.
شاخص: چوب یا چیز دیگری كه برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب میكنند.
ضامن: عهدهدار، بر عهده گیرنده.
ضرورت: ناچاری، اضطرار، حتمیّت.
طهارت: پاكی، حالتی معنوی كه در نتیجه وضو، غسل یا تیمم در انسان حاصل میشود.
عاجز: ناتوان، درمانده.
عادت ماهیانه: حیض، قاعدگی.
عمداً: از روی قصد، كاری را كه با علم و آگاهی انجام دهد.
عَورَت: آنچه انسان از ظاهر كردنش حیا میكند. (كنایه از عضو جنسی زن و مرد).
عهد: پیمان، تعهّد انسان در برابر خداوند با صیغه مخصوص برای انجام كار پسندیده یا ترك ناپسند.
غُسل: شستشو، شستشوی بدن با كیفیت مخصوص.
غِش: خیانت، مخلوطكردن پنهانی جنس كمبها با گرانبها بهمنظور فریب مردم.
فجر: سپیده صبح.
فرادی: نمازی كه انسان بهطور انفرادی و نه به جماعت گزارد.
فقیر: محتاج؛ كسی كه مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد و چیزی هم ندارد كه بهطور روزانه در طی سال بتواند هزینه زندگیش را تأمین كند.
محتلم: كسی كه در حال خواب از او منی خارج شود.
مَحْرَم: بستگان نزدیك انسان كه ازدواج با آنها حرمت ابدی دارد.
مخرج بول و غائط: محل طبیعی خروج ادرار و مدفوع.
نافله: نماز مستحبی.
نوافل یومیه: نمازهای مستحبی روزانه كه هر شبانهروز سیوچهار ركعت و در روز جمعه سیوهشت ركعت است.
ودیعه: امانت.