دهۀ محرم روضهخوانی داشتیم، نیمۀ شعبان جشن بود، ولی همین جشنی که
میگرفتیم افرادی بودند که از آنها قرض میکردیم مثلاً دو تومان یا سه تومان مخارج جشن را قرض میکردیم و بهتدریج میدادیم.
عید که میشد، پنج، شش روز جلوس بود، از اطراف و روستاهای دیگر میآمدند، حتی روزی بود که یهودیها میآمدند و پذیرایی در حد چای فراهم میشد البته همۀ اینها در عین قناعت بود مثلاً اینهمه جمعیت که میآمدند سه یا چهار استکان بیشتر نداشتیم.